کد خبر: ۱۸۷۷۹
تعداد نظرات: ۱۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۶

اهواز ، بیمار عزیز!

 غلامرضا جعفری - سال ها می گذرند و ایام نیز ، آنچه می ماند یادی است و غبار خاطره ای که گاه در کتابی خانه نشین است وگاه در نمای پلی و برخی اوقات در ذهن مردمی . و مردمان علیرغم آنکه معروف به حافظه کوتاه تاریخی اند، اما درچار چوب تن شان میتوان فضایی  یافت که نگهدارنده نام و یاد کسانی است که روزی از روزگاران لطفی و مهری  درحق شان  داشته اند ،خاصه اگر این لطف شامل بسیارانی باشدکه در مجاورت یکدیگر روزگار میگذرانند.

آدمی با لفطره جویای ابدیت است ،در فرزندان خود همین را دنبال میکند، و درخانه ای که می سازد ، در کتابی که  می نویسد، و حتی در جامه ای که می پوشد، در آرزوی باقی ماندن نام، پیجوی دوری از فناست ، و بدترین چیز از یاد رفتن است ٬ و نسیان و فراموشی بزرگترین درد هر آدم. بسیارند کسان که در جستجوی ابدیت نام خویش حتی همسایه ابلیس شده اند. اما ابدیت نام به تنهایی کافی نیست، اگر همزمان لعن و نفرین نصیب جان انسان شود.

پدران و مادران مان از کودکی یادمان دادند؛ که لطفا کاری نکنید که بعد از مرگ مان کسی بگوید بر آن پدر و مادر ...، و این حداقل خواسته کسی است که میداند راه رفته را بازگشتی نیست، هر چند  در هر کدام ما صدایی است که فنای ابدی را از یادمان     می برد و ما نیز باورمان می شود این تنها همسایه است که می میرد و ما شب های  بسیاری در پیش رویمان ، فریبی که به جان می خریم و آنچنان باورمان می شود که حتی هزاران گورستان تکان مان نمی دهد .

به هر روی چه باور کنیم یا نه، همراه حس مرگ ، حس دلپذیر جستجوی ابدیت ، همراه آدمی است، و آدمی در کارها و نامها و قصه های خود ، خواستار ادامه خویش است ، گیریم که جسم در میان خاک باشد، اما نام  میتواند  هماره تازه بماند.
در این میان داستان شهرها و جاودانگی ، قصه دیگری است ،شهرها ساخته دست بشر است و بشر فانی پیشتر از سازه خود طعم مرگ را می چشد ، خیابان ها و پارک ها ، پل ها و پیاده روها ، جای پای آدم هایی است که قبل از همین لحظه رد شده اند، برخی به منزل رسیده و دیگرانی کوچیده به سمت ابدیت ، پل میان دو جهان نیز ساخته دست همان بشر، گاهی خودرو ، گاهی باز شدن دهانه مترو، گاهی نیز افتادن در چاله ای و چاهی و جوی آبی ، و اینها همه؛ دست پخت آدمی است که می خواهد روزگارش را ساده تر بگذراند.

شهر، ساخته دست بسیاران و بسیاران در راه  این کوشش، گاه نام نیک به یادگار گذاشته وگاه لعن و نفرین به جان  خریده اند و اگرروزشان برسد وجسم شان در زیر تلی از خاک بنشیند این دوگانه رحمت ولعنت ، گشایشی وتنگنایی در خانه گور خواهد بود، اسفناک آنکه کسی از یاد ببرد.
ما لاجرم رفتگانیم و سازه های ما برخوردار از همه صفت هایمان ؛ زیبایی ، زشتی ، نیکی ، بدی، دوگانه ابدی فرشته واهریمن که نشسته بر جان بشرند، در همه ساز ه های او تجلی می یابند و حتی مرگ را می توان در همه این ساخته ها به وضوح تماشا کرد ، اگر چه گاه دست پخت آدمی عمری بیشتر از خالق خود دارد ، اما صفت فنا صفتی است که در تعریف همه ابعاد جهان جای گرفته ، مگر چهره او که باقی است وماسوی همه فانی.
کمی به اطراف مان نگاه کنیم ، اهواز را طور دیگری ببینیم ، چند پارک دارد؟ چند پل، چند فواره و چند چراغ چشمک زن ؟ جاده هایش را ، خیابان هایش را ، خانه هایش را ، موجودیت مظلوم بد قواره اش را نگاه کنیم ، این شهر اما چند گورستان دارد؟

گورستان ها انبوه خاطرات و آرزوها و امیال آدمیانی اند که اکنون تنها قرائت فاتحه ای جان شان را روشن میکند، اینان چون ما بودند ، ساکن همین شهر، اهواز .همسایه هر کدام ما در محله های مختلف ، صبح ها بر می خاستند و برای کسب روزی در خانه را می بستند وغرق در تلاش معاش ، اهوازشان را از یاد برده بودند، شب نیز که به خانه می آمدند داستان دعواها و فریب ها و نیکی ها و بدی ها را، همان دوگانه معروف فرشته و اهرمن را ، برای همسر و فرزندان شان بازگو می کردند ، بی آنکه بگویند؛ این پل معلق چندین سال است که همشهری ماست و ما تا کنون فاتحه ای برای سازنده اش نخوانده ایم، ویا بگوید شهر تشنه محبت است و یا بگوید اهواز تنهاست وبیکس، ودر برابر پاسخ فرزندش که مثلا((شهر مگر متولی ندارد ؟)) پاسخی درچنته نداشته باشد.
گورستان های اهواز با نام های بسیار و در گوشه وکنار این شهر پراکنده اند،سرشار از خاطره های غبار گرفته در آلبوم های خانوادگی، در کنار ریورساید ، چهار شیر ، پل معلق ، پارک هفت تیر خیابان سی متری و بیست وچهار متری ، فلکه پنچ نخل و...، آدم هایی که حالا تنها عکسی هستند در قاب خسته ای و یا گوشه آلبومی ، در زمینه ای که نشان می دهد اهواز، به درد عجیبی گرفتار است.

عکس های 50 ساله اخیر را اگر نگاه کنید به جز چهره آدم ها که در هر عکس متفاوت است، بیشتر پس زمینه ها مشترک اند، این شهر گویی به جز چاقی مفرط قد نکشیده است،گویی کودکی است که از فرط انبوهی تن به جاذبه زمین چسبیده و به جای آنکه به سمت آسمان قد بکشد ، روبه زیر زمین است. تغییری هم اگر باشد،زخمی است که جان شهر را خونی کرده و حتی به دنبال درمان نبوده ؛رواق های خیابان های سیمتری و بیست وچهار متری زخمی اند که جان تماشا را از فرط اندوه  به خشمی مجنون دچار می کند ، رواق  هایی که آنجا پدران  مان خاطرات و قدم هایشان را در بادهای پاییزی و باران زمستانی و آفتاب  سوزان بهار و تابستان این شهر ، به جا گذاشتند و رفتند و ماهوس گام برداشتن دراین خیابان ها را با ضربه آفتاب و شمشیر باران های سیلابی از یاد برده ایم وآنکس که چنین کرد نیز.

اهواز هنوز بیماراست اما امید بهبودی سدی بوده تا جان بیمار تلف نشود ، اکسیژنی که در ریه های این شهر است حاصل سوختن بیش از پانصد چاه نفت و به دوده ای ذغالی بیشتر شبیه است تا به ترکیب ئیدروژن وآب ، با این همه شهر هنوز نفس می کشد و ما نیز همچنان ، ولی داستان چهره تلخ دیگری دارد . 

اهواز تنهاست وآدم ها یی که به قاعده متولی پرستاری از این بیمار عزیزند، دانش طبابت ندارند، وبدتر آنکه اینان با پلی که بسته اند از تخصصی به تخصصی کوچ می کنند، حفظ چنین بیماری با چنان طبیبان تنها معجزه ای است که هنوز هم جریان دارد .لطفا همین امشب برای این بیمار عزیز دعا بخوانید.

انتشار یافته: ۱۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۴
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۵
0
2
وآدم ها یی که به قاعده متولی پرستاری از این بیمار عزیزند، دانش طبابت ندارند
نه فقط دانش ندارن که دارن مریضمون رو سلاخی میکنن و هر تیکه گوشتش رو به یه بی ذانش دیگه مثل خودشون مفت میفروشن البته فیفتی فیفتی یا به قول امروزیا برد-برد فقط ضرر اصلی با مریضه و ما خانواده اش راستی این بیمار دفترچه بیمه هم نداره
اهوازی
|
United States of America
|
۱۶:۴۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۵
0
3
با هم آینده شهر مظلوممان را می سازیم
ناشناس
|
United States of America
|
۱۲:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۶
0
3
آدم این مطلب را که میخاند فقط دلش میخواهد برای شهرم گریه کنم واقعا تا حالا اینقدر دلم برای اهواز نسوخته بود
من همین الان برای اهواز دعا کردم که از شر به قول شما این دکترهای بیسواددیا ول بشود و یا خدا جان این مریض را بگیرد که حداقل راحت شود
بقیه هم لطفا الفففاتتتحححه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۶
0
2
سلام بر نویسنده محترم و اعضای شوشان اول عید سعید مبعث را به همه شما عزیزان تبریک میگویم و بعد امیدوارم اجر زحماتتون با همون پیغمبر عزیزمون باشه که اینطوری از شهرمون حرف زدید که من هوس کردم و رفتم شهر قدم بزنم و تازه متوجه حرف نویسنده در مورد سایه بونهای خ سیمتری شدم بعد از این همه عمر و خدا باز هم خیرتون بده شاید اینطوری [...] دست از خراب کردن بیشتر اهواز بردارن و [...]
راضی
|
Finland
|
۰۹:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۷
0
2
این حرفها چه فایده داره رفیق.مدیران استان [...].هرکسی به میزش چسبیده.فقط به فامیل هاشون کار میدن.اهواز [...]ترین و بی قانون ترین شهر دنیاست(نه از لحاظ امنیت)از [...] بگیر تا شورای شهر.زمان رای خودشان را چنان آدم کاری وپاک جازدند که فکر کردیم [...]ند.وقتی پایشان رسید به میزوصندلی مردم [...]شدند [...]باد اگر به مردم و خدا پشت کنید..
ال یاسین
|
Panama
|
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۷
0
2
مرسی از تمام اهتمامی که به شهر خود دارید ومطالب زیبا را می نویسید امیدوارم که مسولان از همچین افرادی برای شهر استفاده کنند چون دارای فکر وایده ومهمترازان دلسوخته این شهر می باشند
کارمند شهرداری
|
United States of America
|
۱۰:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۷
2
1
آقای جعفری عزیز دیگر ننویس خواهش میکنم اون از نامه ای که نوشتی که دلمون به حال بدبختیامون سوزوندی این هم حالا از شهرمون که احساس بدبختی و بیکسیش داره منو میکشه بابا میخای چیکار کنی با ما
اونا که باید بشنون حرفات و متاثر بشن گوشاشون [...] قسم میخورم دارم این مطلب رو میخونم و های های به حال اهواز گریه میکنم فقط به یاد مظلومیت آقا امام حسین کمی آروم شدم
شهروندی که تازه فهمیده شهرداریچیها همشون[...] نیست
|
United States of America
|
۱۵:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۷
0
3
آقای کارمند شهرداری یعنی واقعا منظورت اینه که ایشون ننویسه اگر اینطوره پس آقایون حقشونه هر بلایی سر شهر و مردمش میارن حالا یک نویسنده ای پیدا شده با قلمش تونسته تنهایی شهرمون رو نشون بده درسته که نوشته اش تلخه اما خب حقیقته بهتر نیست به جای اینکه بهش بگی ننویسه ب اون طبیبای تابلد بگی جون شهرمون رو ول کنن و برن
من شهروند این شهرم مثل شما هم کارمند شهرداری نیستم اون نامه رو که خوندم فهمیدم که چه کارمندای شریفی داره شهرداری و اینا که مردم رو میچذونن همه شهرداری نیستن اما مشکل اینه که باسوادا و شریفا جا موندن حالا هم این مقاله منو حسابی به فکر برد که این نمایندگان شورا و مجلس چیکاره هستن که باید به مظلومیت اهواز گریه کنیم فقط قول میدم به شهرم که از دست این [...]نجاتش میدیم منو و همه کسایی که مثل این نویسنده محترم دلشون برای شهرشون میتپه شما هم به ما باش گریه فقط دردی رو دوا نمیکنه
حسنوند
|
United States of America
|
۰۱:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۹
2
0
میگم شما [...]نیستی آخه مثه [...]میتونی اشک آدم رو دربیاری البته کارت رو خوب بلدی حالا این وسط چی گیرت میاد اینهمه دردسر رو میخای چیکار بابا برو خوش باش تو هم وقت گیر اوردی کی به فکر اهوازه که تو دومیش باشی نمیدونم از یه طرف مطلبت اعصاب آدم رو خراب میکنه و قلبم درد گرفت یه چیز بنویس خوش بشیم وگرنه دردمون رو نشونمون میدیدکه چی ما چیکار میتونیم بکنیم
سنجري
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۰
0
2
برادر عزيزم جعفري من درجواب برادر عزيزم حنوند كه ميگويد ننويس من ميگويم بنويس گرچه آنهاي كه بايد گوش كنند و عمل كنند مي خوانند و گوش نميكنن و عمل نمي كنند ولي برادر عزيزم تا ميتواني بنويس گرجه نظام شهرداري يك نظام [...]ايت تمامي مدران بر اساس بند [...]پست ميگيرنر نه بر اساس شايستگي كه بتوانند مشكلات شهر را با شايستگي خودشان در مان كنند اجرت با امام حسين مظلوم
حسنوند
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۵:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۲
0
0
آقای سنجری من باز هم میگم ننویسه خوب که چی بشه تا حالا با کدوم نوشته اینطوری اوضاع بهتر شده که این یکی بشه بابا ما خودمون رو سر کار میذاریم حالا که به قول خودت بدون شایستگی مدیر شدن کی جلوی خرابکاریاشون میگیره من کاملا نامید شدم این مطلب هم بدتر اعصابم خورد کرد حتما اعصاب بقیه رو هم خط خطی کرده بعضیا که حتی گریه کردن به نظرم این اقای جعفری [...] در مورد چیزای قشنگ بنویسه برای ما ناامیدا بهتره واقعیت هم کشک چیه
نامشخص
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۵
0
0
آقای جعفری قریونت برم بازم مطلب بنویش مطلبای شما خیلی برای ما سودمند هستند
نظرات بینندگان