امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - غلامعباس دیناروند :
نقد زبانشناختی شعر در واقع رویکرد میان رشتهای است که شامل به کارگیری اصول و روش های زبانشناختی برای تحلیل زبان و ساختار متون شعر، با تکیه بر نظریه های بنیادی زبان شناسانی مانند «فردیناند دو سوسور» و «لئونارد بلومفیلد» است. این رویکرد در اوایل قرن بیستم پدیدار شد، زیرا پژوهشگران در تلاش برای پر کردن شکاف بین زبانشناسی و مطالعات ادبی بودند، با تمرکز بر عناصری مانند آوایی، نحو و معناشناسی که به معنی و ارزش زیباییشناختی شعر کمک میکنند. هدف منتقدان با بررسی زبان شعر از دریچه سبکشناسی، کشف پیچیدگیهای فرم شاعرانه و چگونگی تعامل این عناصر با مضامین و احساسات است.
چهرههای مهم در این زمینه، مانند «رومن یاکوبسون» و «مایکل ریفاتر»، بررسی کردهاند که چگونه ویژگیهای زبانی مختلف، از جمله مقیاس(meter)، قافیه(rhyme)، و ساختارهای دستوری، میتوانند تفسیر آثار شاعرانه را تقویت کنند. علاوه بر این، تکامل گرامر تحول آفرین چارچوب های جدیدی برای درک پیچیدگی زبان شاعرانه فراهم کرده است، در حالی که دستور زبان در مقیاس دسته(category-scale)، ماهیت سلسله مراتبی واحدهای دستوری را برجسته می کند. تحولات اخیر، مانند تحلیل گفتمان انتقادی، بر اهمیت زمینه اجتماعی-فرهنگی در تفسیر شعر تأکید میکند و به درک غنیتری از چگونگی شکلدهی زبان به معنا در متون ادبی اجازه میدهد. این رویکرد میان رشتهای به تکامل خود ادامه میدهد و نگرشهای نوینی را در مورد ارتباط بین زبان و شعر ارائه میدهد.
در حالی که شعر اغلب از کلماتی استفاده میکند که از کاربرد رایج حذف شدهاند و دستور زبان خاص خود را دارند، حتی دستور زبانی که فراتر از قطبنمای باریک یک شعر معین معتبر نیست ولی این امکان وجود دارد که شعر از همان کلمات و دستور زبانی مشابه زبان روزمره استفاده کند البته در پشت این زبان محاوره ممکن است محتوایی با
شاعرانگی غنی سبب القای حس خاص همذات پنداری شود و رویایی به وسعت کنشی عاشقانه در ذهن مخاطب عام نقش ببندد.