امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - محسن مرادی / سردبیر روزنامه وحدت :
از کارون، زمزمهٔ مرگ میشنوم.رودی که روزگاری شریانِ حیاتِ بینالنهرین بود، اکنون زخمی است بر پیکرِ خوزستان.خوزستانی که طلای سیاهش جهان را روشن میکند، اما مردمانش، با دبه های خالی ، چشم به آسمانِ بیابر دوختهاند.اینجا، ثروت از لولههای نفت جاری میشود، اما زخمهای بیآبی و ریزگردها بیمرهم میماند.
بگذارید از قلبِ زخمخوردهی جنوب بیشتر بگویم؛ از سرزمینی که رودهایش در رگهای صنعت جاریاند، اما تشنهلبانش به قطرهای آب ،چشم دوختهاند. خوزستان؛ نگینِ تفتیدهی ایران، که در سایهی طلای سیاهش، سایهی فقر را بدجور بلعیده است.
این جا، زمین از نفت میجوشد و آسمان از دود و غبار. هر دودکشِ صنایع، قصهای از ثروتِ بیکران میسراید، ولی بوی گوگرد و ...در هوا، بوی فراموشیِ مردمی را به مشام ها می رساند که زیر بارانِ سربِ کارخانهها، تنفسی بهدشواری میکشند. صنایعِ عظیم، چون غولهای آهنین،بر سینهی این خاک ایستادهاند، اما سودشان در جیبهای بینام و نشان گم میشود و زخمهای مردم، بیمرهم میماند.
کارون، این رودِ افسانهای، که روزگاری نه دیر که در همین نزدیکی ها ، حیات را در رگهای بینالنهرین جاری میکرد، اکنون زنجیرِ سدها را به دوش میکشد. آبِ آن، چرخهای پتروشیمی ها را میچرخاند مزارع نیشکر را سیراب میکند و چراغ شرکت های فولادی را روشن نگه میدارد و این ها یعنی ثروت اما باید فریاد زد که ثروتِ خوزستان، قطاری است که از ایستگاهِ فقرِ مردم بدون لحظه ای درنگ بدون توقف میگذرد.
کدام منطق این تناقضِ تلخ تاریخ را تاب میآورد؟ زمینی که گندمزارهایش میتواند نانِ نیمی از ایران را بپزد، اکنون در چنگالِ بیآبی و ریزگردها و دود و غبار خفه و ناران و رنجور و غمبار شده است. جوانانی که در کنارِ مشعلهای نفتی و دکل های حفاری آرزوهایشان را میسوزانند و مهاجرت را تنها راه نجات میبینند.اما دریغ و درد که صنعت، این میهمانِ ناخوانده و گنه کار، نه تنها میزبان را سیر نکرده، که سفرهاش را نیز آرام آرام به یغما برده است و اینجاست که فریاد از اعماق تاریخ برمیخیزد: اهوازی که در جنگ، سنگرِ ایستادگی بود، امروز در محاصرهی بی تدبیری ها و غفلتهاست. اسیر شیخ ها و خان های خودخوانده شده است .
سرزمینی ، که تمدن در آن زاده شد، اکنون زخمهای بیعدالتی و تبعیض را بر پیکر دارد چه زخم های پاسور و آشنایی.
براستی که محرومیتِ خوزستان، خیانت به آیندگان است؛ خیانتی که نامش را "توسعه" گذاشتهاند!اما کدام توسعه که هنوز مردمان این دیار رنجور در عمل ندیده اند اما گوششان پر است از توسعه توسعه گرایی .
آتشِ نفت و گاز و پتروشیمی ها ، هرگز گرمابخشِ خانههای سردِ این سرزمین نبوده است و شرکت های فولاد ساز نیز ، هرگز پُلِ عبور از شکافِ فقر و ثروت نبوده اند.
تا کی باید آبِ کارون، فقط در لولههای صنعت جاری باشد؟
و مردم از نعمت آب آشامیدنی سالم بهره نبرند.تا کی باید مردمانِ این دیار، تماشاگرِ رفتوآمدِ ثروت از کنارِشان باشند؟
سدها چون غولهای بتونی بر تنِ نازکِ و نحیف کارون و مارون و در اروند و کرخه پنجه انداختهاند. مخازنِ سدهای خوزستان پایینتر از حدِ نرمال است ،و کشتِ تابستانه به رؤیایی محال بدل شده. اما مصیبت، تنها خشکسالی نیست.سدِ گتوند" فاجعهای است که آب را به آب نمک بدل کرد.نمکِ کوهستانهای مجاور، آبِ کارون را چنان شور کرد که زمینهای کشاورزی سوختند و خاک، زخم خورد . آنها که هشدارِ محیطزیست را نادیده گرفتند، اکنون رود را به گورستانی از املاح تبدیل کردهاند.بی آنکه مسببینش هم به ابرو بیاورند و آنها را به میز حساب و محاکمه بیاورند.
انتقالِ آب، اما خیانتِ دیگری ست که جان و روان کارون را بیمار و رنجور کرده است.آب سالاران و مافیای آب با تونلهای کوهرنگ و بهشتآباد و ...خونِ کارون را به حوضههای دوردست تزریق کرده و میکنند . صنایعِ فولادی در دلِ کویر میرویند، اما مردم ایذه،آبادان ،خرمشهر ،دشت آزادگان و …برای آبِ آشامیدنی، دبه به دست به به آمدن تانکرها چشم به جاده ها میدوزند .
تالابِ هورالعظیم، جسدِ خشکیدهای شده است که روزی ریهٔ خوزستان بود. اما اکنون سوختنش بلای جان ریه ها شده است.
تالابهای خوزستان اکثرا خشک شدهاند و اکنون باد، خاکِ مردهٔ آن را چون خنجری بر گلویِ مردم میپاشد. ۷۰ درصدِ این ریزگردها از عراق و عربستان میآیند ، اما ۳۰ درصدِ دیگر زاییدهٔ بیتدبیریِ داخلی است.سدسازیهای بیرویه، انتقالِ آب، و حفاریهای نفتی که تالاب را قطعهقطعه کرد .
خوزستان امروز، چشمبهراهِ مردمانی است که نه به فریادِ صنعت، که به نجوای تشنگان گوش دهند.تا شاید روزی، کارون دوباره زمزمهٔ زندگی کند و آسمان ِآبیِ ازیادرفته را به کودکانِ خوزستان بازگرداند.خوزستان را دریابید پیش از آنکه طوفانِ خشمِ زمین، پاسخِ فریادهای بلندِ تاریخ شود و صندلی سازمان محیطزیست خوزستان را از مدیران تکراری و ناکارآمد بگیرید تا خوزستان از محیط زیست کاغذی با آمارهای فاجعه بارش به روال طبیعی اش بگردد.