کد خبر: ۱۱۲۸۹۰
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۱
صالح محمدیان

اگر نوشتن جریمه دارد، سکوت جنایت است

شوشان - صالح محمدیان :

متن حاضر پاسخی است به:  
«قلم‌هایی که بیدار بودند، خاموش شدند؟» از "ابوسعدون زرگانی"    

«قلم‌های خاموش در برابر فاجعه‌های زیست‌محیطی» را فقط نویسندگان نمی‌بینند؛ مردم محلات عین‌۲ و گلدشت پشت این سکوت،  فریادِ خفه‌شده‌ی فاضلاب در آب شربشان  را می‌شنوند.  

سکوتی که فریاد می‌شود، زخمی است بر پیکرِ شهرِ ما.  

اما اینجا می‌ایستم و فریاد می‌زنم:  
«قلمِ شهروندی هیچ‌گاه نمی‌میرد؛ فقط لبخند می‌زند و منتظرِ جرقه‌ای از  وجدانِ مدیریت اجرایی  می‌ماند!»  تاریکیِ بی‌توجهی؟ آری... بر چهره‌ی  نخل‌های تشنه،  کارون خشکیده و هوای  مملو از  ریزگرد جا خوش کرده. 
 
اما فراموش نکن: در پس هر شب تاریک، صبحی در کار است و قلم‌های خفته‌ی مردم، با اولین شعله‌ی عدالتِ محیط زیستی ،  
از خاکسترِ  زباله‌سوزی‌های شبانه و بقایای سوخته نیشکر می‌خیزند.  

بر پایه‌ی تکلیف شرعی در اطاعت از ولی‌امر مسلمین جهان و فرمان «آتش به اختیار»: 
نوشتن را رها نکن.  
حتی اگر روی  اسنادِ مخدوشِ ادارات  باشد،  
حتی اگر با خونِ دلِ  مردمی نوشته شود که شبانه از بوی زباله‌سوزی بیدار می‌شوند یا در گرمای ۵۰ درجه، چشم به آسمانِ بی‌برق دوخته‌اند ،  
حتی اگر تنها یک  چشم‌بیدار در ستاد بحران و شورای شهر آن را بخواند.  
قلمِ ما، فانوسِ حقِ تنفسِ پاک  در تاریکیِ  فاضلاب جاری در آب آشامیدنی است.  

«در شهری که قلمِ انتقاد خاموش می‌شود، چه بر سرِ  کارونِ در حال مرگ، نخلستان‌های عطشان و کودکان مبتلا به بیماری‌های آبی می‌آید؟»

این قلم‌های خفته را دوباره بیدار می‌کنیم:  
با ریسکِ افشای منشأ ریزگردها و فاضلاب‌های صنعتی ؟  
با انتشارِ  اسنادِ پنهانِ آلودگی آب ؟  
با پناه دادن به فریادِ مادرانِ محله‌ای که آب شربشان با فاضلاب قاطی شده ؟  
با کشیدنِ نقشه‌ی  شورشِ آرامِ کلمات بر دیوارِ کارخانه‌های صنایع آلاینده؟  

سکوتِ ما، شکست نیست...  

نقشه‌ی جنگی شهروندی است برای فریادی بلندتر بر سکوی ستاد بحران استان .  

قلمت را بردار و به میدانِ مطالبه  برگردان،  
حتی اگر هزینه‌اش  تهمتِ اخلال‌گری  باشد.  

در برابر این سکوتِ مدیریتی… مشت‌هایمان را به جوهرِ  اطلاعاتِ مردمی آغشته می‌کنیم.
  
این سکوت، تسلیم نیست؛ 
 خشمِ انباشته‌ایست که از لبه‌ی قلم‌ها بر  پرونده‌های خاک‌خورده‌ی آلایندگانِ رودخانه  می‌چکد.  
در سینه‌های فرونشسته‌ی کودکانِ بیمارشده از آب آلوده ، آتشِ عدالت‌طلبی شعر می‌سراید.  

دردِ «نوشتن بر باد رفتنِ گزارش‌های قطعی مکرر برق در اوج گرما » را.  
دردِ فریادی که  سلفی‌های تمسخرآمیز مسئولانِ کت‌وشلواری در اتاق‌های خنک ، آن را خفه می‌کند.  

وقتی قلمی از زخمِ «نادیده گرفته شدنِ  فریادِ خشکیِ نخلستان‌ها » می‌میرد،  
هزار قلمِ تازه از نمکِ اشک‌های کشاورزانِ ورشکسته زاده می‌شود.  

سکوت!  
آن سکوتی که از  غرشِ فاضلاب در لوله‌های آبِ محله عین‌۲  بلندتر است. 
 
«خسته‌ایم… نه از نوشتن، که از نشنیده شدنِ  فریادمان برای یک لیوان آب پاک »  

حتی اگر  کارون  را سکوت ببلعد،  
آسمانِ  تکلیفِ مدیریتی  همیشه صدایِ  سرفه‌های ریزگردی کودکان خوزستانی  را می‌شنود.  

آری… تاریکیِ  در  فاضلاب و دودِ زباله‌سوزی  جا خوش کرده؛  

اما  

هر شب، پیش از طلوع خورشید،  
تاریکیِ  فسادِ محیط‌زیستی  غلیظ‌تر می‌شود…  
ستاره‌های مقاومتِ مردمی  در سیاه‌ترین لحظاتِ  بی‌آبی و بی‌برقی  می‌درخشند.  

آنچه باقی می‌ماند!  
«خاکسترِ قلم‌های سوخته‌ایست که بذرِ  آگاهیِ سبز  می‌پاشند!»  

از همین امروز…  
روی زخم‌های کهنه‌ی رودخانه‌های الوده   مرهمِ واژه بگذاریم،  

با جوهرِ اطاعت از فرمان ولی‌فقیه (آتش به اختیار) ، خط بطلان بر سکوتِ  مسببانِ بحران بکشیم. 
 
قلم را نه ابزار، که «مشتِ گره‌کرده‌یِ  مردمِ داغ‌دیده» بدانیم.  

اگر خاموشی اجباریست،  
ما «طلایه‌دارانِ انفجارِ اطلاعاتِ مردمی » خواهیم بود.  

«پاینده باد قلمی که برای "حقِ هوای پاک، آب شرب و زمینِ سالم " می نویسد!»

نظرات بینندگان