کد خبر: ۱۱۲۸۹۱
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۸
دکتر لفته منصوری

سلامی که ناتمام ماند؛ تأملی عاشورایی در صحن غدیر

شوشان - دکتر لفته منصوری :

مشهد مقدس، یکشنبه ۱۵ تیرماه ۱۴۰۴ - عاشورای حسینی / شام غریبان

در شام غریبان عاشورا، آن‌گاه که دل‌ها در ماتم مظلوم‌ترین مظلومان تاریخ شعله‌ور بود، در صحن غدیر بارگاه منور رضوی، رویدادی رخ داد که در ظاهر ساده می‌نمود، اما در باطن، لایه‌هایی ژرف از مناسک، روابط انسانی و سرمایه اجتماعی ما را به چالش کشید.

در رکعت اول نماز مغرب، حجت‌الاسلام موسوی، امام جماعت صحن، سوره قدر را تلاوت کرد، اما آیه پنجم آن،
*«سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ»*
از قلم افتاد.

پس از نماز، با تواضعی صادقانه، از مأمومین پوزش خواست و برای رعایت احتیاط، تصمیم به اعاده نماز گرفت. اما این تصمیم تنها به زبان عربی اعلام شد و چون ترجمه فارسی داده نشد، بسیاری از نمازگزاران ناآگاه ماندند؛ گروهی به نیت نماز عشاء اقتدا کردند، و برخی دچار تردید و سردرگمی شدند.

فضای معنوی صحن، ناگهان دستخوش اضطراب و همهمه شد. شماری برافروخته شدند، گروهی زبان به اعتراض گشودند، و شیخی از میان صفوف، معترضانه برخاست، صحن را ترک کرد و گفت: «نیازی به اعاده نبود.»

امام جماعت، با صدایی شکسته و قلبی خسته از مقتل‌خوانی ظهر عاشورا، بار دیگر عذر خواست:
«امروز مقتل خوانده‌ام... خسته‌ام... انسان، جایزالخطاست... نمی‌خواهم چیزی بر گردنم بماند.»
*اما گویی صدای تواضع، در میان غلیان خشم مقدس برخی، شنیده نمی‌شد.*

در همان لحظه‌ها، ذهنم پر کشید به حادثه‌ای تازه و زخمی تازه‌تر؛
جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و ارباب جنایتکارش آمریکا علیه ایران.

در آن یورش بی‌پرده به مرزهای امنیت و شرف، مردم ایران تصویری تازه و شکوهمند از وحدت ملی ترسیم کردند.
از شمال تا جنوب، از غرب تا شرق، بی‌توجه به قوم و مذهب و زبان، مردان و زنان این سرزمین، همچون یک پیکر واحد ایستادند.

نقش راهبردی رهبری نظام در هدایت این انسجام و حمایت صریح از نیروهای مسلح، سنگ‌بنای این همبستگی ملی بود. وقتی سخنان قاطعانه رهبر انقلاب در دفاع از عزت ملی و نیروهای نظامی و امنیتی طنین انداخت، تردیدی باقی نماند:
اینجا، جای ایستادن است؛ نه عقب‌نشینی.

*هیچ‌کس صف را ترک نکرد، هیچ‌کس نپرسید که این خاک سهم کدام طایفه است.*
*همه یک‌صدا گفتند: «ایران، خانه ماست.»*
*و بر بام این خانه، پرچم مقاومت برافراشته شد.*

*امشب اما، با فراموش‌شدن تنها یک آیه، صف‌ها شکست، زبان‌ها تند شد، و مهر و مدارای دینی، در سایه قضاوت‌ها رنگ باخت.*

شاید باید بار دیگر از خود بپرسیم:
چگونه آن‌گاه که کشور در آتش جنگ بود، این‌چنین باهم بودیم،
و امروز، در سکوت نماز، با لغزشی کوچک، به جدایی و داوری می‌رسیم؟

سلامِ شب قدر، تا سپیده‌دم گسترده است؛
اما صبر و شفقت ما، گاه حتی تا پایان نماز تاب نمی‌آورد.

ما در مکتب حسین علیه‌السلام آموخته‌ایم که خطا، نه طرد می‌طلبد، که حجت برای اصلاح است؛
و امت، زمانی به بلوغ می‌رسد که بتواند بپذیرد، بفهمد، و ببخشد.

*امشب، صحن غدیر نه فقط محل اقامه نماز، که آینه‌ای شد برای تماشای خودِ ما؛*
*با همه حساسیت‌ها، قضاوت‌ها، و گاه، فاصله‌مان از روح دین.*

و شاید آن آیه‌ی ناتمام، بهانه‌ای بود برای اندیشیدن دوباره:
اگر در روزهای سخت جنگ، با رهبری داهیانه، و ایمان مردم، توانستیم دل‌ها را گرد هم آوریم،
چرا در آرامش نماز، نمی‌توانیم یکدیگر را تحمل کنیم؟

*اینجا، وقت ساختن است؛*
*ساختن سرمایه‌ای فراتر از مناسک،*
*به نام «اعتماد»، به نام «مدارا»، به نام «وحدت ملی».*

*سرمایه‌ای که اگر از دست برود،*
*نه با اعاده، نه با پوزش،*
*دیگر به آسانی بازنخواهد گشت.*

نظرات بینندگان