شوشان ـ حسن خیاطان :
خدا شاهد است من این نامه را ننوشتم که از شما گِله کنم یا مانند برخی در پاسخ به آنچه نثار ما آبادانی ها کردید به شما ناسزا بگویم ، من یک گاومیش دارم و مانند شما که میگویند فیلسوفید سواد چندانی ندارم که مثلا فیگور منورالفکری بگیرم و بگویم شما بی شرمانه حقیقت را پای ایدئولوژی ذبح کردید
نه برادر من از این کلمات قِصار که خودم هم بعضا نمی فهممشان بلد نیستم بگویم.
سواد کمِ گاومیشی من می گوید به شما بگویم بله قبول دارم شما در گفتگو سرعتت خیلی بالا بود ومنحرف شدی و متاسفانه این سوتفاهم بوجود آمد گاومیش های من هم گاهی وقتی به رودخانه میرسند عجله می کنند و پایشان پیچ میخورد و ناخواسته به برادرانشان تنه می زنند و با اینکه از هم ناراحت نمیشوند ولی با چشم هایشان به هم هشدار می دهند که حریم ها را به خاطر آب و علفی بیشتر نشکنند و خاطر کسی را نرنجانند.
اما بعد
جناب فیلسوف
راستش این نشد زندگی که هر روز مشغول انتقام گرفتن باشیم یکی به بختیاری ها توهین می کند، یکی به عرب ها یکی به جنوبی ها یکی دل کردها را خون می کند و یکی شمالی ها را دشنام می دهد یکی به ترک ها انگ می زند و..
به قران خسته شدیم از بس تیغ انتقام تیز کنیم و دامنمان را پر از سنگ نماییم و لعنت و نفرین بفرستیم ،چقدر فحش بخوریم؟ چقدر فحش بدهیم؟ بماند فحش ها و مرگ ها و نفرین های بین المللی که شده خوراک هر روزمان و ...
آقای فیلسوف
ما گاومیش دارها دنیای ذهنیمان کوچک و ساده است جسارتا شما که فلسفه خوانده اید و به اصطلاح ته علم را درآودده اید به ما بگویید چرا جامعه اینقدر متشنج است؟ چرا اینقدر با خودمان و دیگران دعوا داریم ؟چرا خشونت گفتاری حتی دامن نخبگان و اساتید دانشگاهمان را گرفته است؟ جدیدا از پسرم که دائما سرش توی موبایل است شنیدم به قطعی های اخیر برق می گویند ناترازی انرژی ، جسارتا شما فلاسفه مرگ اخلاق و انسانیت و انصاف و مدارا را ناترازی چه می نامید ؟
ناترازی شعور؟
ناترازی انسانیت؟
ناترازی معرفت؟
فیلسوف جان
راستش من برای تامین معاش خانواده ام مجبور به ترک تحصیل شدم البته به درآمد کسی از جمله سلبریتی هم غبطه نمی خورم بلاخره جامعه هم سلبربتی و معلم و مهندس و بازاری و رفته گر نیاز دارد هم فیلسوف و گاومیش دار و هر کدام نان لیاقت خودش را میخورد
اجازه بدهید کمی برگردم عقب تر که بتوانم علت ترک تحصیلم را بیان کنم
آبادانی ها سال ۵۷ دچار انقلاب شدند ، سال ۵۹ دچار جنگ شدند بعد از جنگ هم دلمان خوش بود سازندگی کمرمان را راست می کند ولی فقر و خرابی و بیکاری و تبعیض و نکبت رهایمان نکرد که نکرد که نکرد تا همین امروز که این نامه را برای شما می نویسم و معلوم نیست میخوانید یا نه...
جناب فیلسوف
پدرم که پیرمرد ۸۰ ساله ایست وقتی درباره آبادان زمان پهلوی حرف می زند مثل آدم از بهشت رانده شده با حسرت از آن روزها یاد می کند و یا ویلی میخواند و انگشت می خاید و هر بار البومی از شگفتیها و ترقی آبادان را با آب و تاب برایمان باز می کند راستش پدرم از بچگی به عکاسی علاقه داشت و معمولا هر وقت از بهشت گمشده اش -آبادان - میگوید چندین عکس را برای اثبات بهشت بودن آبادانش نشانمان می دهد ولی ما به او می گوییم چقدر دلت خوش است پیرمرد!
فیلسوف جان
حالا که گرم خواندن شدی اجازه بده کمی هم از شعور گاومیش ها بگویم که خالی از لطف نیست.
بزرگوار
زندگی با گاومیش ها آدم را فیلسوف نمی کند ولی آنقدر فهیم می کند که هرگز به حقوق اطرافیانش تجاوز نمی کند علف از دهان گاومیشی دیگر نمی دزدد و وارد حریم خصوصی دیگران نمیشود آنها برای حرف زدن به زبان و دهان نیاز ندارند و چشماهایشان مجهز به خط نجابت است و با این خط خاموش اما رسا با هم حرف می زنند
بیژن جان
گاومیش ها خیلی غیرت دارند اما اجازه بده درباره غیرت گاومیش ها حرف نزنیم چون باید از نزدیک ببینید که باور کنید هر وقت دوست داشتید تشریف بیاورید آبادان مهمان مضیف ما باشید تا با قلیه ماهی از شما پذیرایی کنیم و با هم برویم ساعاتی در میان گاومیش ها با هم از غیرت گاومیش ها حرف بزنیم. ولی این نکته را بدانی برایت خالی از فایده نیست گاومیش ها چون برای محیط زیست و حریم و حقوق اطرافیانشان احترام قائلند همه را بزرگ می بینند ، حتی بزرگتر از خود ولی اگر کسی با آزار دادن آنها بخواهد آستانه صبرشان را بسنجد یقینا او را از این آزمون غیر انسانی پشیمان می کنند
جناب فیلسوف
شرمنده خیلی حرف زدم در پایان علت نامه نوشتنم را به شما اعلام می کنم و شما را به خدا می سپارم.
حقیقتا دیدم همه آبادان تب کرده است و هرکس نامه ای خیس بر پیشانیش می گذارد شاید تبش پایین بیاید من هم چون گاومیش دارم ایستادم تا همه نامه هایشان را بنویسند و در آخر من دست به قلم شدم
جناب فیلسوف
پدرم هنوز زنده است اگر می خواهید آبادان زمان پهلوی دوم را بهتر بشناسید در کنار مطالعه کتب تاریخی سری هم به تاریخ های زنده آبادان بزنید آنها خودِ تاریخند ، خودِ قولند نه نقل قول. یقینا وقتی منابع مطالعاتی یک مورخ یا یک فیلسوف یا یک جامعه شناس دست اول باشد او در اظهار فضل و لحیه کمتر دچار انحراف و نتیجتا شرمساری میشود
برادر فیلسوفم
رفتار گاومیش ها خیلی به افزایش فهم من کمک کرد و من از آنها یاد گرفتم که نجابت چیزی جز حفظ حرمت خودم و دیگران نیست.
در پایان اگر شماره تلفن شما را داشتم با شما تماس می گرفتم و خیلی محترمانه به شما می گفتم
استاد بیژن عبدالکریمی منِ گاومیش دار و پدر کهنسالم بعلاوه همه گاومیش هایم در آبادان آماده ایم میزبان شما باشیم تا شما با استفاده از منابع دست اول و شفاف پژوهشگری داناتر و تواناتر و منصف تر باشید و یک ایران برای وجدان بیدار شما ایول بگوید
با کمال امتنان
هموطن گاومیش دار شما
حسن خیاطان