امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ مرتضی گچ کوب :
علیاکبر به مرتوله گفت: «حالا که قطبنما داریم، بیا با هم گشتی در شهر شوشتر بزنیم و محلههای شهر رابا قطب نما جانمایی کنیم.»
مرتوله گفت:«فکر خوبی است.»
علیاکبر گفت:«شوشتر به دو بخش بزرگ شرقی و غربی تقسیم شده است، که بخش شرقی را "کهواز" و بخش غربی را "موگهی" میگویند.»
مرتوله گفت:«در ایام محرم، استاد غلام مختاربند استاد بینظیر جفت نی، در نیِ چهارده محله، "همه حیدری است" مینواخت و او از چهارده محله صبحت می کرد. جالب است که شهر شوشتر و این محلهها بین دو رود گرگر و داریون محصور شدهاند.»
مرتوله ادامه داد:«حالا اول ببینیم چند محله هستند.»
علیاکبر گفت:«از همین محله خودمان شروع کنیم. اول محله کندال، کوره و دکان سید یا محله مسجد جامع.»
مرتوله گفت:«بعد هم قاسمزید، شازید، دلدل، دربند علافون...»
علیاکبر افزود:«محله بازار، کوچه پهن...»
مرتوله گفت:«این محلههایی که گفتی، در محله بزرگ موگهی جای دارند. محله کهواز هم از محلههای کوچکتری مثل اشکفتی، عبدالله بانو، ارده خانه (اردهخانه)، سادات، میدان پل خراطون، درعباس، دوخواهرون و دکان شمس تشکیل شده.»
مرتوله تأکید کرد:«ولی محله بلیتی و شوشترنو را هم باید به عنوان محلههای شوشتردور از بافت قدیم به حساب آورد. بلیتی جزو محله کهواز میشود و شوشترنو (یا شاهنجف) جزو محله موگهی است. به این ترتیب، جمع محلههای شوشتر به بیست محله میرسد؛ ده محله در کهواز و ده محله در موگهی.»
علیاکبر گفت:«خیلی خوب. بیا با قطبنما آنها را جانمایی کنیم.»
مرتوله گفت:«حتماً. با قطبنما باید حرکت کنیم. به سمت شمال.»
آنها از کوچه کتابخانه، با دنبال کردن پیکان قرمز قطبنما، به طرف محله کوره به راه افتادند. کوچههای خاکی که با سم چهارپایان حسابی کوبیده شده بود، خانههایی با غرفههای (خواجهنشین) متقارن، درختان کُنار، ترکیب زیبای سنگ و آجر، درهای چوبی با میخهای فولادی و دربکوبهای مردانه و زنانه و کوزههای پرآبِ چیده شده بر لبه بامها که به صف ایستاده بودند. اسبهای حنایی با یالهای طلایی، با صبر و حوصله بر در بعضی خانهها ایستاده بودند. از لابهلای کوچهها، گاه گربهای در تکاپوی لقمهای نان دیده میشد. گلدانهای پرگل، پشت پنجرههای چوبی با شیشههای رنگی خودنمایی میکردند.
آنها از محله کوره رد شدند تا به فلکه باطنی رسیدند؛ میدانی بیضیشکل با درختان کنار و انار که در وسطش حوض آبی نقلی، با موجهای کوچک زیر نور خورشید میدرخشید.
علیاکبر گفت:«اینجا محله کندال است؛ از محلههای موگهی و در واقع شمالیترین محله شوشتر.»
در این محله،قلعه سلاسل با معماری خاص، راههای پیچدرپیچ، زیرزمینهای دستکّند و چوببندیهایی که محل استراحت سربازان بود، واقعاً دیدنی بود. این قلعه که پاسداری بر شبکه آبیاری منطقه بودو در شمال محله کندال قرار داشت. در غرب محله، سد پل شادروان با دهانههای قوسیشکل با ترکیبی شکوهمند از معماری صنعتی با آجر و سنگ بود که همچون میراثی برای نسلهای آینده میدرخشید. در غرب محله نیز، رودخانه داریون جاری بود و بر روی آن، پل سنگبرون با ترکیبی از سنگ و آجر، چون نگینی در دل محله میدرخشید. در کنار پل، خانه مستوفی قد علم کرده بود.
مرتوله و علیاکبر با کمک قطبنما، از محله کندال به طرف شرق و به سمت محله شازید حرکت کردند. از کوچههای تنگ میگذشتند، که هرچندگاه به میدانها و کوچههای وسیعی میرسیدند. یکی از این میدانها، مقبره «برمن مالک» بود با گنبدی فیروزهای که روبروی قلعه سلاسل قرار داشت. آنها از محله دلدل نیز عبور کردند تا به محله شازید رسیدند؛ محلهای شلوغ که در یک سویش مدرسه و در سوی دیگرش شیروخورشید و دبیرستانها و یک فلکه خودنمایی میکرد. بازار، بلوار، بند میزان، هتل گردشگری و کلاهفرنگی از جاذبههای این محله بودند.
در کنار محله شازید، محلههای اشکفتی و قاسمزید قرار داشتند. یکی از ویژگیهای برجسته این ناحیه، میزبانی یکی از شاهکارهای صنعت آب جهان است: سازههای آبی تاریخی شوشتر. این مجموعه بههمپیوسته شامل ۱۳ اثر تاریخی (پل، بند، آسیاب، آبشار، کانالهای دستکَند و تونلهای عظیم هدایت آب) بود، که به صورت یک سیستم واحد هیدرولیکی، از دوران هخامنشی تا ساسانی برای بهرهوری از آب طراحی و اجرا شدهاند.
محله عبدالله بانو با گنبد سفیدش و میدانی وسیع که پنجشنبهبازارش بسیار دیدنی بود، از گندم برشته تا ملخ پخته و وسایل خانه، همیشه شلوغ و پرجنبوجوش بود. خانه مقدم، جلوهای از معماری ایرانی دوره قاجار، نیز در این محله قرار داشت.
محله درعباس با گلدستههای آبی و برافراشتهاش، چشمها را نوازش میداد. خانههای قدیمی با ترکیب آجر، سنگ و چوب، دور مقام عباس حلقه زده بودند. خانه مرعشی و دسترسی به آبشارها از طریق پلکانی پرعدد، در این محله امکانپذیر بود.