من یک جوان دهه ی شصتی ام. یک نسل سومی.
جوان دهه ی شصتی یعنی نسل سوخته،
نسل سوخته ای که تا به خود آمد بحران دید، بحران دید و بحران،
نسل جنگ و شهادت و مجروحیت پدر و نوجوانی که می بایست یاد بگیرد تکیه گاه خانواده باشد و فراتر از سنش رفتار کند.
نوجوانی را فراموش کند و یک برادر باشد برای خواهر و برادر کوچک تر و یک فرزند و تکیه گاه برای مادر.
نسلی که یاد گرفت به جای بازی کردن در صف کوپن برنج و روغن باشد و نفت و کپسول گاز.
نسلی که مجبور شد نیمکت خود را در مدرسه با سه نفر دیگر تقسیم کند و اعتراض از کمبود فضا یعنی کتک و سرکوب.
نسلی که مشکلات او را به گونه ای بار آورد تا خیلی زودتر از آنچه می باید، یاد بگیرد روی پای خود بایستد و به جای اینکه به کسی تکیه کند تکیه گاه باشد.
تحمل بار مشکلات بر شانه های نحیف و ظریف جوان دهه ی شصتی، اورا فردی صاحب تحلیل و آگاه بار آورد.
فردی که حاصل انباشت تجربیات نسل پیش از خود است در شرایطی خارج از آزمون و خطا.
جوان دهه ی شصتی آرمانی می اندیشد، معقول تحلیل می کند و سنجیده عمل.
یاد گرفته است تا برای آنچه حس می کند شایستگی اش را دارد بجنگد.
ما نسل رقابتیم. در مدرسه، پشت کنکور، در دانشگاه.
نسل تلاش برای شاگرد اول شدن و گرفتن جایزه. یکسال زحمت در مقابل گرفتن یک جعبه مداد رنگی!!!
طنز تلخ عدم تناسب بین زحمت زیاد و سود کم، جوان دهه ی شصتی را تشنه ی عدالت و تلاشگر برای رسیدن به هدف و آرمان بار آورد، هر چند نتیجه به لحاظ مادی کم ارزش باشد و در ظاهر ارزش این همه تلاش را نداشته باشد.
شلنگ و کمربند و تنبیه فیزیکی در داخل و خارج از خانه و مدرسه و فضای بسته ی سیاسی موجود در جامعه به جوان دهه ی شصتی آموخت احترم ،حفظ شان و جایگاه حق بدیهی اوست.حقی که برای اثباتش از پرداخت هیچ هزینه ای ابایی به خود راه ندهد.
جوان دهه ی شصتی یعنی دانش اموز دوران اصلاحات.
یعنی پیاده نظام ارتش دوم خرداد.
ظرفیت فکری و توان بالای اجرایی و روحیه ی تلاشگر و کمال طلب جوان دههی شصتی در دوران اصلاحات مسئولین ارشد دولتی را مجاب کرد تا مجلس دانش آموزی راه بیاندازند تا مشق دموکراسی کنند و مشاورینی از آن ها برای خود برگزینند.
ما همان دانش آموزان دیروزیم.
همان ستاره داران دیروز.
همان دیده بانان جامعهی مدنی دیروز.
همان پیاده نظام ارتش اصلاحات.
گویی طبیعت با ما سر ناسازگاری دارد، ولی ما یاد گرفتیم که حق دادنی نیست بلکه گرفتنیست.
بنده به عنوان نماینده و منتخب جوانان، در شورای راهبردی اصلاح طلبان استان خوزستان اعلام می کنم که جوانان خوزستانی از نگاه ابزاری، از نگاه از بالا به پایین، از سرباز بودن در شطرنج سیاسی خسته شده ایم و در جست و جوی جایگاه، شان و تکریم خود هستیم.
ما اعتقاد داریم که با آسیب شناسی گذشته باید درس گرفت و این شکاف و گسست نسلی بین سطوح بالای تصمیم گیری جریان اصلاح طلبی با بدنه اجتماعی باید توسط جوانان پر گردد. لذا نه به عنوان سهم بلکه به عنوان یک حق تحت عنوان شایسته سالاری معتقدیم که نادیده گرفتن و دخالت ندادن جوانان در سطوح بالای تصمیم گیری و تصمیم سازی و سیاست گذاری یعنی ناقص بودن بخشی از پازل ، یعنی لنگیدن کمیت اصلاح طلبی استان.
ما حفظ احترام و شان جوانان را که در عرصه های مختلف و بزنگاه های تاریخی همواره خود را اثبات کرده اند حق مسلم جریان جوانان تحصیلکرده و نخبه ی اصلاح طلب استان می دانیم و آموختیم که حق گرفتنیست "گر تیغ بارد گو ببارد”؛ گر "قلم های اجاره ای” به جرم جوان بودن بر علیه جریان جوان تحصیلکرده ی امتحان پس داده ی استان "قلم فرسایی” می کنند گو بکنند که ما را گر ترس بود از "سر بریده” که "در محفل عاشقان نمی رقصیدیم”.
جوانان دهه ی شصت به جرم داشتن رقم یک، سه و شش(- ۱۳۶(در شناسنامه هایشان محکوم هستند به خط کشیدن بر توانایی ها و شایستگی هایشان.
آنانکه قارچ گونه در فضای سیاسی استان سر برآوردند و به دلیل خلاء ناشی از وجود تشکیلات جهت آموزش با مفاهیم اولیه علم سیاست در حیات سیاسی خود بیگانه اند؛ همان هایی که با معانی ابتدایی و مفاهیم ساده و الفبای سیاست ورزیدن، انتخابات پر شکوه، روشن،شفاف و دموکراتیک هفته ی گذشته شورای راهبردی استان خوزستان را "مهندسی شده” می خوانند و خواستار برگزاری مجدد انتخابات هستند خوب بدانند:
جریان جوانان اصلاح طلب استان خوزستان هم با برگزاری مجدد انتخابات بارها و بارها موافق است ولی اطمینان داشته باشید که اگرهم اینک ۱ یا ۲ کرسی بدست آورده در مرتبه های دیگر قطعا ۵-۶ کرسی را بدست خواهد آورد و این روند رو به رشد ادامه خواهد یافت.نه از آن راه گریزی است و نه امکان مقابله و حذف وجود دارد بلکه تنها راه همراه شدن و احترام به نظر جوانان است.
بنده به عنوان یک جوان دانشگاهی با سابقه ی بیش از یک دهه و نیم فعالیت مستمر تشکیلاتی:
از شورای دانش آموزی در دوران محصلی گرفته تا فعالیت در انجمن اسلامی دفتر تحکیم وحدت در دوران دانشجویی؛
از فعالیت ستادی در دل ستادهای کاندیداهای اصلاح طلب در مجلس و ریاست جمهوری، از ستاد مهندس موسوی در سال ۸۸ در شهرستان اهواز گرفته تا ستاد دکتر روحانی در سال ۹۲ در استان خوزستان؛
از فعالیت حزبی در آکادمیک ترین تشکیلات اصلاح طلب کشور،مجمع دانش آموختگان ایران اسلامی گرفته تا تکنوکرات ترین تشکیلات و حزب اصلاح طلب، حزب کارگزاران سازندگی ایران اسلامی؛
و به نمایندگی از جوانان اصلاح طلب استان خوزستان از شمالی ترین شهرستان استان تا جنوبی ترین آن و از مرکز کلان شهرهای استان گرفته تا دل فلان روستا در دور افتاده ترین نقطه ی مرزی و غیرمرزی استان قهرمان پرور خوزستان،در این شورا انتخاب شدم و معتقدم که آمده ایم تا جریان بزرگان، ریش سفیدان و سابقون جریان اصلاح طلبی استان را با جریان جوان صاحب فکر و تحلیل و اثبات شده ی اصلاح طلب و نسل جدید فعالین دانشجویی و نمایندگان ادوار انجمن های اسلامی (در یک دهه ی اخیر) پیوند زنیم تا کادر جدید با کسب تجربه، آمادگی لازم را برای مواجه در بزنگاه های مختلف بدست آورده و تغییر نسل آرام و تدریجی (نه چرخش های آنی فرصت طلبانه و انقلاب گونه) اصلاح طلبان بوجود آمده و نسل جدید آمادگی لازم کسب کنند چرا که معتقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران "سرباز قابل” می خواهد و در این رهگذر از هیچ کمک فکری و اجرایی دریغ نخواهیم نمود.
مهرداد طافی – جوان ترین منتخب شورای راهبردی اصلاح طلبان استان خوزستان