شوشان ـ علی میرزا صالحی :
ریشه این پیوند را که برخلاف آن تفاوت ها و اختلافات شکل می گیرد، در کجا باید جستجو کرد؟
به هنگامه بروز مشکلاتی چون حوادث غیر مترقبه و در راس این حوادث وقوع جنگ و تجاوز به حریم کشور، ملت در کنش های خود یک اجماع نا گسستنی دارند که حاصل نشست و گفت و گو و یا احیاناً بیانیه ها و قرادادهای مکتوب و نوشته شده ای نیست.آنچه در رفتار یک ملت که در اکثریت افراد آن قابل مشاهده است یک "هم فهمی" و همراهی و همدلی است و البته نه از سرِ اطاعت و اجبار، و نه به فرمان دسته و گروهی خاص، بلکه اینهم فهمی پاسخی است از سوی یک ملت به ندای پنهانی که از عمق تاریخ و هویتشان برمیخیزد و آن لحظه حساس فصل مشترکی آغاز می شود از تاریخ ماندگار یک ملت که از تجلیات این هم فهمی، دفاع از کشور است، و این است که در لحظات حساس همه با جان و دل می گوییم: چو ایران نباشد تن من مباد...
شوشان ـ علی میرزا صالحی :
ریشه این پیوند را که برخلاف آن تفاوت ها و اختلافات شکل می گیرد، در کجا باید جستجو کرد؟
به هنگامه بروز مشکلاتی چون حوادث غیر مترقبه و در راس این حوادث وقوع جنگ و تجاوز به حریم کشور، ملت در کنش های خود یک اجماع نا گسستنی دارند که حاصل نشست و گفت و گو و یا احیاناً بیانیه ها و قرادادهای مکتوب و نوشته شده ای نیست.آنچه در رفتار یک ملت که در اکثریت افراد آن قابل مشاهده است یک "هم فهمی" و همراهی و همدلی است و البته نه از سرِ اطاعت و اجبار، و نه به فرمان دسته و گروهی خاص، بلکه اینهم فهمی پاسخی است از سوی یک ملت به ندای پنهانی که از عمق تاریخ و هویتشان برمیخیزد و آن لحظه حساس فصل مشترکی آغاز می شود از تاریخ ماندگار یک ملت که از تجلیات این هم فهمی، دفاع از کشور است، و این است که در لحظات حساس همه با جان و دل می گوییم: چو ایران نباشد تن من مباد...
این تفکر و رفتاری است و دفاعی است مشترک از میهن در مقابل دشمن. این جاست که ملت معنا میشود در یک شکل جمعی، ملتی که جز به دفاع و سربلندی میهن خود در آن شرایط خاص و جنگ نمی انديشد.لازم است به نکته ای دیگر هم اشاره کنم که اگر در دفاع از میهن هنگام حمله دشمن، مردم علی رغم تفاوت هایشان به یک معنای واحد و مشترک و یک هم فهمی دست پیدا می کنند در واقع نتیجه دستور حاکمان نیست، آن ثمره و اصالتی نا پیدا در ژرفای ناخودآگاه جمعی ریشه دارد، پس دسته بندی مردم کاری عبث و نا آگاهانه است، آنان که در تحلیل های خود ملت ایران را دسته بندی می کنند، یا به قصد دشمنی است و یا عدم آگاهی از درون ملت بزرگ ایران...
ملتی همچون ملت ایران که در لحظهی خطر، در برابر دشمنِ بیرونی به معنایی واحد و همدل به میهن دوستی و وطن پرستی میرسد، نشأت گرفته از تاریخ و فرهنگ غنی این سرزمین است. پس شکافتن درون چنین ملت، کاری ناروا و ناآگاهانه و هم صد البته که بیهوده استاین همدلی، خودجوش است و ما آن را در میان گفتار مردم و تنفری که از متجاوزین صهیونیست در این گفتارها وجود دارد، به عینه می بینیم.این فهم مشترک، به نظر می رسد نه حاصل آموزش است و نه آنکه در تبلیغاتی شکل گرفته باشد، گویا این هم فهمی در ژرفنای ناخودآگاه جمعی، و درون آدمی امکانی نهفته است و جایی هست که همهی ما، بیآنکه بدانیم، به هم گره خوردهایم و این رمز رازآلود یک ملت است که در زمان هایی خاص این راز نهفته چون شیر بیدار می شود و می غرد، گاه لطیف و مهربان است، گاه عاشق است و عشق می ورزد، گاه می بخشد و ... این جان درون یک ملت و تجلیات آن غیر قابل تغییر است...
واقعیت دیگر اینکه در آن لحظات خاص و حمله دشمن، هیچکس نمیپرسد که دیگری چه مذهبی دارد، کجا زاده شده، به کدام زبان سخن میگوید، یا در چه جناحی ایستاده، اهل کجاست، فقیر است یا غنی...همه میفهمند، شرایط را درک می کنند حتی بینیاز از کلمات:
"ایران خانهی ماست؛ و زخمش، زخمی بر تنِ همهی ما"
آری اینجاست که حقیقتی ژرف روشن میشود:دستهبندی مردم و یک ملت، کاریست ناروا؛ تلاشیست برای پاره کردن پارچهای که در تار و پودش، روحی یگانه تنیده شده است.آری، ملت را نمیتوان با خطکشهای ذهنی تقسیم کرد؛ زیرا ملت، فقط «مجموع افراد» نیست، بلکه یک «جانِ جمعی»ست که در لحظهی خطر، یکپارچه و واحد برمیخیزد.در سرزمین ایران، این جان جمعی، از قرنها هم زیستی، درد های مشترک، حافظهی بلند مدت به درازای تاریخ، و نجابتی که از دل رنج و درد زاده شده، شکل گرفته است. پس جان شما و جان ایران
سخن آخر اینکه دفاع از وطن، چیزی فراتر از یک کنش سیاسی یا نظامیست؛ دفاع از وطن لحظهایست که در آن، معنای وطن، نه در شعار، بلکه در اشک همزمان میلیونها هم وطن جاری و در دل آنها تجلی مییابد