امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
امید زمانی : 27 سال گذشت از حماسه 4 آذر اندیمشک. گویی همین دیروز بود که بیش از 50 هواپیمای بعثی بیش از 100 دقیقه در آسمان شهر جولان داده و مردمان بیگناه را به خاک و خون کشیدند.
حملهای کم نظیر در طول جنگهای تاریخ بشری. خانهها ویران شده،در شهرجوی خون به راه افتاد مادران داغدار و کودکان یتیم شدند. در گوشه گوشه جهان هرکه شنید متحیر شد از این جنایت بشری. صدام دنیا را حیرت زده کرد از این وقاحت.
فردای آن روز اما نوبت اندیمشکیها شد تا دنیا را بهتزده کنند البته نه با سلاح جنگی که با سلاح غیرت، ایثار و فداکاری که در شعارهایشان متجلی شد در آیین تشییع عزیزان. آنجایی که فریاد زدند جنگ جنگ تا پیروزی. پیر جماران که جز این انتظار نداشت از مردمان دیار اندیمشک، ستود غیرت و پایداریشان را.
مردمان اندیمشک اوج وفاداری خود به انقلاب را به اثبات رساندند. از آن روز 27 سال گذشت.
مدت زمان کمی نیست، هست؟ از آن پس تاکنون همه ماندند که این فرهنگ مقاومت این درس ایثار را چگونه و چه نهادی باید ثبت کند. چگونه باید به نسلهای بعدی انتقال دهیم؟ آیا کسی آن همه ایثار و رشادت را پاس میدارد؟
در این میان مردم شهر اما نه انتظاری داشته و نه مطالبهای برای پاسداشت و گرامیداشت خون عزیزانشان برای این همه ایثار. ما ماندهایم و وجدانی خواب آلود.
در حسرت این میسوزیم که در 4 آذر یکی از این سالها شاید کسی برخیزد و کاری کند ماندگارشاید. به گونهای شایسته و در خور این حماسه را جاودانه کند. موزهای افتتاح و فیلمی ساخته شود. کنگرهای عظیم و جشنوارهای شایسته در حوزههای ادبی و هنری، فرهنگی برگزار شود.
در دنیا بویژه در غرب اسطورهسازی میکنند برای وحدت بیشتر تا از این رهگذر فرهنگ خود را غنی سازند. افسانه جومونگ که تا مدتها شبها میهمان خانههای ایرانی بود در تاریخ ثبت شده کشورش یک خط بیشتر نیست.
در امریکا سازمان سیا بخش اعظمی از بودجهاش را صرف ساخت فیلمهای فاخر هنری در راستای اسطورهسازی میکند که نجات سرباز رایان از آن جمله است.
در همین راستا روسیه یکی از بزرگترین موزههای جنگ را در پاسداشت سربازانش احداث کرده است. دریغ اما، در شهر ما آنان که دستشان میرسد سرگرم بازیهای بیمزه و تکراری سیاسیاند، چنان درگیر مسائل و کشمکشهای پیش پا افتادهاند که از نگارش آن هم حوصلهمان سر میرود. با این همه اما بیایید در سال یک روز هم که شده فارغ از همه اختلافات به دور از مرام و گرایشی که داریم در صفوفی به هم پیوسته سرود وحدت بخوانیم در رثای حماسه آفرینان 4 آذر اندیمشک.
میگویند جنگ نعمت بود چرا؟ جنگ هنوز هم نعمت است حماسه مقاومت مردم اندیمشک این یادگار ماندگار میتواند بهانهای برای وحدت باشد. فرصتی برای ادای دین. دیر نیست هنوز ارادهای میخواهد و عزمی راسخ موافقید بسم الله.
خاطره ای از 4 آذر65 اندیمشک
عزت ا... میرزاوند: اول صبح که از خواب بیدار شدم احساس خوبی نداشتم و پیوسته تصور می کردم دارد بند دلم پاره می شود و بر خلاف هر روز که خیلی زود لباس های کارم را می پوشیم و آماده رفتن سر کار می شدم این دست و آن دست کردنم مادرم رو نگران می کرد بطوریکه چند بار با نگرانی گفت: پسر،بگیر بخواب اگه اذیتی امروز نمی خواد بری ، اما من مصرانه می گفتم: نه،چیز مهمی نیست. بالاخره همراه برادرم که خیلی زودتر از من آماده شده بود خودمان را به ماشین وانت حمل کارگرها رساندیم و سوار شدیم. آن روزها به خاطر وضعیت جنگی و جنگ زدگی و حال و روز بسیار بد اقتصادی و بویژه اقشار ضعیف و خانواده هایی که از روستا به شهر آمده بودند آنها را مجبور کرده بود که پیر و جوان زن و کودک همگی در تلاش برای کسب درآمدی هرچند اندک برای تسکین زخمهایشان باشند و لقمه نانی برای بخور و نمیر بدست بیاورند.
ما هم که دو برادر ده و دوازده ساله بودیم از این قائده مستثنی نبودیم اما آنقدر دوران کودکی و نوجوانی ما را مشغول بازیهای کودکانه می کرد که کار کردن دوشادوش زنها و مردان بزرگسال را نیز جزئی از بازی قرار داده بودیم.
حتی وقتی با قد کوتاهمان میان بوته های بلند چغندر گم و شبنم های سرد زمستانیش قرار می گرفتیم سردی و لرزیدنهایش را نیز سوژه ای برای خندیدن قرار داده بودیم اما آن روز انگار تمام آسمان و تلخی های روزگار را روی شانه هایم گذاشته بودند.
لحظه به لحظه کسی در گوشم نجوا می کرد که قرار است برایم اتفاقی بیافتد،در حالی که غرق در خیالات خودم بودم و به دنبال این همه تشویش ذهنم می گشتم بچه های هم سن و سالم از ماشین پایین پریدند و پسر همسایه که رفیقم بود محکم پشت کمرم زد و گفت عمو یادگار کجایی رسیدیم...
پایین آمدم و با برنامه ریزی سرکارگر خیلی زود شلوارهای پلاستیکی دست دوزم را روی شلوار و چکمه هایم کشیدم و سعی کردم با مشغول شدن به کار و فعالیت دلهره را از خودم دور کنم. هر چه از صبح می گذشت و به ظهر نزدیک می شدیم امیدوارتر می شدم که نگرانیم بیهوده باشد اما باز هیولای استرس به سراغم می آمد ...
ساعت یازده و نیم یا کمی بیشتر بود که صدای غرش هواپیما و شلیک های پیوسته چهار لول ضد هوایی پادگان ارتش که در فاصله پانصد متری ما که درست در سه راهی اندیمشک و دهلران قرار گرفته است تمامی کارگران را که بیشتر از هفتصد نفر بودند را متوجه آسمان کرد و صدای جیغ زنها و دخترهای کارگر آدم را از یاد آمبولانس های بیمارستان می انداخت لحظاتی بعد که همه به خود آمدند با مشاهده چندین هواپیمای عراقی که واضح خودشان و خلبانهایشان قابل رویت بود همه کارگرها را مجبور به فرار به طرف نیزارهای کانال آب کرد.
،در چشم به هم زدنی ما پسرها خودمان را به کنار جاده عبوری رساندیم و بجز تعدادی که مثل من شیطنت مور مورشان می کرد در کنار نیزار کنار کانال و پشت تپه ها قایم شدند و ما که معمولاً از هر چیزی به دنبال سوژه بازی می گشتیم با صدای اولین بمبی که اندیمشک را نشانه گرفت اشک هایمان ناخودآگاه جاری شد و هاج و واج به هم نگاه می کردیم و هر کسی ابتدای امر خانواده خودش را به یاد آورد.
از ترس وحشت اینطرف و آنطرف می رفتیم و فرود بمب ها و یورش هواپیماها را نظاره می کردیم، لحظات آنقدر سنگین ،دلهره آور و تلخ گذشت که من احساس می کردم چندین ساعت زیر بمباران بوده ایم بالاخره پرنده های آهنین آسمان را ترک کردند و جای آنها را دودهای سیاه و گوشهای شهر را صذای آژیر آمبولانس ها پر کرد و ما در میان گریه و وحشت و نگرانی فقط منتظر بودیم که وسیله ای ما را به شهر برگرداند تا بدانیم چه بلایی سرمان آمده است اما واقعاٌ بعد از سوار شدن به وانت حتی یک در صد دوست نداشتم وانتمان هیچ وقت برسد چون احساس می کردم با یک فاجعه تلخ مواجه خواهیم شد.
وانت اما سریع و بیرحمانه جاده را قورت می داد و پس از دقایقی به پل بالارود رسید و در میان همهمه ما یکی از بچه ها داد زد هواپیمای عراقی افتاده همه بلند شده و به دنبال هواپیما جهت دستش را کنجکاوانه مشاهده کردیم هواپیما روی زمینی که امروز مقبره شهدای گمنام اندیمشک است سقوط کرده بود.
مردم زیادی دور و برش جمع شده بودند،به محض اینکه وانت ترمز کرد مثل ترقه پایین پریدم و همراه بچه های دیگر بطرف جمعیت دویدیم بچه های سپاه ، بسیج و ارتش دور هواپیما حلقه زده بودند اما زورشان به جمعیت نرسید و عده ای وارد حریم شدند و من هم خودم را به آنجا رساندم و به چراغ شکسته هواپیما دست زدم و برگشتم و برای دقایقی احساس غرور و پیروزی مرا از تفکرات وحشتناکم دور کرد اما با حرکت وانت دوباره استرس سراغم آمد به هر شکل رسیدیم....
وقتی دیدم خیابان و منزلمان آسیب ندیده نفس راحتی کشیدم.....
اما نزدیک خانه که شدیم در نگاههای عجیب و ترحم آمیز همسایه ها دوباره نگرانی ام را دو چندان کرد خیلی سریع و قبل از برادرم به درب منزل کوبیدم و اصرار داشتم که مادرم زود درب حیاط را باز کند اما با صدای زن همسایه به طرفش برگشتم که گفت پدر و مادرت رفتند منزل عمو یت ولی خواهرت پیش ماست این هم کلید منزل.
مادرت گفت : مواظب باشید تا بیام پرسیدم نگفتن برا چی میرن ،زن همسایه باحالتی غمگین گفت : نپرسیدم،خودشون وقتی بیان ....
کلید را چرخاندم و وارد حیاط شدیم اما هر دو نفرمون حیرون و سرگردون بودیم وارد آشپزخانه که شدم از اینکه مادرم هیچی درست نکرده بود متوجه شدم حتما اتفاقی افتاده است. برادرم سرگرم حمام کردن و عوض کردن لباسهایش بود که من از خستگی خوابم برد......
صدای مادرم را که شنیدم بین خواب و بیداری از گرفتگی صدایش اول فکر کردم دارم خواب می بینم ،سرم را که چرخاندم دیدم صورت مادرم خونی است و پوست صورتش کنده شده ، سلام کردم و پرسیدم : مامان، کی مرده؟ چرا صورتتو کندی؟؟ که بغض مادرم ترکید و های های گریه کرد و تو همون حالت گفت جواد و جهانشیر شهید شدن در حالی که اشکام امونمو بریده بودن پرسیدم مگه مغازه اونا رو هم بمبارون کردن ؟ مامانم بریده بریده جواب داد نه! وقتی بمبارون شد رفته بودن میدون راه آهن که کمک کنن بمب های بعدی رو ریختن رو سرشون . با اومدن پدرم خونمون شده بود عاشورا ، هر کسی یه گوشه واسه خودش گریه می کرد حتی بابام که خیلی کم اهل گریه بود داشت بلند بلند گریه می کرد بعد از مدتی بلند شدم رفتم بیرون و بقیه رو تو حال خودشون تنها گذاشتم و رفتم از بچه های محل بپرسم چی شده؟ باور نداشتم یا شایدم نمی خواستم باور کنم.......
هرکسی یه جوری داستان رو تعریف می کرد یه نفر از هواپیما ، یه نفر از ضد هوایی ، یه نفر از جنگ زده ها و .......
خلاصه هرکسی یه چیزی می گفت تا اینکه صدای بلندگوی سیار همه رو بطرف ماشین تویوتایی جذب کرد که وارد خیابان ما شد که گوینده که یک جوان بسیجی بو اعلام کرد :« اطلب العلم ما المهد الی العهد: از گهواره تا گور دانش بجوید»
قابل توجه همشهریان عزیز و شهید پرور نهضت سواد آموزی اندیمشک جهت شرکت در کلاسهای سواد آموزی مقدماتی دوره مقدماتی ثبت نام می کند:
از علاقمندان تقاضامندیم با در دست داشتن شناسنامه خود به ماشین سیار مراجعه نمایند و من انگار از خواب بیدار شده بودم همه ماجرای تلخ آنروز را برای دقایقی فراموش کردم و با سرعت به خونه برگشتم و از وضعیت آشفته افراد خونه استفاده کردم و از داخل کمد شناسنامه ام را که یک برگه ساده بود و از روی کله ای که پشت آن بود می شناختمش زیر لباسم گذاشتم و سریع بیرون زدم ، چند نفری افراد مسن دور و بر مسئول ثبت نام جمع شده بودند ،ماندم تا خلوت شد شناسنامه ام را دست مسئول ثبت نام دادم و گفتم منو هم بنویسید ، مسئول ثبت نام نگاهم کرد و گفت : شناسنامه ماله خودته ؟ گفتم :بله، گفت: اما این سنش از تو بیشتره؟! گفتم: بابام سواد نداشته همینطوری براش نوشتن خندید و گفت: باشد فردا بیا منزل .... کلاستون اونجاست شناسنامه ام را گرفتم و با خوشحالی به طرف خانه برگشتم اما از ترس اینکه پدر و مادرم بفهمند شناسنامه ام رو داخل جیبم قایم کردم تا متوجه نشن.....
حالا از آن ماجرا سالها می گذرد و من هنوز به مادرم نگفته ام
که روز شهادت دو پسر عمویم برای نهضت سواد آموزی ثبت نام کرده ام...
نگاهی به 4 بمباران آذر 1365 اندیمشک
عباس اسلامی پور: يكي از بزرگترين حملات هوايي كه در طي سال ها جنگ عراق علیه ایران روي داد بمباران شهرستان انديمشك در 4 آذر 1365 بود در اين روز نقاط مسكوني ، نظامي و صنعتي شهرستان در چند نوبت مورد تهاجم هوايي نيروهاي عراقي قرار گرفتند . آنچه كه اين حمله هوايي را از ديگر حملات متمايز مي كند عبارت است از :
1- تعداد هواپيماهايي كه شهرستان را مورد تهاجم قرار دادند که بنابر منابع آگاه 54 فروند هواپيما در اين مأموريت حضور داشتند .
2- مدت زماني كه شهرستان اندیمشک مورد تهاجم قرار گرفت که در این روز اندیمشک در طي یک ساعت و چهل و پنج دقیقه زير هجوم حملات هوايي نيروهاي عراقي قرار داشت .
3- نقاط گسترده مورد تهاجم نیروهای عراقی که بسیاری از مناطق حساس شهرستان در اين روز مورد حمله ی هوایي قرار گرفتند .
از جمله مناطقی که در این روز مورد حمله هوایی نیروهای عراقی قرار گرفتند ايستگاه راه آهن انديمشك ، ميدان راه آهن و مناطق مسكوني ، بازار روز كالا و تره بار ، پادگان دوكوهه ، دبيرستان شريعتي ، سد و نيروگاه دز ، رادار موشكي سددز ، پادگان سفينه النجاه ، ايستگاه بالارود ، اداره پست و مخابرات ، بیمارستان شهید بهشتی و ... بودند .
زهره لیوسی که در زمان حملات هوایی نیروهای عراقی در این روز در خیاط خانه ستاد کربلا جهادسازندگی شهرستان اندیمشک بوده است در زمینه ی وسعت حمله ی هوایی نیروهای عراقی در این روز می گوید : ... ما 13 نفر بودیم از خانم های اندیمشکی که در ستاد کربلا برای رزمندگان لباس می دوختیم ، با صدای هواپیماها از خیاط خانه آمدیم بیرون ، دوتا هواپیمای عراقی این قدر پایین حرکت می کردند که انگار این 13 نفر را گرفته ای مچله کرده ای و انداخته ای در اتاق نگهبانی ، ما 13 نفر روی هم دیگر افتادیم ؛ وقتی که به خودمان آمدیم بلند شدیم همه گیج بودیم نمی دانستیم باید چه کار کنیم و کجا برویم ، چندتا تپه ی شن در آنجا بود ، یک عده از رزمندگان که آنجا بودند گفتند : بنشینید وسط این تپه شن ها . ما رفتیم نشستیم آنجا . پشت سرمان را که نگاه می کردیم ، می دیدیم دود بلند می شود . هواپیماهای عراقی چند نقطه ی اندیمشک را بمباران کرده بودند . ما که خارج از شهر ایستاده بودیم ، هواپیماها را می دیدیم که هنوز دوتاشان بیرون نرفته بودند دوتا هواپیمای دیگر وارد شهر می شدند ، خیلی وحشتناک بود . ما که آنجا بودیم ، نمی دانستیم که چه کار کنیم ، می گفتیم: حالا ما چه کار کنیم ؟ خیلی ها می گفتند : اگر برویم واقعاً هیچ کسی در اندیمشک نیست همه کشته شده اند و فقط ما مانده ایم . یک ساعت و چهل و پنج دقیقه ای که اتفاق افتاد برای من به مدت 3 ساعت گذشت دوتا هواپیما می آمدند یک نقطه را می زدند ، دوتا هواپیمای بعدی هم همان نقطه را می زدند ، دقیقاً شش هواپیما یک نقطه را زدند .
اين حمله ی هوايي شهداء و مجروحين بسیاری در پي داشت با اين وجود آمار شهدای آن در هاله اي از ابهام قرار دارد ، چرا كه بسياري از شهداء نيروهاي نظامي بودند كه در ايستگاه راه آهن حضور داشتند و با شهادت شان به شهرستان خود منتقل شدند . روزنامه ی جمهوري اسلامي ايران در روز شنبه ( 8 آذر ) از مراسم تشيیع پيكر شهداء مي نويسد و آمار شهداي اين روز را 75 نفر بيان مي كند اما آمار اين حادثه به مراتب بيش از اين تعداد مي باشد وبه عبارتی آمار شهدای 75 نفر مربوط به کسانی است که در اندیمشک ساکن بوده و بنیاد شهید این شهرستان برای آنان تشکیل پرونده داده است . در اين روز تنها بر اثر حمله هوايي به پادگان سفينه النجاه 68 نفر شهيد و مجروح شدند .
گفته ی شاهدان عینی که در این روز ، شاهد حمله ی هوایی هواپیماهای عراقی به اندیمشک بودند حاکی از وسعت حمله ی هوایی نیروهای عراقی و شهادت و مجروحیت تعداد زیادی از افرادی است که در آن روز در اندیمشک بوده اند . در این زمینه پرویز سرمست می گوید: ... تا دو روز با بچه ها بسیج شدیم از روی دیوارها ، از روی پشت بام ها ، از روی درخت ها تکه تکه های خون و گوشت که پودر شده بودند را جمع می کردیم و می گذاشتیم توی جعبه ی کارتون و می بردیم معراج شهداء که ببریم خاک کنیم . خیلی سرباز در آنجا شهید شدند که هیچ نام و نشانی هم نداشتند .
مراسم تشيیع پيكر اين شهداء در روز جمعه 7 آذر صورت گرفت در اين مراسم علاوه بر مردم شهرستان انديمشك حجت الاسلام غيوري و فاضل هرندي از طرف ریيس جمهور و ریيس مجلس شوراي اسلامي ، مهندس معيري و دكتر منافي از طرف نخست وزير و هیئت دولت و نمايندگان مردم انديمشك و دزفول در مجلس شوراي اسلامي ، استاندار استان خوزستان و ائمه جمعه و جماعت شهرهاي مختلف استان شركت داشتند .
در اين مراسم حجت الاسلام فاضل هرندي نماينده ی ریيس مجلس شوراي اسلامي ، ضمن تقدير از روحيه ي مقاوم مردم انديمشك شهادت مظلومانه ي تعداد زيادي از مردم بي گناه اين شهر را در جريان حمله ي هواپيماهاي ارتش عراق در روز سه شنبه گذشته را به بازماندگان شهداء و اهالي شهر شهيدپرور انديمشك تبريك و تسليت گفت.
وي در بخشي از سخنان خود خطاب به مردم انديمشك گفت : روحيه ی مقاوم و صبر انقلابي شما چنان قدرتي به جمهوري اسلامي بخشيده كه امروز ریيس جمهور دولت استكباري آمريكا كه خود را ابرقدرت جهان مي داند با برخورد اصولي مسؤولين جمهوري اسلامي دچار ورشكستگي سياسي شده اند . وي در پايان سخنانش اظهار اميدواري كرد كه رزمندگان اسلام به زودي با ضربات كوبنده خود به ددمنشي هاي رژيم بعثي خاتمه دهند . با اتمام سخنان ايشان شركت كنندگان در مراسم در حالي كه شعار جنگ جنگ تا پيروزي و رزمندگان اسلام انتقام انتقام سر مي دادند ، پيكر هاي شهداء را به خاك سپردند .
از سوي نماينده مردم انديمشك و شوش نيز در مجلس شوراي اسلامي اطلاعيه ای خطاب به مردم شهيدپرور اين شهرستان انتشار يافت كه به شرح ذيل است :
حملات وحشيانه ی هواپيماهاي اهدایي شوروي و فرانسه و فرو ريختن بمب هاي پيمان ناتو بر سر مردم مظلوم و ستم ديده شهرستان انديمشك دليل اتحاد شوم و پست استكبار جهاني شرق و غرب براي نابودي ملت مسلمانان و انقلابي ايران است . مي دانيد چرا زنان و كودكان و فرزندان بيگناه شما را مورد هجوم قرار مي دهد ؟! چون ابرقدرت ها مي دانند شيرمادران ما هستند كه فرزندان خود را براي رفتن به جبهه و مبارزه ی مستمر با كفر جهاني آماده مي كنند . زيرا ابرقدرت ها مي دانند كه كودكان ما ، بسيجيان آينده ی كشور اسلامي ما خواهند بود . در پايان اين اطلاعيه ضمن محكوم نمودن اين جنايت وحشيانه كه با تأييد مجامع و سازمان هاي بين المللي به علت سكوت آن ها انجام گرفته و تبريك و تسليت شهادت اين عزيزان ابراز اميدواري شده است كه رزمندگان اسلام انتقام خون اين شهيدان را در اسرع وقت از صداميان كافر بگيرند .
كميته تحقيقات جنگ استان خوزستان نيز در اين رابطه اطلاعيه ای صادر كرد كه به شرح ذيل است :
بار ديگر دست امپرياليزم جهاني به سركردگي آمريكاي جهانخوار از آستين مزدوران خود فروخته حكام بغداد بيرون آمده و جمعي از هم وطنان بيگناه مان را به جرم مقاومت در برابر ترفندها و توطئه هاي گوناگون آمريكاي جنايتكار ، به خاك و خون كشيده شدند . حملات هوایي رژيم بعثي صيهونيستي عراق به مناطق مسكوني شهرهاي مختلف ايران در طول جنگ تحميلي نشان مي دهد كه آمريكا هرگاه در توطئه هاي خود عليه انقلاب اسلامي با شكست مواجه شده عامل مزدور خود صدام تكريتي را به ارتكاب فجيع ترين جنايات ضدبشري تشويق نموده ؛ از سوي ديگر سكوت ديگر مجامع بين المللي و سازمان هاي به اصطلاح مدافع حقوق بشر در برابر اين جنايات نشان مي دهد كه ملت ما نمي تواند به تبليغات و ادعاي كاذب اين سازمان ها كه همسو با استكبار جهاني عمل مي كنند اميدوار باشد .
كميته تبليغات جنگ خوزستان نیز ضمن عرض تبريك و تسليت به مناسبت شهادت اين عزيزان و آرزوي صبر براي خانواده ی معظم آنان از همه ی رزمندگان كفر ستيز در جبهه هاي اسلام درخواست كرد تا انتقام خون كودكان و زنان بيگناه شهرهاي اهواز ، انديمشك ، دزفول و سربندر را در مصافي مردانه در جبهه ها از جنايتكاران بعثي بگيرند و براي هميشه به اين جنايات حكام بغداد خاتمه دهند .
در اواخر آذرماه 1365 هيأتي از سوي كميته ی بين المللي صليب سرخ و هیئت كارشناس سازمان ملل متحد مستقر در تهران جداگانه از آثار بمباران هاي 4 آذرماه ديدن كردند .
چرا چهارم آذر ماه بايد ثبت شود ؟
عباس اسلامي پور : سه شنبه چهارم آذر سال 65 در حالي كه خورشيد به وسط آسمان رسيده بود هواپيماهاي دشمن كه بيش از 50 فروند بودند شهرستان انديمشك را در مدت بيش از يكساعت و نيم مورد هجوم قرار دادند كه اين هجوم هوايي طولاني ترين حمله هوايي دشمن بعثي در جنگ تحميلي محسوب مي شود .
سؤالي كه هنوز پاسخ روشني براي آن نميتوان يافت ، انتخاب شهرستان انديمشك براي اين هجوم و كشتار وحشيانه است هر چند مقاومت مردم در حماسه هشت ساله و زندگي در جنگ و حفظ انديمشك بعنوان عقبه پشتيباني جبهه مياني وجنوب ميتواند پاسخي احتمالي براي اين پرسش باشد اما لازم است در اين خصوص پژوهشي جامع تر و بلندنظر صورت گيرد .
بازخواني واقعه چهام آذر و طولاني بودن مدت هجوم و منحصر بفرد بودن اين حمله و از همه مهمتر مقاومت در آتش مردم انديمشك مي طلبد كه اين روز پر حادثه در تاريخ اين ديار ثبت و درج گردد و براي ماندگاري آن نيز تلاش شود و براي اين ماندگاري پيشنهادهاي ذيل مي تواند مورد توجه مسؤولين قرار گيرد :
1- تجديد بيعت مردم مقاوم انديمشك با آرمانهاي حضرت امام (ره) و ديدار با مقام معظم رهبري در سالروز واقعه چهارم آذرماه .
2- استفاده از تمام استعدادها و ابزارهاي فرهنگي و هنري در راستاي معرفي اين واقعه همچون نشر خاطرات ، تدوين فيلم بلند سينمايي ، مجموعه هاي شعر و داستان كودك و نيز بهره گيري از مستندهاي تصويري .
3- درج شرح مختصري از واقعه در كتب درسي دانش آموزان يا پيك دانش آموزي .
4- نامگذاري مراكز مهم فرهنگي و آموزشي به شهداي چهارم آذر ماه .
5- مسابقات خاطره نويسي ، نقاشي و ... براي دانش آموزان از اين واقعه .
6- برپايي جشنواره ادبي ، هنري .
7- برپايي جشنواره ورزشي .
8- احداث يادمان يا موزه دفاع مقدس با محوريت چهارم آذر ماه .
9- بهره گيري از اين روز جهت افتتاح يا كلنگ زني پروژه هاي عمراني .
10-فضاسازي مناسب محل و احداث يادمان هاي كوچك در محل هاي اصابت بمب ، همچون ميدان راه آهن و ...
11-راه اندازي نشريه بنام چهارم آذر ماه .
12-
راه اندازي سايت ، وبلاگ و حضور در فضاي مجازي .
بی مهری با مقاومت مردمی اندیمشک در 4 آذر 1365
مریم لطیفی : در طی هشت سال جنگ عراق علیه ایران مردم ایران با توسل به روحیهی ایثارگری و شهادت طلبی خود بار جنگ تحمیلی را به دوش کشیدند و با حضور در صحنههای رزم، پشتیبانی مالی، روحی و عاطفی از جبهههای جنگ مانع از پیش روی نیروهای عراقی شدند.
این در حالی است که مردمی که در مناطق جنگی زندگی میکردند علاوه بر پشتیبانی و حمایت رزمی، مالی و روحی از رزمندگان با حفظ حضور خود در شهرها و مناطق جنگی موجب دل گرمی رزمندگان و دلسردی دشمن میشدند و اجازه نمیدادند دشمن از دیدن شهرهای خالی روحیه بگیرد.
بنابراین مردم ساکن مناطق جنگی با حضور خود در شهرها و روستاهای شان زمینه ساز خلق حماسههای بی بدیلی در تاریخ دفاع مقدس شدند نمونههای این ایثار برای ملتهای آزاده در همیشه تاریخ الگو و چراغ راه خواهد ماند تا هرگز در مقابل ظالم تسلیم نشوند.
یکی از مناطقی که به دلیل مجاورت با جبهههای جنگ در طول هشت سال دفاع مقدس همواره محلی برای خلق حماسه بوده شهرستان اندیمشک است که در طی هشت سال جنگ با پشتیبانی، مالی و عاطفی از رزمندگان مانع از تزلزل روحیهی مقاومت در میان آنان شد.
مردم این شهر علی رغم آن که در مجاورت جبهههای جنگ بودند حضور خود در شهر را حفظ نمودند و با آن که از ابتدای جنگ مورد هجوم حملات هوایی، موشکی و توپخانهای عراق بودند لحظهای در ماندن و مقاومت تردید نکردند، بمباران شهرستان اندیمشک در 4 آذر 1365 و مقاومت مردم در این روز از جمله جلوههای مقاومت مردم اندیمشک در طی هشت سال دفاع مقدس است.
در روز 4 آذر 1365 به مدت یک ساعت و چهل و پنج دقیقه نقاط مختلف مسکونی، نظامی و صنعتی اندیمشک از جمله ایستگاه راه آهن، میدان راه آهن، بازار روز کالا و تره بار، پادگان دو کوهه، دبیرستان شریعتی، سد و نیروگاه دز، رادار موشکی سد دز، پادگان سفینهالنجاه، ایستگاه بالارود، ادارهی پست، ادارهی مخابرات، بیمارستان شهید بهشتی و ... مورد تهاجم 54 فروند هواپیمای عراقی قرار گرفت . در این روز مردم اندیمشک با صبر و شکیبایی و توسل به روحیهی ایثارگری و شهادت طلبی در مقابل تهاجمات بیامان هواپیماهای عراقی مقاومت نمودند و لحظهی نیز در این مقاومت تردید نکردند و چند روز بعد در تاریخ 7 آذرماه با حضور پُر صلابت خود عزیزانشان را در حالی که فریاد : جنگ جنگ تا پیروزی و رزمندگان اسلام انتقام، انتقام؛ سر میدادند تشییع نمودند .
از سوی دیگر در همین روزها بخشی از نیروهای اندیمشک با حضور در گردان حمزه سیدالشهدای اندیمشک بدون آنکه تزلزلی در روحیهی آنها رخ داده باشد در پلاژ اندیمشک مشغول فراگیری آموزشهای آبی و خاکی شدند تا با حضور در عملیات کربلای 4 انتقام خون شهیدانشان را بگیرند .
این جلوههای ایثار و فداکاری در شهری رخ می داد که به مدت یک ساعت و چهل و پنج دقیقه در زیر هجوم حملات هوایی عراق قرار داشته بود به طوری که افرادی که از خارج از شهر بمباران را مشاهده می کردند چنین تصور میکردند که زمانی که به اندیمشک باز گردند همه کشته شدهاند و فقط آن ها زنده ماندهاند و از طرف دیگر برای جمع آوری تکههای پیکر مطهر شهدای تا دو روز بعد از بمباران نیروهای بسیج از روی دیوارها، پشت بامها و درختها تکهتکههای خون و گوشت شهدای را جمع میکردند و داخل جعبه میگذاشتند و به معراج شهدای اندیمشک میبردند تا به خاک بسپارند .
عمق این حادثه به گونهی است که بسیاری از مردم اندیمشک اعم از زن و مرد، پیر و جوان، کودک و نوجوان پس از گذشت سالها هنوز هم هر کدام به گونهی خاطرهی از این روز در خاطرشان زنده است و بسیاری از رزمندگانی که در این روز در اندیمشک حضور داشته اند خاطره این روز را در ذهن دارند.
اما علی رغم همهی اینها با مقاومت مردمی اندیمشک در این روز بیمهری شده است و آن گونه که شایسته مردم اندیمشک است به تکریم و پاس داشت این روز نه در سطح شهرستان و نه سطح کشور پرداخته نشده است و پس از گذشت 27 سال هنوز ابعاد مختلف این واقعه از جمله: علت انتخاب اندیمشک برای بمباران، مدت زمان دقیق بمباران، نقاط بمباران شده، تعداد شهدای و مجروحین و ... در هالهی از ابهام قرار دارند به گونهی که حتی تعدا شهدای و مجروحین این روز نیز هنوز شناسایی نشدهاند چرا که بسیاری از شهدای نیروهای نظامی بودند که در ایستگاه راه آهن اندیمشک حضور داشتند و با شهادتشان به شهرهای خود منتقل شدند.
هنوز هیچ مرجع رسمی مسئولیت پیگیری مستمر در این زمینه را بر عهده نگرفته است. بنابراین پس از گذشت 27 سال هنوز تعداد دقیق شهدای این روز مشخص نشده است و ملاک ارزیابی آمار اولیهای است که روزنامه جمهوری اسلامی ایران در 8 آذر 1365، آن را 75 نفر3 اعلام کرده است.
اما با توجه به آن که بسیاری از شهدای از رزمندگانی بودند که در پادگانهای نظامی مانند پادگان سفینهّ النجاه، پادگان دوکوهه، ایستگاه راهآهن و ... حضور داشتند و با شهادتشان به شهرهای خودشان منتقل شدهاند بنابراین نیاز است در گام اول با شناسایی شهدای این روز (اگر چه بسیار دیر شده است) به تکمیل آمار دقیق شهدای 4 آذر 1365 پرداخته شود و سپس سایر ابعاد این موضوع مورد بررسی قرار گیرند و در نهایت این روز به عنوان روز حماسه مقاومت مردم اندیمشک در تقویم تاریخ دفاعمقدس ثبت و به مقاومت مردمی؛ مردم اندیمشک در این روز ارج نهاده شود زیرا این روز تنها مختص به مردم اندیمشک نمیباشد بلکه بخشی از تاریخ مقاومت در برابر ظالمین، توکل بر خداوند متعال و ادامهی مبارزه در ایران اسلامی میباشد که ضرورت حفظ و انتقال آن به نسلهای آینده بر کسی پوشیده نیست.
درود بر مقاومت شیر زنان و شیر مردان ایران
درود بر ایرانیان با شرف و شعور
لعنت برحذب بعٍث
آقای احمدافراسیابی درست میگن.
درعملیات کربلای 5 رزمندگان اسلام انتقام شهدای اندیمشک رو باواردآوردن تلفات سنگین انسانی به ارتش مزدورصدام گرفتند.
درود برشهدای مظلوم اندیمشک وشهدای8سال دفاع مقدس