شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۶۱۶۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۶
آرش قلعه گلاب در روزنامه کارون نوشت: حكايت كنند در دياري دور از سرزميني خاوري، روزي اميري بازنشسته، تصميم به كتابت خاطرات دوران هشت ساله ي اميري اش گرفت و سخت بر اين امر اصرار ورزيد! پس چون عزم به اين كتابت جزم نمود، به نزد يكي از پيران فرزانه‌ي آن ديار رفت تا نظر او را در اين امر پاس دارد. پير فرزانه نيز قبول كرد تا وي را به سرايش بپذيرد. چون امير به منزل پير فرزانه وارد شد، و رخصت ديدار طلبيد، پير نيز با سعي بليغ و همت شفيق، چندين ساعت را بر اين امر اختصاص بداد و بيش از صد نصيحت درباره ي اين كتابت به امير نمود! كه ما نيز مختصر نصايحي از پير فرزانه را بر شما عيان مي داريم؛ باشد كه قبول خاطرتان افتد و ما را دعاي خيرتان  توشه راه باشد!
نصيحت اول: اي اميري كه هنوز باور به اميريت در سر است! تو را شايسته نيست كه خاطرات اميريت كتابت كني، آن هشت سالي را هم كه اميري كردي، مردم ديارت هرگز فراموش نخواهند كرد! داغ بر ايشان تازه مكن!
نصيحت دوم: بيش از آن كه سعي كني همچنان ديده شوي! از اذهان دور شو و راهي براي ناديده شدنت در پيش گير! در سرتاسر ديار و در هر گوشه و كنار سرزمين! مساكن مهرت ترك برداشته اند و مقاطعه كاران شان به جيب؛ درهم و دينار خلق انباشته‌اند!
نصيحت سوم: پند مي دهم تو را به گوش سپردن ِترانه اي از خواننده اي فراري در لس آنجلس! اين ترانه را شايد بارها شنيده باشي، اما شنيدنش بار ديگر، نهيبي ست بر تو! در قسمتي از اين ترانه، خواننده مي گويد: " رفيقان يك به يك رفتند، مرا با خود رها كردند!"
نصيحت چهارم: حال كه به جاي يك مرد صراف، مردي ضراب را در كشور عثماني، در سياهچال قلعه اي به بند كشيده اند! تا مردي زنجاني را با وي معاوضه كنند! تو نيك درياب كه هر لحظه و هر دم ممكن است كه امير سابق اين ديار را هم با اين دو گره به يك اتهام زنند! پس به جاي كتابت خاطرات اميريت، سعي به جفت و جور كردن مداركي براي تبرئه از اين اتهام بنما؛ شايد كه بتواني در خلاص از اين مهلكه، راهي بيابي!
نصيحت پنجم: تو نيك مي داني كه به هنگام صدارت و اميريت بر اين ديار، خزانه ي اين ملك و ديار با بيش از هفتصد هزار تن طلا انباشته شده بود! و حال كه قصد كتابت خاطرات را داري، دست امير جديد، براي گرفتن تنها چهار هزار تن طلا، به سوي دشمنان اين ديار دراز است! آيا هيچ مي داني كه در نگارش خاطراتت، بايد به خلق اين ديار در هزينه كرد آن هفتصد هزار تن طلا! چگونه پاسخ دهي؟!و چون پير فرزانه خواست كه نصيحت آخر را به امير سابق آن ديار بنمايد؛ از برآمدن نوري به گرداگرد امير سابق، در شگفت شد و از هوش برفت!
comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
comment
comment
سیاوش
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۵۰ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۵
comment
0
1
comment سلام . مطلب جالبی بود . شما خیلی خوب بلدین تو برجک بعضی ها بزنید.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار