شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۱۲۱۸
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۳
(سوگواره ای برای نجف دریابندری)
شوشان - دکتر محمد دورقی :
 آرتور شوپنهاور در کتاب هنر رنجاندن می گوید کتابخانه ی پر از آثار ترجمه شده به نگارخانه ای پر از آثار بدلی می ماند. 
 اگرمی توانستیم  پلی فرضی از همان قِسم که فقط در اندیشه ی متخیلان  می روید بر دیار و دوران های ناهمسطح ،بگذاریم و زمان و زمین را از کارکرد انفصال و جدایی افکنانه ی آنها خلع کنیم و آرتور شوپنهاور را به زمان و مکان نجف دریابندری بیاوریم تا یکی از آثار ترجمه ی این فرزانه ی اندیشه ورز را بخواند یقینا  در سیاهه ی رنجاندنی هایی که فرانکو  وولپی در کتابی تحت عنوان  هنر رنجاندن از گفته های ژرف شوپنهاور  گردآوری کرده است  تغییرات زیادی داده می شد. حداقل اش این است که عقاید  شوپنهاور درباره آثار ترجمه کاملا دگرگون می شد. یقین می دانم اگر چنین امکان نادری فراهم می شد شوپنهاور جمله صدر این نوشتار را اینطور تصحیح می کرد : کتابخانه ی پر از آثار ترجمه شده -که مترجمش نجف دریابندری باشد-  به نگارخانه ای پر از آثار صُنع اصیل  و حُسن بی بدیل  می ماند.
سرودن از سالاری یکه در میان این سوگمندی سرمدی که سراسر وجودم را فرا گرفته است سخت است. قصد داشتم مفصل درباره نجف دریا بندری بنویسم. درباره یک گل سرخ برای امیلی و نثر فالکنر که بقول دریابندری مثل حلوای انگشت پیچ دور انگشت آدم می پیچد. حلوایی که زنان قدیم بوشهر با آرد و شکر و روغن فراوان درست می کردند. درباره ی سپتامبر خشک فالکنر  که نجف لهجه ی مردم جنوب آمریکا را در ترجمه ی آن اثر به فارسی کاملا نمایان می سازد. درباره مکتب دکادان( سمبولیسم الصاقی و تصنعی هدایت در بوف کور)، درباره رگتایم و آنتیگونه ی سوفوکل و ....
 اما در برهوت بی حوصله گی مردم  این زمانه ، عالمی از عبارات باشی و بخواهی درباره ی علیمی عالی منش بنویسی سرگردان می شوی و یک عالم حرف ناگفته  بر دستان قلم ات می ماند. از کجای این اندیشمند تیزبین و متتبع بگویم که بتوانم به تصور کمال اش و سیاحت جغرافیای معرفت اش سهولت ببخشم؟ منتظر می مانم تا فصل ناباوری ام از رحلت نجف دریابندری سپری شود تا شاید بتوانم با غلبه بر این بغض فراگیر ِ گلو بند، کمی از  بار این اندوه گرم و گَشَن را بر دوش کلمات بگذارم و به مقصد قلب داغ خورده ی هواداران این ادیب و محقق فرزانه روانه کنم. همیشه فکر می کردم کوچ سرآمدی چند ساحتی ،به سترگی ِدریابندری  یک واقعه خاص ِ هیاهو ساز را  رقم می زند اما  به هنگامی که گرسنگان و آشفتگان متزاید وطنم در حال سرودن رنجنامه ی نان بودند، نامی بزرگ از طراز خاک پر کشید و آب از آب تکان نخورد.اردیبهشت ِ بی نجف، فصل مشترک شقایق و داغ است. 

گشن: انبوه، فراوان، 

 اردیبهشت ۹۹- بندر ماهشهر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار