شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۱۶۶۰
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۱:۵۳
شوشان / غلامرضاجعفری:

و حالا درد جماعت تشنه را به تعدادی شناسنامه گره میزنند! ما سالهاست شناسنامه هایمان را در صندوق آمال و آرزوهای برخی وانهاده‌ایم، سالهاست که پیش از طلوع آفتاب و خروسخوان در صف رویاهای وامانده‌شان ایستادیم و در نهایت آنچه نصیب بردیم تنها رنگی از مرکب آبی و قرمزی است که برگه شناسنامه مان را پر کرده.

شعبده بازهایی که آدم را هاج و واج می‌کنند، اگر ساحران مصری با انداختن چوبی،طنابی،چیزی  بر روی زمین تصویری از یک مار زنگی ساختند، در عصر و روزگار امروز، می توان از غصه تشنگی غیزانیه به قصه صندوق رای رسید، می توان فریاد العطش مردم را به ناف گروهی،گروهکی، جناحی بست و القصه رویای خود را به عنوان دردمشترک به مردم فروخت!

می‌گوید اگر منافع استان را به جاهای دیگری می‌برید لطفا این مدیران کارآمد یادتان نرود! بگذارید تا سایر استانها نیز مزه کارآمدی مدیران را خوب بچشند.

مدیرانی که می‌توانند آب را به طوفان و سیل بدل سازند و حتی از سیراب ترین رودخانه کشور، تشنه ای رو به موت! مدیرانی که بحران برایشان شبیه شوخی است و حالا کلاس خود را فقط در حد تولید ابر‌بحران می‌دانند، باکلاسهایی که اگر از تشنگی بگویی آنچه می‌شنوند لزوما به تصویر آب منتهی نمی شود و گاه از جمله ((اندکی آبم دهید پیشتر از رفتن جان و جهانم!)) به تاویلی عجیب میرسند، آنچنان تاویلی که حتی هرمس،ایزد پیام رسان یونانی را تا سرحد مرگ به تعجب گرفتار می‌کند تا با جنونی ناگزیر، کوه المپ را رها کرده و درکویر پناه گیرد، کویری که البته امروز از جسد خونین کارون به نوایی رسیده و آبی! 

مردم غیزانیه از تشنگی شان گفتند و مفسران به تفسیر این ((آخ تشنه‌ام))  نشستند و بهترین تفسیر همان بود که سر از صندوق انتخابات درآورد و گفت حالا که آخ هایتان را شنیدیم لطفا شناسنامه ها را آماده کنید تا برایتان به جای آب چلچراغی منور بیاوریم، نوری تا شبهای‌تان را به خروس‌خوان روز پیوند بزند و مسیر عطش را طولانی‌تر کند، که اگر دیروز با رسیدن شب و انداختن رختخواب فرسودگی،  جان تشنه تان اندکی آرام میگرفت، با نور منیرمان همین را هم فراموش خواهید کرد،نوری  که از شناسنامه تان به صندوق می‌رسد و از صندوق پر می‌کشد به بهارستان.

ما بدون آنکه از تشنگی مان بکاهد شناسنامه را تحویل‌تان می‌دهیم، خود دانید و صندوق؛ صندوقی که برای ما چیزی ندارد و امیدواریم برای شما چیزی بجوشد، فقط اینکه لطف کنید و خودتان در صف بایستید.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار