شوشان ـ منوچهر برون :
در فضای فرهنگی، هنری و اجتماعی امروز، واژههایی چون «نقد»، «انتقاد» و «تخریب» بیش از همیشه بهکار میروند، اما گاه چنان در هم میآمیزند که تمایزشان در عمل و نیت، نادیده گرفته میشود. این خلط مفهومی، هم به مخاطب آسیب میزند و هم به صاحب اثر یا عملکرد؛ زیرا مرز باریکی است میان روشنگری و ملامت، میان اصلاح و ویرانسازی. شناخت دقیق این سه مفهوم، ضرورتی است برای ارتقای گفتمان عمومی و آگاهی جمعی.
نقد، جوهرهای اندیشمندانه دارد. هدف آن، فهم عمیقتر و اصلاحگری سازنده است. منتقد با نگاهی تحلیلی، از زاویهای بیطرف یا با رویکردی مشخص، یک اثر، یک پدیده یا یک عملکرد را بررسی میکند؛ نقاط قوت و ضعف را کنار هم میگذارد و پیشنهاد میدهد. نقد، دعوت به گفتوگوست، نه پایان آن. در نقد، زبان، شفاف است؛ نه زخمی، نه تملقآمیز. نقد، صدا دارد، نه هیاهو.
انتقاد، غالباً لحن تندتری دارد. گاه از بستر ناراحتی یا نارضایتی بیرون میآید. برخلاف نقد که با هدف اصلاح و آگاهی شکل میگیرد، انتقاد میتواند آغشته به هیجان، قضاوت عجولانه یا قضاوت شخصی باشد. البته همه انتقادها مخرب نیستند؛ برخی از آنها تلنگرهای لازماند، اگر با نیت درست و زبان منصفانه بیان شوند. اما فاصلهی میان انتقاد مفید و واکنش تند شخصی، بسیار باریک است.
تخریب، هیچ نسبتی با عقلانیت یا اصلاح ندارد. در تخریب، هدف، ویرانی شخصیت یا اثر است. تخریب، برخاسته از کینه، رقابت بیمارگونه یا احساس بیقدرتی است. ابزار آن، اغراق، دروغ، تحریف واقعیت، و گاه تمسخر است. در تخریب، مهم نیست حقیقت چیست؛ مهم آن است که تصویر فرد یا اثر، در افکار عمومی لکهدار شود. تخریب، ابزار دشمنی است نه نقد. صدایش بلند است اما محتوایش تهی.
تفاوت این سه مسیر، در نیت و زبان آنهاست.
اگر جامعهای یاد بگیرد که نقد را از تخریب جدا کند، از انتقاد مفید استقبال کند و از تخریب دوری گزیند، بیشک راه رشد فکری و هنریاش هموارتر خواهد شد. ما نیازمند منتقدانی هستیم که همچون آینه، نهتنها ضعفها را نشان دهند، که روشناییها را نیز برجسته کنند. تخریب، صدای ناتوانی است؛ اما نقد، فریاد اندیشه.