شوشان ـ جعفر دیناروند :
موضوع بحث انگیز گفتگوهای غیر مستقیم ایران و آمریکا، بعد از سال ها خصومت و تشنج آفرینی در عرصه های سیاسی، منجر به وضعیتی گردید که امروز، واژه بی اعتمادی،پررنگ ترین کلمه ای است که در تحلیل های رسانه ای از سوی سیاستمداران و سیاست زدگان، مورد استفاده قرار می گیرد.
آمریکا و رسانه های وابسته به آن، حکومت جمهوری اسلامی را مورد حمله قرار می دهند و اینکه«ما به ایران، اعتماد نداریم» را مطرح می کنند.
ایران نیز،بارها از سوی مسئولین و شخص رهبری، جمله،«ما به آمریکا اعتماد نداریم» را رسانه ای نموده اند.
واژه هایی مانند«منافع ملی» یا«امنیت ملی» نیز بارها از سوی سیاستمداران دو طرف مطرح شده اند.هر یک از طرفین در دفاع از خود، از واژه ها، سود می برند.
در کنار واژه ها، عبارات نیز وارد حملات و دفاعیه ها می گردند و هر یک.نقطه نظرهای خویش را منتقل می نمایند.
عباراتی مانند«ایران نباید به بمب اتمی دست یابد» یا«فعالیت های هسته ای ایران، برای اروپا و حتی جهان، خطرناک است»را بیان می دارند.
در مقابل، ایران از عباراتی مانند«در دکترین دفاعی ما، ساخت بمب اتم، جایی ندارد» و یا «طبق فتوای رهبری، استفاده از بمب اتم، حرام است» استفاده می کند.
فضای سیاسی به برداشت های خود می پردازد و روی میز، گزینه های متعددی را می چیند.گزینه تحریم و فشار حداکثری یا حمله نظامی، اوج تهدیدها می شود.
در مقابل، مقاومت حداکثری، دفاع نظامی،مانورهای موشکی، پدافند پیشرفته و در نهایت،آمادگی حداکثری منعکس می شود.
این ها، اوج بی اعتمادی های سیاسی است.اعتماد نداریم یعنی، قبول نداریم.صادق نیستید.دروغ می گویید.تصمیمتان را عوض می کنید.بر قول خود نمی مانید.کلک می زنید.فریب می دهید.
این ها، اوج منفی گرایی رفتاری در علوم انسانی، به ویژه تربیتی هستند.اوج سقوط انسان ها در دره های حیوانی است.عدم رشد استعدادهای مثبت انسانگرایانه و در نهایت، غلبه توانایی های ضد انسانی بر انسانی است.
حال، موضوع اصلی، نگرش تربیتی بر این وضعیت است.گفتگوهای ایران و آمریکا، از این دریچه، چگونه است؟علم تربیت، در این مورد، چه می گوید؟با این توضیح که نگرش تربیتی، تعصب گرا نیست.
درآمریکا، حرف اصلی را رئیس جمهور آن می زند.تحریم و فشار حداکثری، کلام اوست.تحلیل تربیتی این شخصیت،جوابگوست.رفتارهای او بر اساس،الگوهای تربیتی، قابل سنجش است.اینکه بر مبنای رشد تربیتی، می توان به او اعتماد کرد یا خیر؟بر همین تحلیل،قابل کشف است.
غرور و خودبینی،یکی از رفتارهای منفی تربیتی است.عدم تعالی افتادگی و دگر بینی است.افرادی که چنین ویژگی هایی را دارند،فقط به خود می اندیشند و در این مسیر، دیگران به حساب نمی آیند.او فقط به خود اعتماد دارد.بدیهی است که چنین شخصیتی، صادق نیست.تکبر ترامپ،حتی در تصاویر تلویزیونی که با دقت ضبط می شوند،گویاست.
تاکید بر سیاست بر مبنای حزب گرایی، یکی از بدترین روش های آسیب ساز به نظام های تربیتی است.نظام های تربیتی انسانگرایانه، به عدم مداخله سیاست در روند تربیت،تاکید دارد.نظام سیاسی آمریکا بر اساس مرامنامه دو حرب حرکت می کند و بر رشد تربیتی تاثیر می گذارد.اعتماد به برونداد آن، خیالپردازی است.
هدفمندی در اعتماد سازی هم، یک نکته تربیتی است.فردی مانند ترامپ، هدف خود را در فعالیت های سیاسی، تجارتگونه می نگرد.سود بیشتر،زیان کمتر از هر راهی،هدف اوست.این،با رشد تربیتی در تضاد است.هیچ انسان رشد یافته ای،با زیان رساندن به دیگران،موافق نیست.شخص زیان رسان،خطرناک است.
وفای به عهد،اوج تعالی سازی و نشان دهنده،نماد رشد و بالندگی افراد است.این را باید حقیقتی آشکار در روند تربیت دانست.شاید با اعتمادترین افراد را بتوان در همین زمینه،شناخت.ترامپ در این رشد تربیتی،شکست خورده است.او عهد بین المللی کشورش را با افتخار کنار زد.اعتماد به عهدشکن، ساده لوحی است.
اعتماد به قدرشناسان، از نظر تربیتی، قابل قبول است.اصولا، قدرشناسی، نشانه رشد تربیتی است.آمریکا، در طول حیات خود، بارها به هم پیمانان خود، پشت کرده است.انگلیس، آلمان و فرانسه، به عنوان همراهان ترامپ در سیاست و تحریم و نیز اتحادیه اروپا در همراهی تحریم و جنگ در افغانستان، شامل افزایش تحرفه های تجاری شده اند.این، نتیجه قدرشناسی است.آیا قابلیت اعتماد از بین نرفته است؟
رحم و مروت، یکی از نشانه های قابلیت های انسان در روند تربیت است.کسانی که رحیم هستند و به دیگران ظلم نمی کنند، این استعداد را شکوفا کرده اند.این، بدان دلیل است که نوع بشر، زور را نمی پذیرد.همانطوری که دوست دارد که به او احترام بگذارند، حرمت دیگران را رعایت می کند.این، بالندگی تربیتی است.اعتماد به بی رحم ها، سادگی است. تاریخ بی رحمی ها در ویتنام، از حدودها گذشت.آمریکایی که در حضور دیگران و با چاقو، شکم زن حامله ویتنامی را می درد و نوزاد را از آن خارج می کند، انسان است؟او رشد توحش گرایی را طی نموده است.چه اعتمادی به بی رحم است؟
داشتن بمب اتم و استفاده از آن، اوج بی اعتمادی را رقم می زند.در روند تربیت، کشتن همنوع و حتی حیوانات، منع می شود و برای ذبح هم محدودیت هایی قائل است، ناکازاکی و هیروشیما را کدام کشور ایجاد کرد؟اعتماد در این مسیر، به بیراهه رفتن نیست؟
بی رحمی نسبت به کودکان، اوج سقوط تربیتی است.مگر هواپیمای مسافربری، وسیله ای جنگی است؟زن و بچه،از جنین گرفته تا نوزاد و کودک در آن نبودند؟جایزه و مدال دادن به عامل و عاملین، تایید رشد توحش آن هاست.کدامین اعتماد, قابل هضم شدن است؟
شاید نگرش های سیاسی، همه این رفتارهای ضد انسانی را توجیه و حتی تایید کند اما برای تحلیلگر تربیتی، کوچکترین روزنه ای برای اعتماد سازی ایجاد نمی کند.با رشد تربیتی است که رفتارها، انسانی می شوند و به دنبال آن«اعتماد» عملی می گردد اما چه باید کرد که:
پرتو نیکان نگیرد آنکه بنیادش بد است
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است