در روزهایی که «تعامل» و «اعتماد» دو سرمایه کلیدی در مدیریت سازمانیاند، جایگاه حوزه اجتماعی و روابط عمومی بیش از همیشه نیازمند بازتعریف و درک این موضوع است که روابط عمومی نه ابزار تبلیغاتی سازمان، که معمار ارتباطی آن است؛ کسی که باید پل میان سازمان، جامعه، مخاطب و حتی آینده باشد.
شوشان ـ حسن کریمی :
در روزهایی که «تعامل» و «اعتماد» دو سرمایه کلیدی در مدیریت سازمانیاند، جایگاه حوزه اجتماعی و روابط عمومی بیش از همیشه نیازمند بازتعریف و درک این موضوع است که روابط عمومی نه ابزار تبلیغاتی سازمان، که معمار ارتباطی آن است؛ کسی که باید پل میان سازمان، جامعه، مخاطب و حتی آینده باشد.
به عبارتی سازمانی که از نعمت روابط عمومی حرفهای بیبهره است، گاه با بحرانهای ساده دچار شوک میشود و گاه فرصتهای طلایی ارتباطی را بیهیچ بهرهای از دست میدهد. معمار ارتباطی یعنی کسی که بداند «چه بگوید»، «کِی بگوید»، و «چگونه بشنود». اما این مهارت در سایه تجربه، دانش، و اشراف بر ساختارهای اجتماعی، رسانهای و نهادی شکل میگیرد؛ نه در نتیجه انتخابهای سلیقهای.
در ایران، روابط عمومی برای نخستینبار در سال ۱۳۲۷ در شرکت نفت مسجدسلیمان خوزستان پا گرفت. این نقطهی آغاز، خوزستان را به یکی از خاستگاههای تاریخساز این حوزه تبدیل کرد. با این حال، مسیر حرفهایسازی این جایگاه هنوز پر از سنگلاخ است. هنوز هم در بسیاری از سازمانها، روابط عمومی نه بهعنوان یک مدیریت تخصصی، بلکه بهعنوان یک مسئول اجرایی ساده یا ابزار تبلیغاتی مقطعی دیده میشود.
بدون روتوش و شفاف باید گفت که هیچ سازوکار مشخص، شفاف و مبتنی بر صلاحیت برای انتخاب مدیران روابط عمومی وجود ندارد و این خلأ ساختاری باعث شده است که افراد با ظرفیتها، پیشینهها و درکهای کاملاً متفاوت وارد این عرصه شوند. برخی با عشق به ارتباط و آگاهی حرفهای، و برخی دیگر صرفاً به پشتوانه روابط یا انتصابات سفارشی و خروجی امروز این ترکیب ناهمگون را میتوان بهوضوح در سطح عملکرد روابط عمومیها دید.
اگر بپذیریم که نگاه مدیریت، همهچیز را میسازد، پس اولین و مهمترین تصمیم، انتخاب مدیر روابط عمومی خواهد بود. این انتخاب، صرفاً یک انتصاب نیست؛ بلکه ترسیم مسیر، چشمانداز و سبک مواجههی سازمان با جامعه، بحرانها و سرمایه اجتماعی است.
افزون بر آن، در برخی نهادها، روابط عمومی حتی در ساختار چارت سازمانی دیده نمیشود. این حذف آشکار، یعنی انکار نقش یکی از کلیدیترین بازوهای سیاستگذاری ارتباطی سازمان. در برخی دیگر از مجموعهها نیز، روابط عمومی بهرغم حضور اسمی، از مهمترین تصمیمات، جلسات و برنامههای راهبردی بیاطلاع است؛ در حاشیهای نشسته که هیچ نقشی در طراحی و هماهنگی مناسبات ندارد.
این وضعیت، محصول ترکیبی از مدیریتهای ناکارآمد از بالا و ناآگاهی یا عدم کفایت کارشناسی در بدنه است. متأسفانه امروز نوعی تعریف سطحی و تحریفشده از مفهوم روابط عمومی در فضای سازمانی جاری شده؛ تعریفی که آن را به نهادی تشریفاتی و مناسباتچی تقلیل داده و از جایگاه راهبردی خود دور ساخته است.
این مسیر، نه فقط انحرافی بلکه خطرناک است. بدون بازآفرینی نگاه به روابط عمومی، ساختار ارتباطی سازمانها ناکارآمد، فرسوده و بیاثر خواهد ماند. اگر روابط عمومی را «مدیریت ارتباطات» ندانیم، دیر یا زود باید منتظر پیامدهای جدی در شکاف میان سازمان و افکار عمومی باشیم.
در خوزستان، استعدادی وسیع و تجربهای ارزشمند در زمینه روابط عمومی وجود دارد. اما بدون چارچوب، آموزشهای بهروز، ساختار منسجم و جایگاهسازی در سطوح تصمیمگیری، این ظرفیتها به فرسایش خواهند رسید.
در پایان، این روز را تبریک میگویم به همهی عزیزانی که بیادعا و گمنام، بارِ ارتباطات را بر دوش میکشند؛ به آنهایی که همیشه پشت دوربیناند، از همه عکس میگیرند اما خودشان در هیچ عکسی نیستند. البته این روزها، به لطف تغییر نگاه و جایگاهسازی بهتر، کمکم روابطعمومیها هم دارند در قاب عکسها جا میگیرند؛ و چه خوب که دیده شوند، چون سالها دیدهبان بودهاند.
روزتان مبارک، معماران بیصدای ارتباط...