شوشان ـ محمد شریفی :
استاد گرامی، جناب آقای دکتر بیژن عبدالکریمی
با سلام و احترام فائقه
آنچه از شما در نطقی منسوب به شهر آبادان نقل شد ـ که آن شهر رنجکشیده و سرافراز را با عبارتی ناروا، «فاحشهخانهی سربازان آمریکایی»، خطاب کردهاید ـ بارها و بارها شنیدم، و صادقانه بگویم: نمیخواستم باور کنم. دشوار بود که باور کنم استادی که سالها در گسترهی تأملات هستیشناسانه قلم زده و اندیشیده، در ورطهی چنین بیان شتابزده و ناروا گرفتار آید. دلم، چنانکه حافظ گفت، از سالوس ریا و طبل زیر گلیم گرفت.
و چون کلیپ توضیحی شما را نیز دیدم، نهتنها از تلخی آن عبارت کاسته نشد، که آه از نهادم برخاست؛ چراکه آن واژهها، در جان جمعیِ مردمانی که رنج جنگ، آوارگی، آتش و خاکستر را چشیدهاند، زخمی تازه نشاند، زخمی نه از دشمن، بل از دشنهی یک اندیشمند.
آبادان، پیش از آنکه جولانگاه داوریهای سیاسی یا تقلیلگرایانه باشد، خاکِ غیرت مردمانی است که در التهاب لهیب و لولهی توپ، در دو جنگ جهانی و جنگ تحمیلی، نماد پایداری و کرامت ایرانی بودهاند؛ شهری که تن به حریق داد و خانههایش خشتبهخشت آماج گلولهها شد، اما تسلیم نشد؛ تا پالایشگاهش، روشنیبخش خانههای امثال عبدالکریمها باشد.
آری، در دل هر تاریخ، زوایای تاریکی هست، اما باور دارم که آبادان، با همهی رنجهایش، هیچ تاریکی شرمآوری در کارنامهی خود ندارد. آیا بر فیلسوف رواست که به نام نقد ساختار ـ و آن هم نقدی عاری از دقت تاریخی و حقیقت ـ مردمی را با تازیانهی تحقیر بیازارد؟
نه، نمیتوانم بپذیرم که نگاه اندیشمندانه، تا بدینحد از کرامت تهی شده باشد.
جناب استاد، واژهها در دهان اهل تفکر، صرفاً صوت و صدا نیستند؛ حامل حافظهی تاریخی و بارِ معناییاند. اگر زبان فیلسوف تیغ نقد است، باید با شناخت و تدبیر ببُرد، نه آنکه بیهدف، زخمی سازد.
از شما انتظار میرفت ـ و هنوز هم میرود ـ که در جبران آن لغزش، با شیرینی انصاف و وقار فیلسوفانه، آن را تلطیف کنید؛ و اگر آن سخن از التهابی درونی برآمده، در آرامش و کرامت انسانی، اصلاح شود. مردمان آبادان، نه تنها خاطرهی سوختناند، که حافظهی مقاومتاند.
و این نامه، نه از سر خردهگیری، که از سرِ تذکر و تأنّی است؛
زیرا اندیشه، اگر از شفقت تهی شود، بهسادگی به ابزار قضاوتهای شتابزده بدل میگردد.
و چه نیکوست اگر شما، که خود اهل تأمل در ذات و زبان هستید، واژگان را چنان برگزینید که هم برآمده از حقیقت باشد، و هم پاسدار حرمت و کرامت مردمان.
افسوس که در توضیحات بعدی، ماجرا را حاصل تقطیع رسانهای و پروپاگاندای غرب دانستید؛ و این، عذری بدتر از گناه بود، چرا که خطای خویش را نپذیرفتید.
با آرزوی روشننگری و سلامت