شوشان ـ هوشنگ نوبخت :
اظهار نظر ناپخته یک نفر در خصوص شهر آبادان، اخیرا باعث جریحه دارشدن احساسات همه مردم ایران شد.
خیلی نمی خواهیم به لفظ ناشایست فردی بپردازیم که احتمالا از روی سهو یا نادانی به این شهر لقبی داد که با ماهیت و تاریخ آن به شدت تناقض دارد.
آبادان یکی از محدود ایران شهرهایی است که همه اقوام، ادیان، اقشار و اصناف به دلایل مختلف نسبت به آن تعلق خاطر دارند و همین باعث می شود که گاهی همه مردم کشور، خودشان را شهروند این خاک غروب گرفته در جنوب غرب می دادند.
آبادان به همراه مسجدسلیمان برادرخوانده هایی هستند که تاریخ ایران مدیون خیلی از صفحات شناسنامه وزین آن هاست.
شهری که مردمش عاشقانه در کنار هم زندگی می کنند. شب ها در کنار دکه های سمبوسه و فلافل، نوشابه تگری می خورند و ستاره می چینند و روزها با عینک آفتابی شان، چشم ها را ویترین می کنند.
عاشق لایی زدن و دریبل های ریز سختی های روزگارند و وقت اش که برسد توپ را رها کرده و در زمین دشمن، خط آفساید را می شکنند.
زرد طلایی می پوشند ولی عاشق پرچم سه رنگی هستند که غروب ها در جوار نخل های بی سرشان خود را به دست باد سپرده است.
متمدن هستند و شیک می پوشند اما سنگین و باوقارند. اهل موسیقی اند و ساز بندری شان همیشه کوک است هر چند ریتم دل شان گاهی به خاطر ناملایمات غمگین می نوازد.
نام شهرشان به واسطه تاریخ پر رونق شان، آبادان است اما گرده ی شهر هنوز هم زخمی چنگ های دشمنی است که نتوانست به حریم نان و خاک و ناموس شان نزدیک شود.
آبادان همچون خرمشهر جمعیتی بالغ بر هشتاد میلیون نفر ایرانی دارد و وقتی می خواهیم از این خاک نام ببریم باید حریم دهان مان را به اندازه ای بازکنیم که نکند بشکند چینی نازک دل بچه هایی که در زمین های خاکی، تیر خوردند ولی توپ را رها نکردند تا صنعت نفت شان همچنان در مستطیل سبز پا به توپ باشد.
و در پایان خطاب به آن نفر که به سهو یا عمد، جمله ای به این شهر نسبت داد که باید خاک بر دهن بمالد و بداند که این جا، شهر شریف جنوب غرب ایران است. تو شاید نادانی ولی اینجا هنوز آبادان است.