شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۵۲۰
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۵
شوشان ـ محمد شریفی : نه تنها به شهردار نباید دست زد ، بلکه به خیلی چیزها نباید دست زد... مثلاً به دفتر نمره‌ای که سال‌ها پیش، با گچ و اضطراب امتحان پر شده بود؛ همان ورق‌های زرد و شکننده‌ی عهد عتیق که هنوز بوی دل‌نگرانی می‌دهند.
شوشان ـ  محمد شریفی :

نه تنها به شهردار نباید دست زد ، بلکه به خیلی چیزها نباید دست زد...
مثلاً به دفتر نمره‌ای که سال‌ها پیش، با گچ و اضطراب امتحان پر شده بود؛
همان ورق‌های زرد و شکننده‌ی عهد عتیق که هنوز بوی دل‌نگرانی می‌دهند.

نباید دست زد به آن زنگِ آخر،
به روزی که دلم شکست پشت میزی که عمری کنارش ایستادم، نوشتم، خواندم، داد زدم... و آخر سر، بی‌صدا خداحافظی کردم.

نباید رفت سراغ تصویر «نجف»،
که دمِ در کلاس ایستاده بود،
دلش می‌خواست برود،
ولی هی برمی‌گشت، نگاهم می‌کرد،
و چیزی در چشم‌هایش می‌لرزید؛
انگار می‌دانست معلمی گاهی یعنی ناتوانی از نگه داشتن عزیزترین آدم‌ها.

به نخ نازک و سوزنی که مادر با آن لباس‌ها را وصله می‌زد هم نباید دست زد؛
همان‌هایی که یک روز، بی‌هیچ کلامی، گذاشت‌شان روی طاقچه و رفت...
نه گفت، نه برگشت، فقط رفت.

نباید سراغ درفش زنگ‌زده‌ی رجبعلی پینه‌دوز محل رفت،
همان که گیوه‌ها را پینه می‌زد و قصه‌هایش گرم‌تر از آفتاب ظهر تابستان بود.

نباید به ردّ قدم‌هایی که بر دل‌مان مانده دست زد؛
یا به ابرهایی که آمدند، نباریدند،با شتاب  رد شدند.

به نگاه کودکی که مادر برایش لالایی می‌خواند و یک لحظه، جهان تمام می‌شود در آرامش آن صدا…
به ستاره‌ای که شب‌ها از دور چشمک می‌زند و وعده‌ی چیزی را می‌دهد که نمی‌آید…
به قطرات سرد عرقی که از شرم بر پیشانی‌مان می‌نشیند و کسی نمی‌پرسد چرا…

به این‌ها نباید دست زد؛
و البته به شهردار هم نباید دست زد!
به مدیران رسوب‌کرده، به آبدارچی‌های همیشگی،
به پرونده‌هایی که سال‌ها زیر خاکستر مانده‌اند…
به هیچ‌چیز نباید دست زد!
 بگذارید آنها در همان سکوتِ غبارخورده‌شان بمانند…
دست نزنید!
و....
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار