شوشان ـ لفته منصوری :
هر انسانی در زندگی خویش، نقطههایی دارد که درخشش آنها تا واپسین لحظات عمر فرو نمیکاهد. یکی از این نقاط روشن در مسیر پرپیچوخم زیست من، تعلق خاطر عمیق و تاریخی خاندان ما به حضرت علامه محقق، آیتالله حاج شیخ محمدتقی شوشتری (رضواناللهعلیه) است.
خاطرهها از او، نهفقط در ساحت علم، که در زیست فردی و خانوادگی ما نقش بسته است. در سال ۱۳۵۵ شمسی، نوجوانی بیش نبودم که حضرت ایشان برای افتتاح مسجد موسی بن جعفر (ع) ـ که به همت مرحوم پدرم، حاج عجیل منصوری، در ملاثانی بنا شده بود ـ به دیار ما آمدند. در آن روز، چشمان نوجوانانهام با پارادوکسی عجیب مواجه شد: جسمی بهغایت نحیف و ذهنی که گویی کتابخانهای از قرون متمادی را در خود جای داده بود. ورود این کوه دانش به مسجد، آسمان دل مردم ملاثانی را روشن کرد. همگان با احترام و حیرت به قامت خمیدهی او مینگریستند. همانجا بود که معنای جملهی دکتر شریعتی در جانم نشست: «عالمی (جهانی) بنشسته در گوشهای!»
و این تنها خاطره نبود. سالها بعد، داییام، حاج ملا سجاد اعصامی، در همان ملاثانی، مسجدی دیگر با نام مبارک علامه تأسیس کرد؛ آنهم در زمان حیات ایشان. این نامگذاری، خود گویای عمق ارادت خاندان ما به این چهرهی آسمانی است.
در اسفندماه ۱۳۷۳، در مقام معاون فرهنگی و هنری ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان، توفیق یافتم که با هدایت آیتالله شیخ عبدالکریم فرحانی، مدیرکل وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، نخستین کنگره بزرگداشت علامه شیخ شوشتری را در زمان حیات ایشان، در تالار اجتماعات شرکت کشت و صنعت کارون شوشتر برگزار کنیم. چه روز بزرگی بود! نخبگان و فرزانگان علم و دین گرد هم آمده بودند تا در تکریم این فرزند خلف تُستر، آینهدار آیینه شوند.
حضور چهرههایی چون دکتر سیدجعفر شهیدی، استاد علی دوانی، آیات عظام مرعشی، معرفت، سبحانی، جناتی و دکتر ابوالقاسم گرجی، بر شکوه آن روز افزود. هر یک با نثری متین و سخنی سنجیده، به تحلیل گوشهای از آثار و شخصیت ایشان پرداختند؛ گرچه خود علامه، به دلیل بیماری، از حضور در این محفل علمی بازماند.
پیش درآمد این کنگره، کتاب گرانسنگ آفتاب شوشتر به همت محمود ارومیهچیها بود که توسط مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شد. کتاب و پوستر کنگره، هنوز بر سینهی دوستداران ایشان در خانهها و مغازههای ملاثانی، شوشتر، اهواز و دیگر شهرهای خوزستان خودنمایی میکند؛ نه بهعنوان تزئینی گذرا، بلکه چون سندی زنده از پیوند عاشقانهی مردم با عالِمی از تبار اخلاص.
و اکنون، پس از ۳۱ سال، در آستانهی آیین بزرگداشت علامه شوشتری که در روز جمعه ۱۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ برگزار شد، به فضل الهی و به پیشنهاد مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان و ابلاغ دکتر محمود شالویی، رئیس محترم انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، به عضویت هیئت امنای انجمن در استان خوزستان منصوب شدم. این افتخار را نه فقط مسئولیتی اداری، بلکه استمرار یک مسیر عاشقانه میدانم.
دکتر شالویی در این روزهای پرخاطره، تصویری از نامهی حضرت علامه به تاریخ ۶ اسفند ۱۳۵۴ خطاب به دکتر حسین قدس نخعی ـ رئیس هیئتمدیرهی وقت انجمن آثار ملی ـ در اختیارم گذاشت. در این نامهی کمنظیر، از منوچهر سالور و کتاب الغارات نیز یاد شده است. در عبارتی ناب، علامه نوشتهاند: *«این کتاب برای این بنده، مثل تشنهای است که به آب برسد یا قحطزدهای که باران بر او ببارد.»*
این تعابیر، روح آدمی را به لرزه میاندازد؛ چرا که نشان میدهد این مرد خدا، در عین قلهنشینی علمی، چه خاکسارانه از هدیهای علمی مسرور میشده است.
اکنون که دلها برای نام علامه تپنده است، بر خود واجب میدانم بار دیگر، نه با زبان مدح، که با قلم تعهد، یاد و نام او را پاس دارم؛ باشد که آفتاب شوشتر همچنان بر جانهای ما بتابد و ما را از «تشنگی» نجات دهد.