شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۵۰۰
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۱
شوشان ـ شهرام گراوندی :

در بسیاری از کشورها، رسانه‌ها به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ارکان توسعه، نقش محوری در شکل‌دهی به آگاهی جمعی، ارتقاء شفافیت، مطالبه‌گری عمومی، و تسهیل مشارکت سیاسی و فرهنگی دارند. اما در ایران، برخلاف این کارکرد ایده‌آل، رسانه‌ها به طور عمده در جایگاهی منفعل و محدود قرار دارند و به ندرت تبدیل به ابزاری موثر در پیشران اهداف کلان و یا توسعه یافتگی  تعریف می شوند. چرایی این وضعیت را می‌توان از سه منظر بررسی کرد: ساختار قدرت و مالکیت رسانه‌ای، فرهنگ سیاسی، و وضعیت نظام ارتباطی و حرفه‌ای در رسانه‌ها.
در نظریه‌های کلاسیک علوم ارتباطات، مانند دیدگاه‌های *هارولد لاسول و چارلز رایت میلز* ، رسانه‌ها نه تنها ابزار اطلاع‌رسانی بلکه سازوکارهایی برای نظارت اجتماعی و اعمال فشار بر قدرت حاکمه هستند. اما در ایران، رسانه‌ها در چارچوب ساختارهای دولتی و شبه‌دولتی تعریف شده‌اند. مالکیت رسانه‌ها در ایران در اغلب موارد در اختیار نهادهای حکومتی، دولتی یا وابسته به ساختار قدرت است.
از دیدگاه جامعه‌شناختی، طبق نظریه *پیر بوردیو* در مورد میدان‌های اجتماعی، میدان رسانه‌ای ایران نه از خودمختاری کافی برخوردار است و نه ظرفیت مقاومت در برابر میدان قدرت سیاسی دارند. همین مساله باعث می‌شود رسانه‌ها کارکرد انتقادی و تحول‌ساز خود را از دست بدهند و بیشتر به بازنشر صدای رسمی قدرت بدل شوند تا نمایندگی صدای مردم.
در فرهنگ سیاسی ایران، مشارکت مدنی هنوز به صورت ریشه‌دار نهادینه نشده است. مفاهیمی چون شفافیت، پرسشگری، حق دانستن، و پاسخگویی که از اصول توسعه‌یافتگی رسانه‌ای هستند، در سطح حاکمیتی و گاه حتی در سطح افکار عمومی، نهادینه نشده‌اند.

در دیدار نیمروز چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404 *صادق حسین جابری انصاری مدیرمسوول خبرگزاری جمهوری اسلامی ( مجموعه ایرنا و موسسه ایران ) با استاندار خوزستان، سیدمحمدرضا موالی زاده،* ایشان به درستی به موضوعی پرداختند که در عین واقعی بودن، از تلخی و دشواری حرفه ی روزنامه نگاری و ساحت رسانه در ایران امروز حکایت می کند.
  *ایشان گفت: " در ایران بیش از 10 درصد از  ظرفیت رسانه ها استفاده نمی شود؛ و همین 10 درصد را هم بخش مشخصی به نام روابط عمومی ها  که در همه ی ساختار اداری اجرایی  کشور  حضور دارند، می توانند  پر کنند! "* منظور و مراد ایشان از این حرف، فقدان امر نقادی در رسانه های امروز کشور است.  از سوی دیگر نه تنها نقادی کمرنگ است؛ که اعتنای به نقادی نیز کمرنگ و بی اثر است.   رسانه های امروز  کشور، از محتوامحوری و کنشگری مثبت و منجر به توسعه غافلند. عرصه ی عمومی کشور نیز، مجال کنشگری و اثربخشی را از رسانه ها دریغ کرده است.

یورگن هابرماس در نظریه "فضای عمومی" تأکید می‌کند که رسانه‌ها زمانی می‌توانند نقش توسعه‌ای ایفا کنند که بستری برای شکل‌گیری گفتمان عمومی، تبادل عقلانی ایده‌ها و چالش‌گری با قدرت باشند. اما در ایران، فضای عمومی، محدود و کنترل‌شده است. خط قرمزهای گسترده و نامشخص، و نادیده انگاری رسانه‌های مستقل، مانع از شکل‌گیری هرگونه فضای واقعی برای نقد، مطالبه‌گری یا گفتگو می‌شود. از همین روست که در بسیاری از رخدادها، مرجعیت خبری به جای اینکه در داخل کشور اتفاق بیفتد، در دست رسانه های خارج از کشور است.  نهاد روزنامه‌نگاری در ایران با چالش‌های جدی مواجه است: امنیت شغلی پایین، فقدان نهادهای صنفی واقعی، سانسور نهادینه‌شده، و خط قرمزهای بی‌شمار، باعث شده روزنامه‌نگاران یا به سکوت و محافظه‌کاری و روزنامه نگاری خنثی روی بیاورند یا مهاجرت کنند.

*هربرت گانس* جامعه‌شناس ارتباطات، معتقد است رسانه‌ها در جوامع دموکراتیک، به‌ویژه از طریق روزنامه‌نگاری تحقیقی، می‌توانند به کنشگران توسعه بدل شوند. در حالی‌که در ایران، روزنامه‌نگاری تحقیقی یا وجود ندارد یا به‌شدت محدود است. رسانه‌هایی که جرات انتشار واقعیات ساختاری را داشته باشند، یا توقیف می‌شوند یا تحت فشار قرار می‌گیرند و در عمده ی  موارد دچار خودسانسوری می شوند. رسانه‌ها به جای رقابت در کیفیت، دقت و سرعت، وارد بازی‌هایی از جنس بقا، محافظه‌کاری، و در بهترین حالت، بازتولید ابهام می‌شوند. به همین دلیل، رسانه‌ها در ایران نمی‌توانند عامل توسعه‌ی سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی باشند؛ چرا که بصورت بنیادی، زیرساخت رسانه‌ای توسعه‌گرا وجود ندارد.

یکی از شروط اصلی تأثیرگذاری رسانه‌ها در توسعه، وجود جامعه مدنی فعالی است که بتواند با رسانه‌ها تعامل کند، آن‌ها را تغذیه فکری کند، و از آن‌ها در برابر قدرت دفاع کند. در ایران، جامعه مدنی تضعیف‌شده، غیرمتمرکز، و فاقد قدرت چانه‌زنی کافی است. *آنتونیو گرامشی* در بحث " *هژمونی فرهنگی* " اشاره می‌کند که جامعه مدنی باید توانایی تولید گفتمان مستقل از قدرت را داشته باشد. در ایران، رسانه‌ها اغلب بازتاب‌دهنده هژمونی رسمی هستند، نه خالق یا حامل گفتمان‌های مستقل.

مجموعه‌ای از عوامل ساختاری، سیاسی، فرهنگی و حرفه‌ای باعث شده‌اند که رسانه‌ها در ایران نتوانند نقش تاریخی خود را به‌عنوان نیروی پیشران توسعه ایفا کنند. رسانه در ایران، نه آینه جامعه، که اغلب ابزار بازنمایی یک‌سویه‌ی قدرت است. در چنین شرایطی، انتظار اینکه رسانه‌ها منشأ تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی باشند، خوشبینانه اما غیردقیق است.
اگر توسعه‌یافتگی را نه به‌مثابه رشد کمی، بلکه به‌عنوان تحولی کیفی در آگاهی جمعی، مشارکت عمومی، و ساختارهای پاسخ‌گو در نظر بگیریم، آنگاه واضح است که بدون رسانه‌ای آزاد، مستقل و حرفه‌ای، توسعه نه ممکن است و نه پایدار.

نماینده موسسه ایران در خوزستان
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار