شوشان / نويد قائدی:
فارغ از نتيجه انتخابات ميزان پايين مشارکت مردم پای صندوقهای رأی بسيار قابلتأمل و شايد از نتيجه خود انتخابات معنادارتر باشد. گرچه بيماری واگير کرونا عامل مهمی در کاهش ميزان مشارکت است، اما فعالیتهای اجتماعی مردم نشان میدهد که شرايط بهداشتی مهمترین عامل کاهش مشارکت نيست.
مشارکت کمتر از ۷ درصد واجدين شرايط حوزه انتخابيه اهواز، کارون، حميديه و باوی موضوعی است که بايد به جد توسط تحليل گران اجتماعی موردبررسی علمی قرار گيرد تا دلايل عدم مشارکت سياسی مردم مشخص شود.
ميزان مشارکت پايين خود حاوی پيام بزرگی است که مردم با عدم حضور خود آن را ابراز کردهاند. بايد اين پیام عدم حضور را دريافت و تحليل کرد و به سمع پایتختنشینان رساند.
بايد دولت مردان استانی و برگزارکنندگان و نهادهای ناظر انتخابات شرايط را تحلیل و به تهران ارسال نمايند، فعالان اجتماعی،جرايد و کنشگران سياسی هم بايد در اين روند تلاش نمايند.
در آمارها اعلامشده برگزارکنندگان انتخابات حدود ۱۵ هزار بودهاند، که اين ميزان در دل مشارکتکنندگان حدود ۷۹.۵۰۰ نفری قرار دارند، که به دليل حضور فيزيکی در محل شعبه حتماً رأی دادهاند اگر اين رقم از کل آرای مأخوذه کسر شود نشان میدهد فقط حدود شصت و هزار نفر بهقصد رأی دادن از خانه خارجشدهاند که رقم مناسبی نيست، حال بايد بررسی کرد که چه عاملی باعث عدم حضور حدود یکمیلیون و صدوبیست هزار نفر پای صندوق رأی شده است، اين افراد چرا پای صندوقهای رأی نیامدهاند.
اگر قبول کنيم در بهترين شرايط اقتصادی و سياسی ميزان مشارکت مردم در انتخابات بيشتر از ۶۵ درصد نمیشود با همين پیشفرض هم معادله حضور ايراد دارد و نشان میدهد جايی از کار لنگ میزند که مردم اینهمه دلسرد هستند.
از مهم دلايل میتوان به دلسردی و نااميدی مردم به تغيير شرايط توسط مجلس شورای اسلامی اشاره کرد، اگر مردم اين احساس را داشتند که مجلس میتواند نهادی مؤثر باشد حتماً ميزان مشارکت بيش از اين رقم میشد، حال که اعتماد مردم کاهشیافته ، نمايندگان فعلی و حتی حاکمان بايد به فکر چارهاندیشی باشند که چگونه میتوان اعتماد مجدد مردم را جلب کرد، برای جلب نظرات مردم بايد خواسته های آنها را شنيد و جمعبندی و تحليل کرد تا بتوان نسخه و راهکار ارائه داد.
بهطور مثال همين چندماهه گذشته تشکيل مجلس جديد، دو نماينده فعلی مجلس به چه ميزان به خواست و نياز مردم و ارتباط مؤثر با آن ها اقدام کردهاند، تا خواست مردم را بدانند، يا تنها بارأی و نظر خود و اطرافيان به پيگيری امور پرداختهاند.
در کليت موضوع شرايط کشور مجلس تا چه حد توانسته و يا میتواند به رسالت واقعی خود يعنی خواست مردم جامعه عمل بپوشاند، مثلاً در نظام بینالملل و نحوه ارتباط و تعامل سازنده با دنيا و کشورهای مختلف و داشتن مراودات مالی و اقتصادی و ...
مجلس تا چه حد اثر گذار بوده است، يا در شرايط و اوضاع اقتصادی و معيشتی که هر هفته تندبادهای لحظهای میوزد و قيمت دلار و ماشين و مسکن و اجناس و ... تغيير میکند، مجلس جز برگزاری جلسه و پيگيري و ...
چه اهرم مؤثر ديگری داشته يا دارد، گرچه براي قضاوت عملکرد مجلس فعلی هنوز زود است، اما مردم در انتظار اقدامهای بزرگ و مؤثری هستند که دورنمای شفاف و امیدآفرینی در پيش پای آنها قرار دهد، اگر نمايندگان نتوانند به اين رسالت خود عمل نمايند و بخواهند صرفاً پيرو و دنبالهرو يک تفکر و ايده و جريان باشند و دچار روزمرگی شوند نمیتوانند به خواست جامع مردم پاسخ مناسب دهند.
نتیجه همين میشود که دوره به دوره مردم دلسردتر و ميزان مشارکت سياسی و اجتماعی آنها کاهش مییابد، در انتخابات دور دوم اهواز دو کانديدا با تفکر اصولگرايی بودند که اتفاقاً داراي پايگاه مردمی و ارتباطهای ويژه بودهاند، بهگونهای که يکی از کانديدا بهواسطه نوع ارتباطها تعداد زيادی از نمايندگان استانی فعلی و ادوار گذشته را با خود همراه کرد، و نماينده ديگر با ارتباطهای ساختاری و مردمی و عقيدتی توانست عليرغم جوان بودن درصد خوبی از همين رأی کسب را صاحب شود. اما در کل ميزان پايين مشارکت نشان داد مردم حرف و خواسته ديگری دارند و اول وضع معيشت و شرايط اجتماعی خود را مدنظر دارند.
لذا بر تمامی حاکمان تکليف است که بهفوریت وضعيت اين ميزان پايين مشارکت در را جويا شوند و بر اساس خواست مردم اقدام عاجل نمايند، دادن وعدههای بیعمل و سوق دادن افکار عمومی به آیندهای که اعتماد و اميد آن سالهاست ازدسترفته چاره کار نيست و جلب نظر را مردم را دشوارتر خواهد کرد.