شوشان - نوید قائدی :
آیا شهر صرفاً مکانی برای سکونت است، یا موجودی است در حال تغییر که بهواسطه ارتباط انسان با مکان شکلگرفته است؟ البته که شهر موجودی زنده است که عناصر آن اعم از کالبد و انسان ارتباطی نزدیک و ارگانیک باهم دارند. بهطور خلاصه مجموع مکان،انسان و روابط متقابل آنها است که هویت شهری را شکل میدهند.
سؤال اساسی این است که آیا شهروندان در شهر اهواز میتوانند "احساس در خانه بودن" داشته باشند یا به زبان عامهتر چگونه میتوان در شهر احساس آسایش و آرامش و تعلقخاطر داشت؟ جواب مختصر این است که برای گذار از شهر مرده یا بیروح (همان شهری که شهروندان به آن احساس تعلقخاطر و آسایش و آرامش ندارند و حد آستانه تحمل آنان پایین است و احساس تنهایی و عدم رضایت دارند) و سکونت در آن برایشان شادیآور نیست، باید بهواسطه مطالعه دقیق عناصر بازآفرینی شهری، آن را تبدیل به شهری زنده و پویا کرد تا بهواسطه این تغییر بنیادین شهروندان احساس تعلقخاطر (عشق و علاقه به شهر) و در خانه بودن نمایند.
اما هدف و روش این تغییر ماهیت چگونه ایجاد میشود؟ برای رسیدن به جواب نیاز است بهاختصار و مجدد در خصوص مفاهیم روابط شهری توضیحاتی ارائه شود. به طور مثال اگر در شهر اهواز تمامی کالبدهای شهری اصلاح و توسعه یابند و در بعد انسانی تمامی نهادهای اجرایی به وظایف فرهنگی و اجتماعی خود عمل نمایند میتوان ادعا کرد که بهخودیخود تمام یا اکثر مشکلات جامعه شهری اهواز حل خواهد شد و شهروندان به احساس آرامش خواهند رسید؟ جواب خیر است، زیرا طبق تعاریف ترکیبی علوم اجتماعی شامل شهرسازی، جامعهشناسی، فلسفه تا سیاست و انسانشناسی شهری روایت گر این واقعیت هستند که ماهیت شهرهای زنده و پویا در عصر حاضر نهتنها از جنس مکان (عناصر مادی) و نه از جنس سوژههای انسانی (عناصر ذهنی) بلکه بر اساس واقعیتی محض به نام ارتباط انسانی یا بین شهروندان شکل خواهد گرفت. ماهیت شهرهای زنده درواقع " مناسبات متقابل انسانی" است که بر تمام کلیت عناصر شهری ارجحیت دارد. این مناسبات متقابل انسانی در شهر را میتوان با تعریف دقیقتری به نام مناسبات اجتماعی تعریف و تعبیر کرد.
در شهری مانند اهواز به دلیل قدمت و نوستالژیک بودن شهر، شرایط فیزیکی مانند رودخانه و تنوع گونههای گیاهی، بافت انسانی متکثر با عادتهای فرهنگی متنوع و زیبا و مهر آفرین ،شرایط برای ساخت شهری" برای مردم یا احساس در خانه بودن" کاملاً مهیا و فراهم است. در این روش بعد از شناخت دقیق عناصر هستیبخش باید هدف تمامی نهادهای برنامهریز، هدفگذار، اجرایی و نظارتی با یک برنامه مدون(مهندسی فرهنگی)، بسترسازی و زمینهسازی برای تعاملات سازنده شهروندان با یکدیگر باشد.
در چنین فضایی که شهروندان با کمال آرامش از طریق آموزشهای شهروندی برای روابط متقابل اجتماعی مهیا میشوند، میتوانند در قالب دیالوگ و نشست و همفکری و هماندیشی و مهر بخشی و مهر آفرینی در شهر خود زندگی نمایند،در چین شرایطی میتوان امیدوار بود بسیاری از مسائل و مشکلات زندگی شهری برطرف و زمینه برای شکوفایی اخلاقی مانند صبر، شادی، مهربانی، کمک به همنوعان و همسایگان و همشهریان، ارتباطهای سازنده و مفید، رفتارهای صحیح شهروندی که در صدر آن احترام متقابل است شکل گیرد.
در چنین شهری است که همه شهروندان از حالت فردگرایانه خارج و به سمت تعامل سازنده متقابل یا همان افقهای مشترک پیش روی، پیش میروند. درواقع شهر به سمت پویایی وزنده شدن حرکت خواهد کرد. در این شهر بهموازات پیش رفتن در چنین فضایی میتوان امیدوار بود که در قالب گفتوگو و تعامل سازنده که بهعنوان امری ضروری نهادینهشده است حقیقت جامعه بشری یعنی صلح و صفا و صمیمیت ظهور خواهد کرد. مجدد تأکید میگردد در چنین فضایی است که شهروند احساس در خانه بودن و امنیت و آرامش خواهد داشت تا نسبت به شرایطی که فر بهعنوان سکونتگاه به شهر نگاه میکند،شاید روزهای دهه شصت در کوران جنگ تحمیلی با وجود تمامی مشکلات و سختیها و استرسهای ناشی از جنگ به دلیل وجود روابط متقابل و صمیمی و نهادینه شهروندان اهوازی با محوریت ایمان و اعتقاد به خداوند منان و باورهای ملی و دفاع از ناموس و وطن چنین فضایی قابللمس بود،که البته برای تمامی رزمندگانی که از سراسر کشور به این شهر وارد میشدند مثالزدنی بود.
برای ایجاد چنین فضایی که در آن شهروندان بتوانند گفتوگوهای متقابل داشته باشند، باید ابتدا مدیران و مسئولان شهری بتوانند نقش شهروندان را بازتعریف و در کلیت تصمیمهای شهری و اجرایی تصدیق و وارد نمایند. در صورت وجود چنین شرایطی است که بسیاری از مشکلات اجتماعی و شاید تقابلهای فرهنگی فعلی به فضایی برای نقد سازنده، رسیدن به باورهای مشترک بر اساس انگیزه دینی و انسانی و محلی تبدیل و آستانه تحمل بسیاری از کمبودها و مشکلات شهری بالاتر رفته و همچنین زمینه برای توسعه انسانی بر اساس خلاقیت و توانمندیها و بلوغ فکری فراهم میشود.
نقش رسانهها، جراید، نهادهای مدنی، گفتمانهای دانشگاهی، هماندیشی و بسیاری دیگر از عوامل برای رسیدن به چنین باوری ، یک پیشنیاز مبرم و ضروری است، مگر نه درروش غلط مونوگویی مسئولان شهری و اداره شهر تنها به طریق دستوری و جزیرهای راه بهجایی نمیبرد و بر حجم مشکلات افزوده خواهد شد. باید برای تدوین چنین رویهای شورای فرهنگ شهری تشکیل شود تا تمام عناصر دخیل در مدیریت شهری، در تمام ابعاد کالبدی و انسانی و اجتماعی در این حوزه بزرگ و گسترده و حساس ایفای نقش نمایند و به باور و روش اجرایی متمرکز و مشترک برسند.