شوشان - علی عبدالخانی :
یک ضرب المثل می گوید: " آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی !."
در گذشته رسم بر این بود که مردم با دست غذا می خوردند و برای شستن دستانشان از آفتابه و لگن استفاده می کردند. به مرور زمان آفتابه و لگن بعنوان مقدمه ی غذا و اطعام به جزیی از تجملاتِ میهمانیها تبدیل شد.
چشم و هم چشمی و برتری خواهی میان مردم آنها را وا می داشت تا از آفتابه و لگن های خاص و ویژه استفاده کنند. معمولاً نوع مس خالص و براق و منبت کاری شده ی این وسایل بعنوان دلیل و مقدمه ی کیفیت و تنوع غذا شمرده می شد. عکسِ آن نیز قابل تصور بود و گاهی میزبان از آفتابه و لَگَن فردِ اعلاء (منحصربفرد) استفاده می کرد اما خبری از غذای مناسب یا کافی نبود که در این حالت، میهمانان از این ضرب المثل بعنوان کنایه و طعنه استفاده می کردند.
وقتی مقدمات یک عمل یا تصمیم با وعده های اغراق آمیز شروع اما بعداً مشخص شود که همه آن مقدمات و وعده ها، تهی و توخالی است و قرار نیست اتفاقی رخ بدهد، در این حالت این ضرب المثل نیز کاربرد پیدا می کند.
چرخه ی لرزان و بالانس نشده که در این روزها با شعارهای غیرواقعی انتخاباتِ شورا به چرخش درآمده نیز مصداق ضرب المثلِ آفتابه و لگن است.
امیدواریم در آینده شاهد گفتمانی متفاوت و سازنده و به دور از پوپولیسم و عوامگرایی از سوی نامزدهای واجد وصفِ لیاقت و شرطِ اهلیت بعنوان مقدمه ی نمایندگی آنها باشیم.