شوشان - محمدسعید بهوندی:
هر کس، هر گروهی با هر نامی و شناسنامه و بی شناسنامهای، آمد و گفت؛"توسعهی سیاسی اولویتِ اول ماست"، بدانید؛ از دو حالت خارج نیست، یا به کلی دروغ میگویند، خودشان هم مطلعاند به این دروغگویی و تنها قصد کلاهگذاری و منفعتطلبی دارد و یا هم مخیلهشان تماماً خالی از هر دانش، بینش و خرد سیاسی است.
زیرا اصولا توسعهی سیاسی جنسش با همهی توسعهها متفاوت است، محتاج سخنرانی، متینگ و به راه انداختن هیچ راهپیمایی، اعتراض و تحصن هم نیست!.
توسعهی سیاسی؛ از جنس اتفاق است. آری، درست شنیدید، اتفاق! امّا اتفاقی که محتاج فضا و بستر و مقدمات است.
هنگامی که زمینه فراهم گشت، زمان روییدنش آغاز میشود، خودش مانند سبزه در هنگام باریدن چند نوبت باران در شروع فصل پاییز و قلقلک استعداد و خاک زمین، آرام آرام سر از دل خاک بیرون میآورد و به همهی اقشار سلام میکند!.
چگونه میشود چنین اتفاقی میسر گردد؟!، آن هنگامی که اجتماعی در فراهم آوردنِ به قدر کفایتِ خورد و خوراک و پوشاک و مسکن و اشتغال خویش سخت تحت زحمت و فشار است.
آیا تنها و تنها مشتها را گره کرده و خواهان فرصت برای بسط و گسترش ایدهها و نظریات سیاسی خویش پیرامون مدیریت جامعه و ساختارهای شایستهاش باشند و دائماً فریاد بزنند و یقه چاک کنند که ما خواهان توسعهی سیاسی هستیم، کار این توسعه را به سامان میرساند؟!
در سال ۷۶ و سالهای پس از آن، دقیقاً اینچنین توسعهی نامتوازن و بدون زمینه و جور شدن مقدمات، اتفاق افتاد.
برخیها در پوست خویش نمیگنجیدند، که بله! دیدید چگونه توسعهی سیاسی را حتی تا سر سفرهی مردم هم آوردیم و از بس در حین صرف غذا بحث و جدل سیاسی داغ میشود، بارها غذا سرد شده و از دهن میافتد!.
توی ادارات، مدارس، مجالس عروسی و عزا، سکوهای ورزشگاهها، جمع فامیل و دوستان، صف نانوایی، توی اتوبوس واحد و خلاصه در هر جایی که حتی تنها دو فرد فرصت می یافتند، چند دقیقهای در کنار هم باایستند، حتی اگر این ملاقات در بین صندلیهای اتوبوس خط واحد نیز بوقوع پیوسته بود، بلافاصله بحث سیاسی شروع میگشت و غافل از اینکه توسعهی سیاسی بسیار فراتر از بحث و جدل سیاسی است.
ولی مدیران ارشد کشور همین را توسعهی سیاسی دانسته و بابت آن در پوست خویش نمیگنجیدند و آنرا در تاریخ مطالبهگری سیاسی بیهمتا تلقی نموده و مُبلّغِ شوکت، عظمت و ارزشش بودند.
غافل از اینکه چنین توسعهای که فاقد مقدمه و زمینه است، با نسیمی تا ناکجاآباد خواهد رفت و همه دیدیم که همین شد.
با اوج گرفتن دلار و تورم لجام گسیخته و وحشی و کم رونق شدن بازار کسب و کار و کوچک شدن روز به روز سفرههای مردم، توسعهی سیاسی، این بهشت گمشدهی تاریخی نیز از محافل بحث و جدل همهی اقشار، حتی سیاسیون جامعه هم رخت بربست و همه جا گفتگو و درد دل همگان معیشت و معیشت گردید!
و دموکراسی که میوهی رسیده و اصلی توسعهی سیاسی است، آن نیست که تنها در فصل بهار جوانه بزند و در گرمای تابستان بمیرد.
دموکراسی، آنهم از نوع بومی شدهاش!، یعنی؛ با لحاظ نمودن تمامی هنجارها و مزیتهای فرهنگی، تاریخی و تمدنی قابل اتکاء و استفاده و با مشارکت تمامی اقوام و سهمیم نمودن آداب و رسوم و زبان و اعتقاداتشان، و در حوزهی شرق مانند؛ ژاپن، کره جنوبی، مالزی، وقتی ارزش پولت، مقدار و کیفیت صادراتت، حضور در حوزهی اقتصادی جهانیات، میزان تولید ناخالص داخلیات، کیفیت و استاندارد وضعیت آموزشیات، سطح رفاه و بهبودی و آسایش و آرامش مردمات و تمامی آیتمهایی که نشانهی امنیت به معنای اعم آن و ثبات و رشد هستند، از چندان وضعیت مطلوبی برخوردار نیستند، این توسعهی سیاسی را که محتاج زیربنایی چنان محکم است؛ "که از باد و باران نیابد گزند"(حکیم توس) چگونه میشود جا انداخت و به آن تکیه داد؟!
کدامیک از تحصیلکردهای علوم و رشتههای مختلف، در دورهها و مقاطع تحصیلات آکادمیک هستند که حداقل چند بار در جملات استاد و یا مطالعه در متن دروس و کتابهای و مقالات با هرم نیازهای مزلو آشنا نشده باشند؟!.
این مثلث چه میگوید؟!، گفتن یک حقیقت و امری بسیار ساده و همه فهم، حتی نزد کسیکه در مسیر کسب دانش آکادمیک هم نیست، تنها با داشتن هوشی متوسط به راحتی متوجه ماجرا میشود، مزلو با طرح این حقیقت محسوس قائل است که؛ انسانها تا نیازهای اولیهشان مرتفع نشده و خیال و دغدغهشان از بابت داشتن آنها راحت نگردد، امکان اینکه قادر باشند به نیازهای بالاتر از آن که هر چه بالاتر میروند، والاتر و معنویتر نیز میشوند، بیندیشند، وجود نخواهد داشت!.
انسان گرسنهای را فرض کنید، که از فرط گرسنگی قادر نیست، نه تنها راه رفتن، بلکه حتی روی صندلی نیز به طرز عادی بنشیند، حال از چنین شخصی بخواهید که با شما به سینما آمده و اتفاقاً همان فیلم مورد علاقهاش" بینوایان" را تماشا کند.
آیا با این فشار گرسنگی خواهد توانست؟!، تازه چنانچه با فشار و اصرار شما هم آمده باشد، از اول تا پایان فیلم همه چیز را خورد و خوراک تصور خواهد نمود. پس عاقلانه آن خواهد بود که اول از بوفهی سینما حداقل یک ساندویچ برای او تهیه کنید!.
تلاش برای سیاسی کردن اجتماعی که فاقد زمینههای لازم و کافی است، مانند به سینما بردن یک چنین فرد بشدت گرسنهای است.
او بجای دیدن فیلم، به احتمال فراوان دچار مشکل خواهد شد و لذا شک نکنید؛ جامعهای که تمامی مراحل توسعه یافتگی اقتصادی را به درستی و کمال پشت سر گذاشته باشد، چه کسی بخواهد و چه نخواهد، انتهای واقعه به توسعهی سیاسی خواهد انجامید، چون دیگر نیازهایی مانند؛ خوراک و پوشاک و مسکن و اشتغال جزء دغدغهها و دست نیافتنیهای او به حساب نمیآیند و همه را به اندازهی رفع نیاز خویش در اختیار دارد و از طرفی دیگر لذت بردن از آنها به تنهایی او را قانع نمیسازند و حتماً خود بخود به نیازهای والاتر فکر میکند، نیاز؛ به دیده شدن، مطرح شدن، نظر دادن، مشارکت و سهیم شدن، رقابت کردن، خود را در معرض انتخاب قرار دادن و...!
بنابراین؛ توسعهی سیاسی اتفاقی افتادنی است، امّا مقدمات افتادنش از خودش مهمتر هستند. این توسعه با فرمان و دستور این فرد و آن فرد و این گروه و آن جناح بر بستر اجتماع نمایان نگشته و پا نخواهد گذاشت.
اگر هم در اثر فشار و بدون ظهور آمادگیهای لازم و کافی پدیدار شود، حال و وضع نوزادی نحیف را دارد که پیش از تکمیل زمان تولد، به دنیا پای گذاشته باشد، لذا احتمال از بین رفتنش بسیار خواهد بود!.
اینکه در بسیاری جاها خوانده و میشنویم که اقتصاد پایه و اساس و زیربنای همه چیز است، سخنی کاملاً درست، علمی و تجربه شده میباشد.
حتی در دین مبین اسلام، نبی مكرم اسلام صلوات الله نیز همواره به اين امر توجه داشت كه اگر كسی گرفتار فقر مالی و اقتصادی باشد، فقر به باورهای دينی وی نیز آسيب میرساند و ايشان همواره هنگام بحرانها اين دعا را میخواند:"أَللّهُمَّ بارِكْ لَنا فِي الْخُبْزِ وَ لا تُفَرِّقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُ فَلَوْلاَ الْخُبْز ما صَلَّيْنا وَ لا صُمْنا وَ لا أَدَّيْنا فَرائِضَ رَبَّنا" خداوندا به اقتصاد ما بركت عنايت كن و ما را در فقر اقتصادی گرفتار مكن، زيرا اگر نان تأمين نشود، مردم نماز نمیخوانند و روزه نمیگيرند و به فرايض الهی بیاعتنا میشوند.
(وسائلالشیعه ج ۱۷ ص ۳۰ ح ۶)
بدون اجرای فوندانسیونی مناسب و مستحکم چنانچه آجر روی آجر گذاشته شود، عاقبت، دیر یا زود با حادثهای فرو خواهد ریخت. بنابراین؛ توسعهی سیاسی، تنها در پی دیدن رویاهای شیرین و عمل به آرزوها، بدون داشتن اقتصادی شکوفا و بالنده که قادر باشد، تمامی نیازهای اولیهی اعضای جامعه را به قدر کفایت پاسخگو باشد، مطمئناً کاری عبث و زحمتی بینتیجه بوده و عاقبتی فراتر از خسته و بیرمق نمودن مردم و پشیمان و متضرر نمودن آنان حاصلی نخواهد داشت!.