خیلی ها در چند روز اخیر ،از آنچه بر سر افغانستان آمده است با بهت و حیرت نگاه می کنند.سرعت تغییرات به حدی بوده است که هنوز دهان های وا شده از حیرت بسته نشده که ساختار سیاسی بصورت ناگهانی و ضربتی ،تغییر کرد.
واقعیت این است که اگر تحرکات آمریکا در چند سال اخیر و خصوصا ماههای اخیر را بررسی کنیم متوجه می شویم که قدرت مانور آمریکا در موضوعات مختلف از کنش های سخت نظامی گرفته تا موضعگیری ها و تاکتیک های نرم دیپلماتیک در منطقه و دنیا به چه میزان بالاست. بگذریم از موضعگیری های سطحی و غیرعلمی که در داخل کشورمان در مورد افول قدرت آمریکا گفته می شود .
حضور چند ساله شوروی در افغانستان ،یقینا بی ارتباط به مسئله آمریکا نبوده است و در آن سالهای جنگ سرد ،شوروی تلاش می کرد خاکریز امنیتی خود را با فاصله از مرزهای بسیار گسترده جغرافیایی خود ،آنسو تر ببرد و اجازه نزدیک شدن آمریکا را ندهد.
سالهای مبارزه مجاهدین افغانی با اشغالگران ، سرانجام با فروپاشی شوروی ، شرایط جدیدی را برای افغانستان فراهم کرد.
و البته فرصتی برای ورود آمریکا به منطقه ای که همیشه انتظارش را می کشید.
ورود آمریکا به افغانستان را در دو فاز کاملا متفاوت می توان بررسی کرد که البته در هر دو فاز ،طالب ها و تندروهای مذهبی واپسگرا ،نقش پررنگی ایفا می کنند:
فاز الف: فاز سخت و خشن نظامی برای حذف طالبان با حمله نظامی به افغانستان پس از اقناع افکار عمومی دنیا و اجماع جهانی.
فاز ب: فاز نرم و راهبرد نظامی جدید شامل طرحریزی و هدایت لشکرکشیها، تحرک و استقرار نیروها با استفاده از عملیات فریب .
داستان القاعده و طالبان و پازل نهایی یازده سپتامبر ، همگی پیش درآمدی بر اشغال افغانستان توسط آمریکا بود.هر چند دوران سرد به پایان رسیده بود اما این بار منابع سرشار گاز و دیگر معادن افغانستان تعیین کننده استراتژی های نو بود!
طالبان تشنه قدرت ،پتانسیل خوبی برای دنبال کردن اهداف آمریکا در منطقه را دارد. بصورت کلی تشنگان قدرت در همه دنیا اهرم های خوبی برای ابرقدرت ها هستند. آنها حاضرند تمام معیارهای اخلاقی و انسانی را زیر پا بگذارند اما به قدرت برسند.
در فاز دوم ،پس از هماهنگی های لازم،آمریکا نیروهای خود را از افغانستان خارج می کند. طالب ها تقریبا بدون جنگ و خونریزی ،ظرف چند روز افغانستان را به تسخیر کامل خود در می آورند.قدرت ،انتقال پیدا می کند و دولت موقت تشکیل می شود و کم کم کل قدرت به طالبان می رسد. اما نکته جالب در این قسمت ،تغییر محسوس رفتارها ی طالبانی در شعارها و اعلامیه های صادره از سوی آنهاست:
- همه نظامیان و کارکنان دولت قبلی بخشیده می شوند.
- زنان شاغل اگر حجاب خود را رعایت کنند می توانند به کار خود ادامه دهند.
- در دولت آینده از همه گروهها و جریانات استفاده خواهد شد.
- جان همه شهروندان در امان است و سخنی از خون و خون ریزی نیست.
- نیروهای سازمان ملل می توانند در افغانستان بمانند.
- …..
بصورت تقریبا مسالمت آمیزی اشغالگران پایتخت وارد کاخ ریاست جمهوری شده و با آنها گفتگو می کنند.
گو اینکه طرفین قبلا توجیه شده و همگان وظیفه خود را می دانند.
حتی اعتراضی از سوی کشورهای همسایه و جامعه بین الملل دیده نمی شود!
ظاهرا قرار است طالبان حاکم افغانستان شوند اما قدری ظاهرسازی کنند تا مورد اعتراض کمتر مردم واقع شوند و جامعه جهانی آنها را بپذیرد و آمریکا بتواند در شرایط آرامتری منابع گاز،لیتیم و معادن ارزشمند دیگر را با قراردادهای مناسب از آن خود کند.در کنار آن ،حضوری آرام و پایدار برای دنبال کردن سایر اهداف کلان منطقه ای را قوام خواهد بخشید .
اما نقش جمهوری اسلامی بعنوان همسایه افغانستان که می توانست منافع ارزشمندی از قبل این همسایگی داشته باشد چیست؟ سکوت رسمی و حمایت غیر رسمی از طالب ها نشانه چیست؟ آیا ایران باز هم بازنده این منازعه جدید خواهد بود؟