سید مجتبی محفوظی: میتوان گفت نتوانستیم سیاستهای مفید که به نفع جمعی میانجامد را به عادتوارههای اجتماعی بدل کنیم.این مسئلهای است که ابتدا باید در سطح نخبگانی روی آن کار شود و مدلی قابل اجرا برایش ترسیم شود.
محفوظی: عمل مسئولانه همه قوا به توسعه گردشگری میانجامد
شوشان - حسین دلیر:
اشاره:
نشست همکاری شرکتهای گردشگری و سلامت ایران و عراق از 3 تا 5 آذر در مشهد برگزار شد. سفر هیئتهای عراقی به استانهای کردستان و کرمانشاه و آشنایی با ظرفیتهای سلامت و گردشگری این استانها؛ گفتوگوهای رودررو میان شرکتها و مسئولان هر دو طرف با تاکید بر تقویت آژانسهای گردشگری و هدایت ساماندهی شده گردشگران دستور کار اصلی این رویداد اعلام شد.
یکی از شرکتکنندگان در این رویداد، «سید مجتبی محفوظی» نماینده آبادان بود. او بهعنوان رئیس کمیته میراث فرهنگی و گردشگری کمیسیون فرهنگی مجلس علاوه بر حضور در این رویداد سهروزه؛ صحبتهای خود خطاب به طرفهای عراقی را در نشست مشترک به زبان عربی انجام داد.
عقیده دارد با اینکه صنعت گردشگری در حال حاضر برای تمام کشورهای جهان از اهمیت ویژهای برخوردار است، در کشور ما مورد کملطفی قرار میگیرد.
از آن هنگام که با رأی اعضای کمیسیون فرهنگی بهعنوان رئیس کمیته گردشگری انتخاب شد، مبنای فعالیتش را بر پیگیری ایدهها و مطالبههای بر زمین مانده حوزه گردشگری گذاشت.
در آغاز فعالیت مجلس یازدهم متقاضی حضور در کمیسیونی دیگر بود اما توسط هیئت رئیسه به عضویت کمیسیون فرهنگی درآمد و حتی به این تصمیم واکنشها و گلایههایی رسانهای داشت. با گذشت 16 ماه از عمر مجلس یازدهم، هماکنون یکی از اعضای فعال این کمیسیون است و حتی در نشستهای درونکمیسیونی بهنقد فعالیتهای این رکن تخصصی میپردازد.
او این روزها در حمایت از گردشگری و فرهنگ عمومی، حضوری پویا در رسانهها دارد که نشان میدهد جایگاه و موقعیت بر عملکردش در مجلس تاثیری ندارد.
گفتوگوی اختصاصی پایگاه خبری تحلیلی «شوشان» با این نماینده مجلس حاوی نکتههای فراوانی است که مطالعهی آن دستکم به دوستداران، مسئولان و فعالان حوزه گردشگری توصیه میشود. محفوظی، درباره اقتصاد گردشگری نکتههایی ارایه کرده که در ادامه میخوانید.
بهعنوان نماینده مجلس، معتقدید این نشستها میتوانند به تقویت و توسعه گردشگری منجر شوند؟
به این سؤال میتوان دو گونه جواب داد. این نشستها هم میتوانند منجر به توسعه گردشگری شوند و هم نه! از این نظر که مادهی اولیهی هر نشستی؛ عنصر «گفتوگو» است که در صورت اراده مشترک، میتواند به مفاهمه و رفع تردیدهای دو طرف گفتوگو منجر شود.
از سوی دیگر اگر توسعه گردشگری ما فقط بر پایه گفتوگو بخواهد شکل گیرد و رویکرد عملگرایانه در کار نباشد همچنان شاهد درجا زدن و عقبماندگی در این حوزه خواهیم بود.
اهمیت نشست اخیر آنجا بیشتر میشود که بدانیم هیئت عراقی متشکل از 38 آژانس منتخب و فعال گردشگری این کشور بوده که بهعنوان یکی از بزرگترین گروههای گردشگری در سالهای اخیر به ایران سفر کردهاند.
هدف اصلی این گروه، ساماندهی سفر عراقیها به ایران بود اما مسائل جانبی توسعه گردشگری دوطرفه نیز مورد بحث قرار گرفت و برایشان تصمیمهای مهمی گرفته شد. بهویژه همراهی مسئولان دولتی و پارلمانی در هر دو طرف، ضمن تقویت ضمانتهای اجرایی؛ امیدواریها را افزایش میدهد.
دغدغههای اساسی مورد بحث در نشست مشهد چه بودند؟
طبیعی است بحثهای مفصل و مشروحی صورت میگیرد. معمولاً گلایهها، مطالبهها و نقدهایی از هر دو طرف در این نشستها طرح و بیان میشود.
اصل چنین نشستهایی بر این است که اختلافها طرح و رفع گردند در غیر این صورت به میهمانی شبیه میشود.
ما عمیقا به ایجاد چنین فضاهایی برای گفتوگو نیازمندیم. بدون گفتوگو، مفاهمه حاصل نخواهد شد و دغدغهها، گلایهها و حتی نگرانیها بر روابط سایه خواهند انداخت.
دغدغههای اصلی مربوط به شرایط همکاریهای دوجانبه بهخصوص میان شرکتهای ایرانی و عراقی و رفع نگرانیهای هر دو طرف در مدل همکاری مطلوب بود.
افزایش ظرفیت صدور ویزا؛ حذف واسطهها و دلالها؛ نظاممند کردن گردشگری؛ حمایت از شرکتهای خصوصی فعال در گردشگری و سفر، پربحثترین مسئلهها در این نشستها بودند.
طرفهای عراقی هم به میزان ما؛ امیدوار و خوشبین به خروجیهای چنین رویدادها و نشستهایی هستند؟
قطعا همینگونه است. فراموش نکنیم این نشستها به درخواست طرف عراقی شکل گرفته است.
آنها انگیزههای متنوعتری نسبت به ما برای سفر دارند. اگر مهمترین انگیزهی ما از سفر به این کشور، زیارت عتبات ائمه اطهار باشد، آنها علاوه بر انگیزه زیارت بارگاه شمسالشموس؛ به انواع گردشگری سلامت، غذا، رویداد، آموزشی و... نیز میپردازند.
پس مطمئنا هر دو طرف با نگرشی مثبت و راهگشا در نشستها حاضر میشوند. ویژه آنکه هر دو طرف معتقدند توسعه گردشگری به توسعه و تعمیق روابط منتهی خواهد شد.
آمارهایی وجود دارد که نشان دهندهی مقصدها و انگیزههای اصلی عراقیها از سفر به ایران باشد؟
مطمئن نیستم چنین آمارهایی با دقت بالا وجود داشته باشد. بههرحال بخش قابل توجهی از گردشگران عراقی پس از ورود به کشور از حوزه نظارت و مدیریت شبکه رسمی گردشگری ما خارج میشوند.
برنامهریزیها و هماهنگیهای سفر عراقیها که تعدادشآنهم قابل توجه است توسط دلالها و واسطهها انجام میگیرد. اما قطعا بیشترین انگیزهی عراقیها از سفر به ایران، زیارت امام هشتم است.
به نظرم بهجای مقصد و انگیزه از اولویتهای سفر عراقیها صحبت کنیم، موضوع کمی تخصصیتر میشود. هر گردشگر عراقی بدون در نظر گرفتن اینکه از کدام مبادی و با چه وسیلهای وارد کشور شده تا زمانی که به کشور خود باز میگردد مجموعهای از اولویتها را در ایرانگردی برای خودش در نظر میگیرد.
مانند چه اولویتهایی؟
در همین نشستها خود تورگردانهای عراقی عنوان کردند، یکی از اولویتهای گردشگران عراقی در سفر به ایران، «غذا» است. آنها علاقهمندی فراوانی به خوردن غذاهای متنوع ایرانی دارند و از این نظر ما را یک کشور شگفتانگیز تصور میکنند.
دادهها نشان میدهد نهتنها عراقیها که هر گردشگری یکی از اولویتهایش در ایران پرداختن به موضوع گردشگری غذا خواهد بود. چرا نباید بر این ظرفیت کمنظیر که حاصل تنوع زیستی- قومی و غنای تاریخی و فرهنگی ماست بهعنوان یک مؤلفه ارزشمند تاکید کنیم.
از خرمشهر و آبادان تا چابهار در تمام نوار ساحلی جنوب کشور اگر خطی فرضی به عمق 150 کیلومتر ترسیم کنیم؛ این محدوده حوزه نفوذ و تاثیر فرهنگ غذای جنوبی است.
چنین محدودههای فرهنگی در هر نقطهی ایران رنگارنگ وجود دارد. شمال؛ شمال غرب؛ غرب؛ شرق، مرکز و هرکجای ایران شناسنامه و هویت اختصاصی خود را در سنت، فرهنگ و حتی تنوع غذایی دارد.
چند کشور در جهان دارای چنین مولفههای متنوعی است؟
گزارش قابل تاملی در این نشست ارائه شد که نشان میدهد تابهحال در جهان 38 شهر بهعنوان شهرهای خلاق خوراک معرفی شدهاند. از این تعداد، 12 مورد در آسیا که شش شهر آن متعلق به خاورمیانه بوده به ثبت جهانی رسیدهاند.
خوشبختانه با انتخاب کرمانشاه بهعنوان شهر خلاق غذا، کشور ما نیز یکی از سرزمینهای جذاب در این زمینه معرفی شد. هر چند شهرهای بسیاری در ایران دارای این ظرفیت منحصر به فرد هستند.
این موضوع خندهداری نیست، بسیاری از گردشگران اولویت اصلیشان تجربه خوردن غذاهای متنوع است. موضوعی که نشان دهنده اهمیت غذا در حوزه گردشگری میباشد.
رویکردهای گردشگری ما در سالهای اخیر همواره شعاری و نمایشی بودهاند. اگر توسعه گردشگری و ثروتآفرینی برای کشور امری راهبردی است چرا ارادهای به رفع موانع در این حوزه وجود نداشته است؟
صرفا به این دلیل نیست که ارادهای وجود نداشته است. شاید بهتر است بگوییم رویکردها و رهیافتهایمان نادرست و از نوع آزمون و خطا بودهاند.
بیماری تاریخی ما همواره عدم بهرهوری و استفاده مطلوب از منابع و نادیدهگیری داشتههایمان بوده و هست. از آنچه داریم نمیتوانیم بهدرستی بهرهمند شویم.
وقتی میبینیم در بسیاری از زمینهها، آمارهای مصرفگرایی ما بسیار بیش از متوسط جهانی است باید اعتراف کرد مبتلا بهگونهای اختلال فرهنگی و اجتماعی هستیم. در فرایند ارتباطی دولتها و ملتها و نقش موثر طبقه نخبگانی هر سرزمین در شکلگیری فرهنگ عامه؛ ضرورت با نفع ملی و همگانی و کاستن خسارتهاست.
ضرورتی که متاسفانه در سدهی اخیر علیرغم مراجعات متعدد شفاهی؛ هیچگاه نتوانسته مسیر نگرش اجتماعیمان را به سمت بهرهوری هدایت کند.
بهنوعی میتوان گفت نتوانستیم سیاستهای مفید که به نفع جمعی میانجامد را به عادتوارههای اجتماعی بدل کنیم. این مسئلهای است که ابتدا باید در سطح نخبگانی روی آن کار شود و مدلی قابلاجرا برایش ترسیم شود، سپس به زبانی عامهفهم برای جامعه ترجمه و تبیین گردد.
بهجز کمرنگ بودن فرهنگ جمعی؛ گردشگری ما با چالشهای متعددی مواجه است. تکلیف آنها چه میشود؟
واقعیت این است که ما از مزیتهای رقابتیمان بهخوبی در جذب گردشگر بهرهبرداری نکردهایم. نتیجه اینکه موضوع گردشگری بهعنوان یک ظرفیت در خدمت اهداف و توسعه اقتصادی کشور در نیامده است.
مجموع توان و ظرفیتهای گردشگری ایران که شامل همهی موارد و انواع گردشگری میشود، ایران را در شمار 20 و حتی با ملاحظاتی 10 کشور نخست جهان قرار میدهد. اما متاسفانه با عملیاتی شدن این ظرفیتها فاصلهی فراوانی داریم.
توسعه و تقویت گردشگری به ارادهی جدی و عملی همهی قوا و نهادها نیازمند است. اقتصاد ما برای بیش از یک قرن متکی و مبتنی بر نفت بوده و با همهی تلاشهایی که در دو دهه اخیر صورت گرفته آنچنانکه باید نتوانستهایم از دیگر ظرفیتهایمان بهرهمند گردیم.
رهبر معظم انقلاب در توصیههای اقتصادیشآنهمواره بر فاصله گرفتن از اقتصاد نفتی و توجه به دیگر ظرفیتها تاکید داشته و دارند.
یکی از این ظرفیتها حقیقتا موضوع گردشگری است. ظرفیتی که اهمیتش کمتر از صادرات غیرنفتی؛ صادرات خدمات فنی مهندسی؛ فعالیتهای دانشبنیان و از این دست نیست.
تنوع اقلیمی ما یک ظرفیت است. فرهنگ و آثار تاریخی ما؛ هنر و صنایعدستی؛ گوناگونی غذایی و... اینها مواردی است که در جذب گردشگر میتوانند موثر باشند. فراوانی مولفههای مشترک فرهنگی؛ آیینی؛ زبانی؛ قومی؛ تاریخی و تمدنی ما با کشورهای همسایه، ظرفیتی منحصر به فرد است که نتوانسته به خدمت توسعه گردشگری ما در آید.
نگرش ما در بخش دولتی و خصوصی به جذب گردشگر تخصصی نیست. میتوان ادعا کرد ازنظر برخورداری از جاذبهها و ظرفیتها نهتنها چیزی کمتر از کشورهای موفق در این عرصه نداریم که از بسیاری آنها غنیتر هستیم.
موضوع بر سر این نیست که نمیدانیم چه کنیم بلکه عدم باورمندی سطوح مختلف کشور چه در بخش دولتی و چه خصوصی به ارزشآفرینی حوزه گردشگری است.
از طلوع صنعت نفت تا به امروز؛ به کسب درآمد بیدردسر از این مادهی سیاه عادت کردهایم و دیگر زمینههای درآمدی برایمان کماهمیت بودهاند.
زمانی را در نظر بگیریم که دیگر نفتی برای استخراج نباشد چه رسد به فروش خام آن! از سالها پیش کشورهای نفتی برنامهریزی اقتصادی خود را بر توسعه عملیاتی دیگر ظرفیتها همچون گردشگری، خدمات و صنایع «هایتک» قرار دادهاند. شگفتا که ما همچنان درگیر گفتوگو در این زمینهها هستیم.
در ماههایی که مسئولیت کمیته گردشگری مجلس بر عهدهتان بوده؛ فرصتی مطلوب برای مطالعه، برگزاری نشستهای تخصصی، دسترسی به آمارها و مشورت با صاحبان اندیشه برایتان ایجاد شده است.
مجموعهی اینها شما را به تحلیلهایی در خصوص توسعه اقتصاد گردشگری باید رسانده باشد. ایدههای مشخصی در این زمینه دارید؟
آنگونه که برای مجلس وظایف نظارتی و تقنینی در نظر گرفته شده، من نیز بهعنوان یکی از 290 نماینده، اختیاری فراتر از این دو وظیفه ندارم. نه اینکه نخواهم؛ نمیتوانم صراحت قانونی را نادیده بگیرم.
بهعنوان یک دغدغهمند که توان یا دسترسی بیشتری به مسئولان در مقایسه با فعالان گردشگری دارد میتوانم اشارههای مختصری به موانع، ضعفها و حتی تهدیدهای این حوزه داشته باشم.
معتقدم توسعه گردشگری در گروی «مسئولانه عمل کردن» همهی سازمانها و نهادها در قبال نفع ملی است. این را بهعنوان یک سیاست کلی باید در دستور کار قرار داد؛ مانند بسیاری الزامات دیگر که تعیین کنندهی راهبردهای کلان کشور میباشد؛ زیرا این عمل مسئولانه قوا به توسعه گردشگری میانجامد.
رویکرد خصمانه نظام سلطه در قبال جمهوری اسلامیِ مقتدر و مستقل بر پایه ایجاد مزاحمت و ممانعت از خلق فرصت بنا شده است. دشمنان ما بیش از چهار دهه چنین کردهاند. در مقابل؛ ما همواره در موضع پاسخ و انفعال بودهایم. این را هم فراموش نکنیم که هر چه ما در زمینهی جذب گردشگر خارجی تلاش کردهایم با تبلیغات سوء دیگر کشورها بیشتر مواجه شدهایم.
بدبینترین کارشناسآنهم گواهی میدهند اگر ما بهدرستی از ظرفیتهایمان بهره بگیریم حتی اگر تمام جهآنهم بخواهند، نمیتوانند ما را از مسیر موفقیت خارج سازند. این را به پای ادعایی شعاری نگذارید.
هیچ عرصهای بهاندازه گردشگری، ظرفیت اشتغالزایی و ثروتآفرینی ندارد. صادرات نفتی و غیرنفتی ما را زیر خط قرمز تحریم قرار دهند؛ فروش کالاهای استراتژیک به ایران را منع کنند؛ جلوی انتقال فناوری به کشور را بگیرند و خلاصه همهی کارهایی که در قالب تحریمهای گوناگون تابهحال کردهاند.
آیا میتوانند از سفر گردشگران دیگر کشورها به ایران جلوگیری کنند؟
این دیگر موضوع تحریم ایران نیست؛ ایجاد مزاحمت و اختلال در روابط ملتها و کشورهاست که قطعا با واکنشهای جهانی مواجه خواهد شد.
تصورش را بکنید ما هماکنون یکی از بیست کشور مقصد گردشگری جهان شده باشیم؛ نظام سلطه چگونه و با چه اجماعی میتواند برای گردشگری ما ایجاد محدودیت و مزاحمت کند؟
! آیا قطعنامهای میتوان صادر کرد که ملتهای جهان را به خاطر سفر به فلان کشور تحریم و حسابهای بانکیشان را مسدود کرد؟!
به مواردی بهصورت مصداقی اشاره کنید که با تحقق و پیگیری آنها میتوان به توسعه گردشگری امیدوار بود؟
معتقدم سازوکارهای داخلی ما در همهی حوزهها باهدف رفع موانع از توسعه گردشگری باید بازنگری شوند.
سیاست خارجی دولت سیزدهم بر توسعه روابط با کشورهای همسایه و رعایت همهجانبه حسن همجواری بنا شده است.
چنین نگرشی در حکم محرکی موثر بر توسعه گردشگری تلقی میشود. شاید در گذشته چنین فرصتی وجود نداشته و نباید از فاکتور زمان غافل شد. هر روز که میگذرد این فرصتها بیشتر از کف ما میروند.
همکاریهای دوجانبه بر پایه مدل B2B برای شرکتهای گردشگر ایرانی و شرکتهای کشورهای همسایه با توجه به نفع هر دو طرف میتواند مدلی مطلوب برای توسعه گردشگری میان ما و همسایگان باشد.
ظرفیتهایی که بهویژه در حوزههای گردشگری سلامت؛ اکوتوریسم؛ تاریخی؛ آموزشی و... در کشور ما وجود دارد که برای همسایگان مطلوب هستند.
ضعف حمایت، همواره یکی از مهمترین دغدغههای فعالان گردشگری ذکر میشود. بخش اعظمی از مشکلات این حوزه تنها از طریق هزینه کردن دولت قابلحل است.
با همهی مشکلات بودجهای که دولت دارد، با انضباط مالی بیشتر میتوان ظرفیتهای درآمدزایی
گردشگری در کشور را بهعنوان یاریرسان اقتصاد ملی به کار گرفت.
باید به دنبال راهکارهایی برای خروج این صنعت از خمودگی و رونق آن باشیم و هر مانعی در این مسیر الزامی است بهفوریت برداشته شود. چه ضعف قانون باشد چه مربوط به تضادها و تعارضهای منافع!
برپایی رویدادهایی چون نشست اخیر با دیگر کشورهای همسایه با تاکید بر توسعه مناسبات و روابط میتواند از حوزه گردشگری مانعزدایی کند.
در سالهای اخیر موضوع توجه شرکتها و سازمانها به رعایت مسئولیتهای اجتماعی بهعنوان الزامی اخلاقمدارانه تبدیل به مطالبهای رسانهای و ترندی خبری شده است. میتوان از ظرفیت مسئولیتهای اجتماعی (CSR) در خدمت توسعه گردشگری بهرهمند شد.
هماهنگی بیشتر میان وزارتخانههای ما مسیر توسعه گردشگری را هموار خواهد میکند. در این خصوص نباید بخشینگری مانع شکوفایی اقتصاد این حوزه باشد.
سرانه هزینه تبلیغات و بازاریابی ما برای جذب گردشگر از کشورهای همسایه و کشورهای موفق و پیشرو بسیار کمتر است.
تخمینها نشان میدهد درحالیکه ما حدود ۲ دهم دلار (20 سنت) برای جذب هر گردشگر هزینه تبلیغات و برندینگ گردشگری داشتهایم در همسایگی ما ترکیه ۶ دلار و امارات 10 دلار هزینه کرده است. کاملا مشخص است آنها در گردشگری موفقتر از ما میتوانند عمل کنند.
پس بهنوعی مشکل گردشگری ما؛ نبود رویکرد کلاننگر به این حوزه است؟
دقیقا. وقتی سیاست جامعنگر و کلان ما افزایش درآمد و ثروتآفرینی از بخش گردشگری باشد؛ همهی موانع ریزودرشت بر سر این خواسته محو و رفع میگردند.
مهمتر از رفع موانع، شکلگیری چنین انگاره و ذهنیتی است که میتوان از مسیر گردشگری نیز به توسعه اقتصادی رسید.
ما تا زمانی که یک تصمیم ملی پا پشتوانه محکم قانونی و اجرایی نداشته باشیم، سود خالص گردشگری را تقدیم دلالها خواهیم کرد.
در همین نشست، آماری ارائه شد که قابل توجه است. اینکه نیمی از کل حجم تبادل گردشگر سالانه ما فقط با کشور عراق صورت میگیرد اما کمتر از 5 درصد این 9 میلیون گردشگر جابجا شده نصیب شبکه رسمی و قانونی گردشگری ما میشود.
در واقع 95 درصد منافع حاصله تاکنون نصیب واسطهها و اقامتگاههای غیررسمی شده است؛ یعنی منافع اقتصادی بیش از 8.5 میلیون گردشگر ایرانی و عراقی، به جیب دلالها و سوداگران میرود.
یکبار باید سند تحول و توسعه گردشگری را بازنگری و بازتدوین کنیم. آنهم در قالبی یکپارچه و ملی با در نظر گرفتن همهی جزییات.
با این پیششرط که بیشتر از اندیشههای کارشناسان و فعالان مجرب این حوزه بهره گرفته شود تا مسئولان و سیاستگذاران! تردیدی نیست دیدگاه یک استاد دانشمند در حوزه گردشگری مرجح بر نظر منِ نماینده مجلس یا مسئول وزارتی است که بعضا فاقد تخصص دانشگاهی یا تجربه عملی در این حوزه هستیم.
این شهامت را مسئولان ما باید داشته باشند که جامعالعلوم و جامعالشرایط نیستند و بگذارند سیاستها در حوزههای تخصصی با صلاحدید افراد متخصص تدوین گردند. ما در نهایت میتوانیم و بهتر است نقش ریلگذار و تسهیلگر را ایفا کنیم وگرنه تا چهل سال دیگر هم مرتکب خطاهایی خواهیم شد که در چهل سال گذشته از ما سر زده است. این هم یک آفت تاریخی بهحساب میآید.
ما مسئولان همیشه بهجای اندیشه و عمل مسئولانه میخواهیم در نقش نخبه؛ صاحبنظر و قهرمانی همهچیزدان ظاهر شویم.
رفتاری که در هیچ جای جهان وجود ندارد. همهمان به دنبال قهرمان شدن هستیم و سادهترین جلوهی این قهرمانی را در اظهارنظرهای متنوع و متکثر در خصوص همهچیز میبینیم.
آیا اعضای کمیسیون فرهنگی بهطور خاص و مجلس یازدهم بهطور عام نیز چنین روحیه و رویهای برای توسعه فعالیتهای گردشگری دارند؟
باید پذیرفت که مسئلههای جاری کشور و چالشهایی که منجر به شکلگیری دایرهی دغدغهها و نگرانیهای نمایندگان میشوند طیف متنوعی هستند.
از فراوانی چالشهای حوزه انتخابیه هر یک از نمایندگان تا مسئلههای خرد و کلان داخلی و جهانی هر کدامشان به فراخور اهمیت و در برگیری، بخش قابل توجهی از توان و تمرکز مجلس و رکنهای تخصصیاش را مشغول میکنند.
خوشبختانه رویکرد کمیسیون فرهنگی در ماههای اخیر برخلاف ادوار مجلس؛ بر ضرورت خروج از انفعال متمرکز بوده است.
بهویژه در کمیتههای چهارگانه مانند گردشگری بهجای یک حضور فرمایشی؛ قصد داریم نقشآفرینی فعالی در رویدادها و تصمیمها داشته باشیم.
این باور که کمیسیون فرهنگی، نقش و اهمیت کمتری در مقایسه با دیگر کمیسیونهای تخصصی دارد میراث ذهنی بر جای مانده از ادوار گذشته تابهحال بوده تا جایی که بر نگرشهای خود ما نیز موثر واقع شده است.
واقعیت این است که هیچ کمیسیونی با این اندازه و ظرفیت در مجلس وجود ندارد. بر اساس ماده 56 آییننامه داخلی مجلس، کمیسیون فرهنگی میتواند بر عملکرد سه وزارتخانه ورزش و جوانان؛ فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری نظارت مستقیم داشته باشد و در ارتباط با موضوعهایی چون فرهنگ و هنر؛ ارشاد و تبلیغ اسلامی؛ ورزش؛ خانواده؛ جوانان؛ صداوسیما؛ ارتباطات جمعی و دیگر موضوعات مرتبط وظیفه تقنینی و نظارتی خود را ایفا کند. کدام کمیسیون در مجلس دارای چنین حوزه فعالیتی گستردهای است؟!
اگر ضعفی متوجه عملکرد این کمیسیون تابهحال بوده مقصر خود ما نمایندگان مجلس هستیم که از توان قانونی خود غافل بودهایم.
کمیسیون فرهنگی میتواند در ترسیم فضای فرهنگی کشور نقشی موثرتر ایفا کند. معتقدم کمیسیونهای تخصصی مجلس، محل بیان دیدگاههای تخصصی است و نباید با طرح موضوعات سیاسی و جناحی جو تخصصی این ارکان تخصصی را به میتینگهای حزبی بدل کنیم. رویهای که با عرض تاسف در دورههای گذشته همواره شاهدش بودیم.
اگر قائل به نسخهای فوری و تسکینی باشیم، چه مواردی را برای رفع عارضههای توسعهی گردشگری میتوان تجویز کرد؟
هر چند گردشگری را باید بهعنوان مقولهای مبنایی در نظر گرفت اما میشود به قول شما مواردی را بهعنوان نمونه و برای رفع چالشها تجویز کرد.
در گردشگری نسبت به موضوع برندسازی غفلت کردهایم. کشورهای موفق در جذب گردشگر؛ از راهبردهای برندسازی، بزرگنمایی و تاکید بر جاذبهها، هماهنگسازی قوانین و از این دست بهره گرفتهاند. چرا ما نتوانیم چنین کاری کنیم!
رقابتیتر کردن فعالیتهای گردشگری میان استانهای ایران میتواند یک راهکار مناسب برای جذب گردشگر باشد؛ البته بدون رویکردهای منفی چنین رقابتهایی. مدیران کل گردشگری در استانهای ما با هماهنگی بیشتر با استانداریها، کنسولگریها و سایر دستگاهها میتوانند فضایی رقابتیتر در زمینهی گردشگری ایجاد کنند.
به اولویتهای پس از جذب گردشگر هم باید توجه کرد. پس از موفقیت در جذب گردشگران خارجی باید به دنبال توزیع مناسب جغرافیایی مقصدهای سفر در سراسر کشور و افزایش زمان ماندگاری حضورشان بهعنوان سیاستهای اصلی اهتمام داشته باشیم.
تفاهمنامههای حذف روادید با کشورهای بیشتر بهویژه همسایگانمان از یکسو به افزایش قدرت گذرنامه جمهوری اسلامی ایران میانجامد و از سوی دیگر ظرفیت گردشگری ما را افزایش میدهد.
فراهم کردن زمینههای قانونی و زیرساختی ورود زمینی گردشگران خارجی با خودروهای شخصیشان به شهرهای مرزی مزیتهای فراوانی دارد که به رونق اقتصادی مرزنشینان نیز منجر میشود.
دولت و مجلس باید بخشی از توجهشان به این موضوع باشد. برخلاف سفر هوایی، سفر زمینی با توجه به افزایش زمان سفر و هزینههای اقامتی، خدماتی و خرید گردشگران خارجی؛ بازده اقتصادی بیشتری برای کشور دارد. با این ضرورت که چنین سفرهایی با نظارت نهاد واحد گردشگری ما باشد.
در بهرهگیری از ظرفیت گردشگری رویداد (Event) واقعا هیچ تلاشی صورت نگرفته است. در اقلیم چهارفصل سرزمین ما میتوان در همهی زمان سال، رویدادهای جذابی را در این پهنهی گسترده جغرافیایی برپا کرد که مانند مغناطیسی قدرتمند گردشگران خارجی را متوجه ایران شگفتانگیز کند. مصداق عینی و تجلی عملی برند گردشگری ما «ایران شگفتانگیز»!
به دلیل تاریخ، هویت، فرهنگ، زبان و آیین مشترک با بسیاری کشورهای همسایه طرح این ایده که ایران میتواند «وطن دوم» هر یک از شهروندان این کشورها باشد باید بهعنوان ایدهای محوری مدنظر قرار گیرد.
چنین رویکردی نگاه شهروندان کشورهای همسایه به ایران را بر پایه گزارههای غیرسیاسی شکل میدهد. نگاهی که مبتنی بر تجربهی سفر به ایران و ارتباط با مردم مهماندوست این سرزمین است نه تبلیغات رسانهای و جوسازیهای تکراری علیه ما.
حتی میتوانم به ضعف آشکار در گردشگری دریایی اشاره کنم. با ۵ هزار کیلومتر ساحل در جنوب و شمال و جزایر متعدد و منحصربهفرد هنوز نتوانستهایم از ظرفیت گردشگری دریایی استفادهای داشته باشیم.
ظرفیتی که یکی از ارکان اساسی گردشگری در کشورهای ساحلی است. فکر میکنم عملی شدن بخشی از این موارد ذکر شده، تاثیر بسزایی بر رونق و توسعه گردشگری ما بگذارد و در این مصاحبه فرصت طرح همهی موضوعها نیست.
و اگر بخواهید تخصصی به حوزه وظایف و اختیارات وزارت میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری اشاره داشته باشید، آیا صرفا با معاونتی تخصصی در این وزارتخانه میتوان به سمت توسعهی گردشگری رهسپار شد؟
ببینید نباید دچار خطای تحلیلی شد. نه فقط این وزارتخانه که مجموعهای از نهادها در همهی قوا باید بهمثابه پیکرهای یکپارچه در خدمت توسعه گردشگری درآیند.
اگر ما بهترین وزارتخانهی ممکن را در این حوزه داشته باشیم بدون همراهی و تسهیلگیری در دیگر عرصهها، به هیچ موفقیتی دست نمییابیم. اگر منظورمان نگرش تخصصیتر در این زمینه است میتوان با تغییری کوچک در سازوکار وظایف و مسئولیتهای وزارتخانه، انتظار تحولگرایی بیشتری داشت.
برای مثال من نظری شخصی دارم که هر چند محصول مطالعه و بررسی بوده اما نیازمند پژوهشهای کارشناسانهتری است.
ظرفیت گردشگری ما بهاندازهای است که میتوانیم آن را در قالب وزارتخانهای مجزا تعریف کنیم و نه صرفا بهعنوان معاونت ذیل یک وزارتخانه با طیف گستردهای از وظایف! حتی میتوانیم با تغییر کوچکی در شرح وظایف و ساختار این وزارتخانه، آن را چابک و تخصصیتر نماییم.
برای مثال به دلیل نزدیکی ماهوی صنایعدستی و همجواریاش به فعالیتهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ میتوان این مسئولیت را به این وزارتخانه هنری منتقل کرد و وزارتخانهای تخصصیتر با عنوان «گردشگری و میراث فرهنگی» تشکیل داد.
با الزام بر بهکارگیری واژهی گردشگری در ابتدای عنوان این وزارتخانه به دلیل اهمیت اقتصادیاش!
عجیبتر آنکه برخی در اندیشه بازگردانی موضوع صنایعدستی به وزارت صمت با تاکید بر واژه «صنایع» هستند. درحالیکه ماهیت این شاخه بیش از صنعتی بودن، معطوف به هنری بودن است.
در واقع میتوان با تغییر عنوان کلی «صنایعدستی» به «هنرهای دستی» تکلیف طبقهبندی و سازماندهیاش را مشخص کرد و بهجای «صنعتگر» به فعالان این حوزه اطلاق «هنرمند» به کار بست که حقیقتا نسبت هنرمندانهشان مرجح بر صنعتگریشان است.
ظرفیتی که هنرهای سنتی و صنایعدستی دارد، میتواند این حوزه را بهعنوان بخشی تخصصی در ساختار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آورد تا آنکه سرگردان و فرزند ناخواندهای در وزارتخانههایی با ماموریتهای غیرهنری باشد.
رویکرد تحولمحور در زمینه گردشگری بر مبنای دوری از سازوکارهای کهنه و نادرست بنا میشود که مهمترینش تعریف ماموریتهای جدید با وزارتخانههایی بهروزتر است. ساختارها و ماموریتهای تعریف شده در وزارتخانههای ما؛ وحی منزل و لایتغیر نیستند که نتوان در آنها تغییری ایجاد کرد.
همانگونه که در فرایند دولت مدرن در ایران نامها، ساختارها و ماموریتهای وزارتخانههای ما باهدف کارایی بیشتر و متناسب با زمان بارها دچار تحول و تغییر شدهاند، چنین به نظر میرسد اکنون نیز میتوانیم به بازطراحی فرم و محتوایی جدید در دو وزارتخانه فرهنگی اقدام کنیم.
فراموش نکنیم کشورهایی که در زمینه جذب گردشگر موفق هستند، بهجای یک سازمان یا معاونت؛ از وزارتخانهای مجزا برای گردشگری برخوردارند.