شوشان - محمدسعید بهوندی:
ممکن است رفتار روسیه در حمله به اوکراین قدم گذاشتن در مسیر خودکشی باشد و این آیندهی نچندان دور است که هست یا نیست آنرا مشخص خواهد کرد.
واقعیت این است که این کشور از یک قطب سیاسی_ نظامی جهانی، آرام آرام به ابهت و اقتداری که دیگر نیست، دارد تبدیل میشود.
این یک واقعیت مسلم است که امروزه بجای شاخصهای متعدد گذشته، اقتصاد پیشرفتهی جهانی و مدیریت پیچیده و چند وجهی آن، مهمترین پارامتر رشد، توسعهی پایدار و فراتر از آن اقتدار و نفوذ در دنیاست و در این بین گسترهی جهانی افکار عمومی نیز نقش تعیین کنندهای را ایفا مینماید.
لذا در قرن بیست و یکم این نوع هجومها با هر هدفی که انجام یابند، آنهم بطرف خاکی که محل زندگی شهروندان یک کشور است، نه پذیرفتنی و نه قابل دفاع است.
بی هیچ شکی، در چنین اتفاقات فاجعهباری، قضاوت افکار عمومی مردم جهان مسئلهای بسیار مهم است که شاید روسیه تعمداً به آن بیاعتنایی کرده باشد.
امروزه تمامی کشورهای جهان با هر قدرت و توان نظامی، باید بپذیرند که با سلاح میتوان تسخیر کرد، اما هرگز نمیشود ماند.
چرا که در پایداری یک کشور همواره معیار اصلی مردم هستند. ضمناً با این اتفاق، روند خروج نخبگان و نیروهای ماهری که همواره در زندگی خود به دنبال کسب درآمد بیشتر و آسایش هستند، از روسیهای که در اقتصاد تک محصولی خود هماکنون دچار مشکلاتی است، بیشتر از قبل سرعت خواهد گرفت.
بنابراین روی آوردن به کشورگشایی برای جبران و شیفت دادن مشکلات بجای حل درست آن، اصلاً گزینهی مناسب و پایداری نیست.
و امّا؛ به نظر میرسد روسیه در یک دام که بوسیلهی رقبای جهانیاش و با زیرکی تمام پهن شده، افتاده است.
دامی که اجباراً درآمدهای نفتی و گازیاش را به سمت تهیه تسلیحات بیشتر و بسیار هزینهبر سوق داده تا همان مقدار ارزی را که از این طریق بدست میآورد، بجای عمران و آبادانی و رضایت مردم، مجبور شود در این راه هدر دهد و لذا طبیعی است که ضعیفتر خواهد شد.
هر چند سابقه تاریخی روسیه در قامت تزار بخوبی نشان میدهد که رفتارش چندان هم دور از انتظار نیست.
علی ایحال؛ چنانچه جهانبینی سیاسی روسیه برای بودن در قامت یک ابرقدرت، با این ایده و رفتار ادامه پیدا کند، چنانچه دوباره فروپاشیده و به چند کشور تبدیل شود، تعجبآور نخواهد بود.