شوشان - علی عبدالخانی:
مودب با قیافه ای معصوم و در عین حال خونگرم و پر جنب و جوش و طبیعتاً دارای سینه ای پر از حرف برای گفتن بود.
بر این اعتقاد پافشاری می کرد که: حرفها را در عمل باید زد. باور کرده بودم که او دارای شاخصهایی همچون تعهد و تواضع است و میشود به او اعتماد کرد لذا صادقانه در کنارش قرار گرفتم و در حد توانم از او حمایت کردم. بسیاری مرا بخاطر این استقرار ملامت کردند.
او شخصی گمنام برای مردم بود و فعالیت برجسته یا قابل دفاعی در سوابقش دیده نمی شد اما من بر عنصر اخلاقی بعنوان صفت بارز ایشان تاکید می کردم و بر لایه های مختلفی از بستگان، دوستان و همکاران نیز اثرگذار می گذاشتم.
به هر دلیل و علت بعنوان یکی از گزینه های شهر انتخاب شد و من بسیار امیدوار بودم که گفته های او به برنامه و ایده تبدیل بشوند.
انتظارم این بود که او را در قالب یک نماینده ی دلسوز و کارشناس، و منتخبی برنامه محور ببینم لیکن همه چیز پس از اطمینان ایشان از پیروزی تغییر کرد و آن همه ادعا و من من گفتن ها، جای خود را به عُجب و خودپسندی و حل شدن در میز و صندلی داد.
یکی از دوستان مشترک دقیقاً در زمانی که آن راه یافته در اوج سرمستی ناشی از رسیدن به جایگاه جدید در پوست خود نمی گنجید، به سراغش رفت و از او بخاطر تعامل غیرمتعارف با آن دوست گله کرد.
به او گفته بود که او صادقانه در کنارت ایستاد و حتی خانه اش را به رویت گشود اما شما قدرناشناسی کردید. شما حتی پاسخ محبت او و بسیاری از همراهانت را ولو با یک تماس تلفنی ساده هم ندادید؟.
پاسخ آن به میز رسیده واقعاً شنیدنی و درس آموز است. می گوید: من نیازی به هیچ کمک و مساعدتی نداشتم و آراء من محفوظ بوده است. بعضیها خودشان را به من چسبانده بودند. من وامدار هیچکس!!! در دنیا نیستم.
آنچه خواندید درد دل یکی از دوستان خوب من است.
درسی که از این قصه باید گرفت آن است که: ترکیب شخصیتی - تربیتی برخی آدمها بگونه ای است که تا قبل از تحقق اهدافشان ظاهری معنوی و پوششی متعهدانه و غلط انداز بخود می گیرند اما بمحض رد شدن خرشان از پُلِ منفعت و مُراد، چهره ی حقیقی و واقعیشان رو می شود.
آری آن شخص چه زود نقشِ روزهای انتخابات و حمایت صادقانه عده ای از خود را به کناری زد و واقعیت تربیتی - رفتاری خود را نشان داد.
ناگفته پیداست که این نوع تعامل و این شیوه از برخود مربوط به اشخاص کم تجربه و اشخاصی است که در حال حاضر توان تحمل این قبیل جایگاههای کوچک را هم ندارند.
ابقای روابط سالم قبلی و تثبیت اموری همچون معنویت و محبوبیت و کسب هرچه بیشترِ اعتماد دیگران هنرهای مهمِ مدیریتی هستند که سوژه ی موردنظر ما بویی از آنها نبرده است. قطعاً آینده ایشان را همچون بسیاری از مصادیق مشابه تعدیل خواهد کرد.
نتیجه ی این یاداشت این خواهد بود که طینت و طبیعت برخی آدمها ناشکری و ناسپاسی است.
این قبیل اشخاص تحت تاثیر هیچ نمک و محبتی قرار نمی گیرند و بعضاً با همراهان خود بعنوان یک ابزار جهت عبور از یک مرحله رفتار می کنند، لذا نباید فریب ظاهر و ادعاهای چنین انسانهایی را خورد یا تحت تاثیر ادعاهای ناپایدارشان قرار گرفت.
هدف از ورود به این مبحث فرهنگ سازی در جهت ارتقای شاخص های ارتباطی با نئو مدیران و منتخبان کم تجربه است.