شوشان - محمد مالی / مدیرمسوول روزنامه خوزی ها :
تاریخ استیلای قاجارها بر ایران، 1797 میلادی است. اما روند تجزیۀ ایرانِ بزرگ در این سلسله از 1812 آغاز میشود و تا انتهای این دوره یعنی 1925 ادامه مییابد. مجموعاً 3 میلیون و ششصد و دوازده هزار و سیصد و هفده کیلومترمربع در کمتر از 128 سال از سرزمین مادری جدا میشود.
در دوره 50 ساله پهلویها نیز اگرچه به لحاظ کمّی و مساحت مانند قاجارها سرزمینهای زیادی از دست ندادیم اما آنچنان سرزمینهای مهم و سوقالجیشی از مام وطن جدا شد که تا هزارهها نمیتوان اثر این قبیل وطنفروشیها را فراموش کرد.
رضا پهلوی، تن به تجزیه بخش آرارات از ایران داد. و باعث شد ترکیه با در دستداشتن ناحیه قرهسو که با آرارات کوچک از ایران جدا شد، با جمهوری آذربایجان هممرز شود و عمق فاجعه این اقدام البته این روزها روشنتر از همیشه است. دستکاری ژئوپلیتیکی به ضرر ایران در مرزهای شمالی.
واگذاری منطقه چکاب و۱۶۰ فرسخ از خاک ایران شامل مناطق (هشتادان، موسیآباد، شمتیغ و...) در شرق کشور به افغانستان خیانت دیگر رضاخان بود که تشنگی سیستان به سبب جدایی از هیرمند و بادهای 120 روزه را به ارمغان آورد.
رضا پهلوی طی معاهده سعدآباد در سال ۱۳۱۶ مناطق نفتی مورد مناقشه با عراق بین قصرشیرین و خانقین را واگذار کرد. و حق کشتیرانی در اروندرود بهجز ۵ کیلومتر از آبهای مقابل آبادان تا خط تالوگ را نیز از ایران سلب نمود. گرچه مطابق قرارداد الجزایر برخی از این وادادگیها اصلاح شد اما همین کافی بود تا صدام سالها بعد با دستاویز قراردادن آن، قرارداد الجزایر را پاره کرده و جنگ تحمیلی علیه ایران را آغاز کند.
سکوت و ضعف خیانتبار رضاخان باعث شد روسها با حملات پیاپی به ایران برخی سرزمینهای کشور شامل (سرخس کهنه، قصبه فیروزه، قریه حصار و حاشیه شیخحسینقلی) را اشغال کرده و مرز را ۳۰ کیلومتر به جنوب آورده و نهر موسیخانی را بهعنوان رود اترک قلمداد کردند.
و اما بحرین عزیز که بخشی از ایران بزرگ بود و هست برای همیشه تاریخ، و یکی از مهمترین مناطق در خاورمیانه به شمار میرود؛ آخرین بخشی است که با دسیسه انگلیسی و سستی پهلوی از وطن جدا میشود. زخمی که هیچگاه کهنه نمیشود.
آری، ایران در کمتر از 200 سال گذشته تا پیروزی انقلاب 57، کوهی بوده که در اثر دخالت بیگانه و بیکفایتی حکمرانان وطنفروش و خائنی که بر آن مستولی بودهاند، ذره ذره آب شد، تا مبادا به سبب ظرفیت جغرافیایی به امپراطوری شکوهمند گذشتهاش بازگردد.
تجزیه ایران در دو قرن گذشته آن اندازه باعث لِه شدن غرور ملّی ایرانیان بود که آن را از عوامل مهم حرکت طبقاتی مردم ایران به سمت انقلاب دانستهاند. بیداری ملّی نتیجه تحقیر ملّی.
در این میانه، انقلاب 57 به پیروزی میرسد. و البته که مانند هر انقلاب دیگری در چند قرن گذشته باید فرصت نهادسازی، برپایی ساختاری نو، مهندسی ساختمانی تازه و تعریف کاربستهای نظری و قانونی مبتنی بر مطالبات انقلابی را داشته باشد. در همین موقعیت طلایی است که گرگهای تجزیهطلب از پوستین بیرون آمده و آتش فتنه در هر گوشه ایران برپا میشود، تا فرصتی که گفتیم پیش نیاید. پس از شکست توطئه تجزیه، راهی نمیماند برای توقف ماشین انقلاب جز برخورد مستقیم. صدام با طمع به آنچه در 200 سال گذشته بر ایران رفته، آماده دیوانگی به پشتوانه همه دنیا است.
31 شهریور یادآور همین کارزار است که مقرر بود در نتیجه آن، بخش یا بخشهایی از ایران، جدا شود. این بار زنان و مردانی از مکتب حسین(ع) بودند که سیاوشگونه و رستموار به دل سیاه دشمن زدند و اجازه ندادند، دندانهای کثیف و طمعکار، ذرهای از خاک وطن را بدرد. 31 شهریور آغاز این حماسه است. حماسه شهیدانی رفته و زنده از سینه گورستانها تا گوشه بیمارستانها.