شوشان - فائزه رحیمی مقدم :
طی هفته های اخیر، اتفاقات گوناگون در سطح ملی و بین المللی موجب برانگیختن موجی از احساسات و واکنش های متفاوت گردیده است. از اقشار مختلف در حوزه های فرهنگ، هنر، ورزش و... گرفته تا مسئولین نهادهای گوناگون، هریک به نوعی در این زمینه حرف هایی داشتند. کلیدواژه هایی همچون :«گشت ارشاد، مرگ یک دختر جوان، وضعیت اقتصادی، وضعیت هنجاری، حجاب، آزادی زنان، حقوق بشر، دروغ گویی، ملت، آبادی، میهن پرستی و...» در تک تک اخبار و حرف ها تکرار شد و انسان آزرده خاطر را به مسلخی از خسارت فرو برد. خسارتی که جبران آن نیازمند تصمیم گیری عاقلانه و منطقی از سوی سیاست گذاران سیاسی و فرهنگی است.
یک. در شرایطی که یک گروه فعالیت خود را تحت عنوان «اعتراض معقول و انسانی» می¬دانند و در مقابل فعالیت شان «اغتشاش گری و دامن زدن به آشوب ها» نامیده می شود، می توان «مطلق-انگاری» را زمینه ساز اتهام زنی های مختلف در دو سوی این میدان دانست. پارامتری که موجب برحق انگاری در اذهان هریک از طرفین می شود.
متأسفانه جامعه ی ایران در دهه های گذشته، همواره شاهد ناآرامی هایی بوده که در همه موارد نهادهای مسئول با یک مدل برخورد، سعی در پاک کردن صورت مسئله داشته اند. تا زمانی که برای تأمین منافع کوتاه مدت (برقراری آرامش و کنترل اوضاع) شاهد استفاده از راهکارهای سلبی و انحصاری، مقاومت های غیرمنطقی، پخش رفتارها و سخنان به دور از ادب در برنامه های زنده از آنتن صدا و سیمای جمهوری اسلامی، استفاده از ادبیات تهاجمی و فرافکنانه، استفاده از برخی دروغ ها و اتهامات نسبت به افراد و گروه-های سرشناس ملی، انتساب همه ی افراد معترض (چه حق و چه ناحق) به مراجع خارجی و از همه مهم تر عدم خویشتن داری لازم و کافی در مقابل شهروندان باشیم، قطعاً نتیجه ای جز سوق دادن مسائل قابل حل شدن به سوی تقابلات و تعارضات سخت میان جامعه و مسئولین نخواهیم دید و آنچه که در تاریخ و اذهان یک ملت باقی می ماند خسارات رو به تزاید است.
مادامی که مردم معترض با تأسی به سوابق، معتقد باشند اصلاح رویه ها و سیاست های نادرست از طریق دالان های اداری امکان نخواهد داشت، گروه هایی که هرگز خواهان سرافرازی و استقلال این مرز و بوم نیستند صحنه ی اعتراضات را به میدانی مخاطره آمیز تبدیل کرده که در یک مورد، اموال عمومی را تخریب و اذهان عمومی را مکدر می کنند.
در این میان خیابان به میدان زورآزمایی تبدیل می شود و اصل مطلب به فراموشی سپرده می شود و مردمِ گرفتار در دوگانه سازی ها و دوقطبی-سازی جامعه، از ایستادن در میانه و صحبت از تعادل واهمه می یابند. ملاحظات کلان در سطح بین-المللی با ملاحظات ملی هیچ گاه در دوسوی یک مسیر نبوده اند و دقیقا دوگانه سازی ها همین موضوع را مورد هدف قرار می دهند تا جایی که فضای ملتهب، نه سکوت برمی تابد نه اعتدال!
دو. در مورد قدرت و تهدید، تعاریف و تحلیل های بسیاری رواج یافته است. اما در «موازنه هویت» تهدید در فرایند هویت یابی و هویت سازی شکل می گیرد؛ یعنی تهدید بر اساس تعریف «خود» و «دیگری» معنا می یابد. زمانی که هویت خود و دیگری تعیین و تعریف شد، بر اساس آن تهدید نیز تعریف می شود. در برداشت سازه انگارانه، کشورها به علت داشتن موجودیت های متفاوت و هویت-های متمایز، یکدیگر را تهدیدکننده تلقی می کنند. بر این اساس، هدف از تهدید، «هویت جمعی» است. هویت جمعی به معنای مجموعه ای از ارزش ها، باورها، هنجارها، ایستارها و نقش ها تبیین می شود که موجب تمایز یک کشور از کشور دیگر می شود. پس هویت کشورهاست که مورد تهدید واقع می شود. تقویت و تحکیم هویت یک کشور به عنوان راه حلی در برابر تهدید هویتی است.
وقتی سخن از موازنه و موازنه سازی می شود هدف برای تناسب و اقتضائات است نه نتیجه؛ پس هیچ کشوری به دنبال منفعت طلبی از هویت خویش دفاع نمی کند، بلکه از هویت خود در برابر تهدیدات دفاع می کند. هویت، بخشی از هستی و وجود یک کشور است و هدف از این نوع موازنه، تأمین امنیت هستی شناختی است. جمهوری اسلامی ایران، با هویت اسلامی معنا یافته است، اگر دفاع از ارزش های دینی و رواج آن در سطح جامعه فقط از راه های ایجابی و سلبی صورت گیرد قطعاً در موازنه هویت با مشکل مواجه خواهد شد.
سه. تلاش کشورها برای حفظ و تعادل هویت در برابر تهدیدات هویتی و همچنین تقویت و تحکیم خود در عصر جهانی¬شدن، اگر همگام و همراه با تکنیک های مختلف و ابزارهای قدرت نرم نباشد، قطعاً هر کشوری را دچار معضل و چالش خواهد کرد. اگر نسل جوان و نوجوان امروز تحت تأثیر هر دیدگاهی - چه خوب و چه بد - قرار می گیرد، صرفاً نشان از فریب خوردگی نیست بلکه نشان از قدرت نرم اعمال شده بر وی است. اگر نهادهای سیاست گذار در کشور با اتکا به کلید واژگانی همچون: « فتنه، آشوب، عوامل خارجی، اغتشاش گران، مزدوران و...» اعتراض مردم را نشنوند و با نگاه انتظامی به فرهنگ در پی معتقد کردن جوانان به تبعیت از سبک خاصی برای زندگی باشند، قطعاً جامعه دچار وضعیت دوقطبی وخیم می¬شود. روایت¬های متضاد از واقعیت¬های جامعه، آسیبی مهلک برای کشور است. نه براندازی درست است و نه سرکوب کور، مدیریت صحیح در چنین مواقعی روشن می سازد که هدف مشترک یک جامعه چیست!
اگر هویت ایران با اسلام تعریف شده است، پس قوانین انسانی و اخلاقی تعریف شده در اسلام نیز باید مدنظر باشد. تلاش و کوشش برای حفظ تعادل هویت در برابر تهدیدات هویتی از راه اجبار و اعمال زور هیچ¬گاه به نتیجه ی مطلوب نخواهد رسید.
بادا که فرهنگ جایگزین سرکشی ها شود.