شوشان - فائزه رحیمی مقدم :
در دانش سیاسی از دولت با عنوان «پدیده ای انضمامی» یاد می شود که ابعاد مختلف و پیچیده ای دارد. دولت ها دارای چهار بعد می باشند: عمومی، خصوصی، اجرای قانون (یا اجبار و سرکوب) و وجه ایدئولوژیک. تحول سیاسی نتیجه ی تضعیف یکی از پایه های دولت و تکیه بر پایه ی دیگری است. به صورت دیگر، بحران سلطه ی سیاسی (در وجه اجبار)، بحران مشروعیت (در وجه ایدئولوژی)، بحران کارآیی(در وجه تأمین خدمات عمومی) و بحران ناشی از زوال حمایت اجتماعی دولت (در وجه تأمین منافع خصوصی) دولت ها را وادار می سازد تا برای تثبیت و تحکیم قدرت خود به سیاست های دیگری روی آورده و چهره ی دیگری به خود بگیرند. به عبارتی، حداقلی از هریک از این ابعاد برای دولت اجتناب ناپذیر است و فقدان هر یک موجب ضعف دولت ها در راستای استیلا و هژمون شدن آنها در جامعه است.
به عبارت دیگر، هرگاه که یک نظام سیاسی نتواند وظایف یا کارکردهای هریک از ابعاد مذکور را به نحو مطلوب و مؤثر انجام دهد، دچار «فقر کارکردی» یا «کژکارکردی» خواهد شد. به عنوان نمونه، دولت در بعد عمومی، موظف به ایجاد امینت، حفظ تمامیت ارضی، خدمات رفاهی، تلاش در راستای رشد و توسعه انسانی، ایجاد شغل و رفاه است و همچنین باید به طور خاص در جهت تحقق توسعه پایدار و متوازن تلاش نماید. در بعد اجرای قانون باید ضمن پاسداری از حریم قانون به مقابله با قانون شکنان بپردازد و زمینه فساد و جرم را از میان بردارد.
در بعد ایدئولوژیک که همان قدرت نرم دولت است، دولت باید به نهادینه سازی باورها، ارزش ها و اصول خود در جامعه اهتمام ورزد که این مهم را از طریق جامعه پذیری انجام می دهد، چرا که وظیفه اش مشروع سازی دولت آرمانی نزد مردم و تلاش برای برحق جلوه دادن آن است. در این بعد مهم که زیربنای محکمی است، نخبگان حاکم، خانواده ها، نهادهای آموزشی و فرهنگی و دانشگاه ها وظیفه جامعه پذیری شهروندان یک کشور را به عهده دارند. در بعد خصوصی، معمولاً هر نظامی دارای گروه های قدرتمند، اقشار و افراد ذی نفوذ نزدیک به خود است_ که البته دولت نیز به آنها نیاز بیشتری دارد _ که امکانات خاصی را برای ایشان نیز فراهم می کند.
بر اساس متون مرجع سیاسی و تجربه های جهانی به این نکته می توان رسید که حاکمیت ملی از نظام داخلی آغاز می شود، نه از ماهیت تهدیدات بیگانگان؛ اعتماد به نفس یک فرد یا دولت مبتنی بر مهارت ها، توانایی ها، نکته سنجی ها، انعطاف پذیری ها، سکوت ها و واکنش های اوست و این امر در قیاس با دیگر رقبا و دشمنان تعریف نمی¬ شود؛ سیستم¬ ها وظیفه دارند خود را از درون قوی کنند و فضای خود ایمنی، خوداصلاحی و خودانتقادی در آنها برقرار باشد. زمانی اعتدال یک نظام سیاسی با مشکل مواجه می شود که نتواند کارکردهای ابعاد چهارگانه ذکر شده را به نحو مطلوب اعمال نماید. در چنین وضعیتی اگر سازوکارهایی برای انتقال نقدها و مخالفت ها به سیستم وجود نداشته باشد، چراغ های مسیر خیابان برای اظهار ولو خشن مطالبات و مقابله با نظام روشن خواهد شد. روی آوردن به خیابان به مثابه فقدان سیستم انتقال مؤثر مطالبات مردم به درون حاکمیت برای بهبود حکمرانی و اصلاح عملکرد است؛ این امر در فضای کنونی و با وجود بدخواهانی که منتظر کوچک ترین مسئله برای حمله به خیابان های وطن هستند، صورت خطرناکی به خود گرفته است.
کوهن در «ساختار انقلاب های علمی» انقلاب های علمی را به انقلاب های سیاسی تشبیه میکندو معتقد است که یک مشکل و دو مشکل و سه مشکل باعث نمیشود که نظریه ای، باوری، حکومتی و … فرو بریزد. اما وقتی این مشکلات انباشته شد، وقتی پرسش های بیپاسخ فراوان شد، وقتی جواب قانع کننده ای برای این ها نبود، باور فروخواهد ریخت. مادامی که فرایند جامعه پذیری شهروندان به نحو صحیح و از راه درست آن به سرمنزل مقصود نرسد در طی گذر زمان و تغییر نسل جوان و الگوهای آنها، با شهروندانی مواجه می شویم که حذف هر سیستم قانونی (در ابعاد مختلف) را شرط لازم تحقق آرمان های خود تلقی می کنند.
شاید بتوان گفت اتفاقات اخیر در کشور، شرط لازم که نه، بلکه شرّ لازم برای شناخت معایب، کم کاری ها و سوء برداشت ها و البته بدخواهان است؛ چرا که مسیر استقرار و استمرار نظام جمهوری اسلامی ایران گلگون از خون شهیدانی است که حاضر به دخالت بیگانگان در امور کشور خود نبودند و برای هر وجب از خاک وطن و هر کلمه از آیین، از جان خود گذشتند.
همچنان می توان تهدید موجود را به فرصت تبدیل کرد و راه را برای اصلاح روندها و فرایندها هموار ساخت. همچنان می توان با تکیه بر ظرفیتهای مغفول و بی نظیر جامعه، به آینده ای پایدار و چشم اندازی روشن امیدوار بود.