شوشان - دکتر غلامرضا جعفری :
در یک حساب و کتاب سرانگشتی هزینه وکلای مجلسنشین به اتفاق دفتر و دستک و مستخدمین دفاتر و ایاب و ذهاب و اجاره دفتر نمایندگی و تجهیز و … هر ساله به چند میلیارد تومان میرسد. البته این هزینهها از نوع هزینههای مشهود و ملموس است و هر شهروند سادهای از شمار همین نویسنده و مثل خود او میتوانند به عادت آدمهای منتظر در مطب پزشکان! حسابی سرانگشتی کنند و همچنین آماده باشند تا کله محترمشان با دیدن رقم تپل هزینهها از سوتهای بلبلانه پارلمانتاریست! پر شود.
در این میان هزینههای نانوشته و قایمکی و زیرجلکی را اصلا و ابدا نباید در نظر گرفت. هزینههای گعده نشینیهای شبانه و بامدادی و مفطحخواری و کباب و نشستن لب جویی و تکیه زدن بر مخدهای و … خلاصه آنکه هزینههایی این چنین را نه نویسنده میتواند حساب و کتاب کند و نه شما مخاطب عزیز و محترم که بهتر است گاهی به احترام سر سبز اولا هر چه بوی سبزی و قلیه ماهی میدهد را از دم اخراج کرد و دوم اینکه زبان سرخ را اندکی دلسوزانه در گلو گره زد، راهش را بست و اصلا اگر نیاز بود طنابی به گردن زبانی گاه نفهم انداخت و از بیخ کند که هر هزینهای برای حساب و کتاب نیست ولو مثلا پول بیصاحب دکلی گمشده باشد و حتی نود و اندی هزار میلیارد چوق که هنوز هم جزئی از گمشدههای تاریخی است!
حالا اما از هزینه گذشته ممکن است چند عدد سوال نه خیلی درست و حسابی از وکلای بهتر از گل خودمان بپرسیم؟! البته شاید آدم جهان دیدهای بگوید پس کو آن طناب و آن زبان سرخ بستن و … ؟ و پاسخ ما در برابر سوالی فرضی پاسخی فرضی خواهد بود که ای آقا و بانوی فرهیخته و ممکن الوجود؛ ما که پیشتر گفتیم پرسشی نه خیلی درست و حسابی و برای چنین پرسشی به طنابی زبان بند حاجت نیست! پس نتیجه میگیریم که وکلای محترم پس از پایان همه نوع گعده و به دور از مطالب کلی لطفا بفرمایند نتیجه عملکردشان در موضوع کشتار رودخانههای منتهی به اهواز به عنوان شهری که وکالتش را دارند چه بوده؟ هر چند اگر نتیجه ای باشد به قاعده شامل حال کل استان خواهد بود.
دیگر اینکه موضوع اشتغال غیربومیها و بیکاری بومیها در کنار چاههای نفت و صنایع سر به فلک کشیده اظهر من الشمس است. ممکن است در همین باب اقدامات و نتایجش را اعلام بفرمایید؟ البته همه نیازمند کار و زیستنی آبرومندند اما بیکاری لب چاه نفت تلخی خاصی دارد.
و میدانیم بخش مهمی از مشکلات مردم اهواز به صنایع آلاینده ختم میشود. در این میان عادت شده همراه با صنایع آلاینده موضوع اخذ عوارض مطرح شود! اما پرسش نویسنده فراتر از این است. اینکه مجموعه اقدامات به منظور حذف آلایندهها چه بوده؟
جالبتر اینکه عوارض آلایندگی صنایع ریز و درشت حق انسان اهوازی است اما اشتغال در همان صنایع و آتیشا و چاهها و حفاریها و …!
البته درموضوع عوارض آلایندگی که این روزها خبرش زیادی شنیده میشود نباید عنصر معمولا مفقوده را از یاد برد! اینکه هزینه کرد این مبالغ در موضوع پاکسازی و حفظ محیط زیست باید باشد و پرسش بعدی این است که وکلای اهوازی در این باب چه کردهاند؟ از نظارت تا پیشنهاد تا انجام پروژههای زیست محیطی.
هر چند موارد بی ارتباط با زبان سرخ بسیاری است اما به این آخری اکتفا میکنم که امروزه شاهد خروج سنگین سرمایههای مادی و معنوی به سوی استانهای خوش آب و هواییم. سرمایههایی که به قاعده در امر توسعه و رشد استان و مرکزش نقش مهمی دارند و اما نیستند. در همین موضوع بفرمایند همه ایشان و دفتر و دستکشان به همراه حق ایاب و ذهاب و دوستان و … چه اقدامی انجام دادهاند؟!
پی نوشت :
این پرسشها به ظاهر برای اهواز تنظیم شده اما نمایندگان محترم استان جدی نگیرند و اگر پاسخی مکفی و قشنگ و تو دل برو دارند بفرمایند تا ما هم در همین ستون به مخاطب عزیز بگوییم که: آها دیدید که بالاخره کسی در را باز کرد! البته از ما به دل نگیرید اگر ماجرا برخلاف میلمان معکوس شود وبه ناچار بگوییم که این خانه ملت را دری است کر !