شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۰۰۳۰
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۹:۴۸

شوشان ـ فائزه رحیمی مقدم:

در متون حقوقی این­گونه به ما آموزش می­دهند: زمانی‌که فردی ‌ناخواسته به‌ فردی دیگر آسیب جسمی وارد می‌آورد، آن‌هم آسیبی که به مرگ وی منجر شود، آن را قتل غیرعمد بنامیم و هنگامی که شخص ضارب از پیش بداند که آسیب وارده به مرگ طرف مقابل منجر خواهد شد، آن‌گاه عمل او را قتل عمد به­شمار آوریم.

هنگامی‌که جامعه (بخوانید حکومت!) صدها پرولتر را در چنان وضعی قرار می‌دهد که آن‌ها را قطعاً در دام مرگی زودرس و غیرطبیعی گرفتار می­سازد، مرگی به همان اندازه ناشی از اعمال خشونت اتفاق می­افتد که مرگ در اثر شلیک گلوله و یا به ضرب شمشیر!

وقتی جامعه هزاران انسان را از شرایط و حق طبیعی، مسلم لازم حیات محروم ساخته و آن‌ها را در شرایطی قرار می‌دهد که در آن قادر به زندگی کردن نیستند، وقتی که آن‌ها را به زور چوب هزاران قانون مجبور می‌سازد که در این شرایط بمانند تا مرگ_که نتیجه اجتناب‌ناپذیر این شرایط است_ فرا رسد؛ وقتی جامعه می‌داند و به‌خوبی هم می‌داند که این هزاران نفر به اجبار قربانی این شرایط خواهند شد، و با وجود این، شرایط مربوطه را برقرار نگاه می‌دارد، این عمل جامعه یک نوع قتل عمد است! درست مثل قتل عمد توسط یک فرد، قتلی پنهانی و خائفانه، قتلی که هیچ­کس نمی‌تواند در قبال آن از خویشتن دفاع کند. قتلی که ظاهراً قتل نیست، زیرا کسی قاتل را نمی‌بیند؛ مرگِ این قربانی طبیعی به نظر می‌آید، زیرا در آن، تعرض به عمل آمده بیشتر ناشی از بی‌عملی است تا انجام وظیفه؛ ولی در هرحال در اینجا ارتکاب به قتل عمد، محرزاست!

عوامل تورم و کاهش ارزش پول ملی چیزی نیست جز ناترازی بانکها، ناترازی تجارت خارجی، افزایش نقدینگی، کسری بودجه دولت، متغیرهای مؤثر ملی و مهم­تر از همه ضعف سیاست­گذاری اقتصادی دولت و فقدان ایده مشخص برای برون­رفت از این شرایط! باور کنید وضعیت امروز بازار ایران به قدری ملتهب شده که حالا همه حتی فقیرترین افراد نرخ سکه و ارز را چک می­کنند تا میزان عقب­گرد اقتصادی، فقر دارایی و کوچک شدن سفره قوت لایموت خود را بسنجند!

آیا سیاست خارجی در خدمت اقتصاد و رفاه عمومی است؟ آیا در صحنه بین­الملل با چند جبهه قدرتمندباید جنگید و براساس واقع­گرایی تدافعی، مهمترین ابزار برای حفظ منافع ملی را افزایش قدرت نظامی دانست؟ اگر منتقدین و دانشگاهیان به تئوری­زدگی متهم نمی­شدند و نقد و راهکارشان به دیده منت پذیرفته که نه حداقل شنیده می­شد، آنگاه ردی از این وحشت و التهاب روانی عمومی نبود! اگر راه گفت­و­گوی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مسدود نمی­شد، اثری از انسداد مدیریتی نبود! اگر عقلای جامعه، خردمندان برآمده از اجماع عمومی دیده و شنیده می­شدند، این نبود که حالا هست! اگر خروجی باکیفیت دانشگاهی کشور نه به معنای صاحبان مدرک، بلکه به عنوان نخبگان مردم­گرا دیده و شنیده میشدند، حالا همه در خوف فردایی در پس امروز نبودیم!

شاید لازم است یکبار برای همیشه بپذیریم وطن برای همه است و اداره همگان فقط با همگان امکان­پذیر است! بپذیریم حکمرانی منهای منتقدان، یعنی به مسلخ رفتن! بپذیریم حالا وقت جدال بر سر اولویت «کنش» بر «ساختار» نیست و باید کارآمدی ساختار در دستور کار همه دلسوزان فهیم قرار گیرد! بپذیریم وقتی مال و جان مردم در خطر باشد، تمام حرف­ها و ارکان درست و درمان در خطر است! بپذیریم این مردم با این مختصات شایسته این حال و فال نیستند! بپذیریم اجماع عمومی بر پذیرش وقوع قتل سیاسی به نفع هیچ­کس نیست! بپذیریم که اگر امروز چاره نیابیم شاید خیلی زود دیر شود! و بپذیریم ما هم مردمیم!

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار