امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ فائزه رحیمی مقدم:
در ایران امروز، در برخی حوزهها با نقض سیستماتیک و کاملاً رسمی و قانونیِ حقوق شهروندیِ برخی از شهروندان مواجه هستیم. متأسفانه این نقض سیستماتیک «حقوق شهروندی» که عمدتاً مذهبی و جنسیتی است، در بسیاری موارد شامل حال تمامی اعضای یک «گروه اجتماعی همبسته» _همچون اقلیتهای مذهبی و زنان_ میشود؛ بهطور مثال میتوان به عدم امکان تصدی پست ریاستجمهوری توسط زنان و غیر شیعیان اشاره داشت. تأثیر قاطعانه زنان در تاریخ سیاسی ایران از ماجرای امتیاز انحصاری تنباکو که منجر به شکستن قلیانها در حرمسرا شد، گرفته تا در جنبش مشروطه فارغ از هر نوع نگاه جنسیتی در کنار مردان منتج به شکلگیری یک وحدت سیاسی برای مطالبات عمومی در فضای عمومی شد که به خوبی نشاندهنده نقش پررنگ زنان و تأثیر بینظیرشان است؛ اما متأسفانه در هیچ یک از موفقیتهای سیاسی و اجتماعی ایران برای مطالبات زنان اهمیتی ویژه قائل نشده است. حاکمیت رویکرد مردسالارانه، قیممآبانه و نگاه جنسیتزده تاریخی در کنار عدم شناخت صحیح حاکمان سیاسی از مسئله زنان همواره موجب گشته تا در عرصهی تصمیمسازی و تصمیمگیری برای موجودیت و هویت زنان با ابهامات فراوانی روبهرو و در پیچ مسائل لاینحل همواره به لبهی پرتگاه هدایت شویم.
شوربختانه نمیتوان با قوانین کنونی پاسخگوی نیازهای زنان در جامعهای بود که طی چندین دهه همگام با مردان به آموزش و اشتغال پرداختهاند. تعارضهای قانون اساسی و قوانین عادی، نظام حقوقی ایران را به بحران دوگانگی دچار کرده و گویی راهی جز اصلاح قوانین و هماهنگسازی آنها باقی نمانده است. اگر زبان زن امروز صریح، شجاعانه و معطوف به آزادی است، و اگر زن امروز از زبانی ترقیخواهانه برای فریاد خواستههایش استفاده میکند به این علت است که هر روزه بر تعداد زنان تحصیل کرده و دارای تحصیلات عالیه افزوده میشود؛ زنانی که حاضر به بازگشت به کنج خانه و پذیرش نقش سنتی گذشته، نیستند. زنانی که شاهد رنجهای مادران خود و تضییع حقوق همجنسانشان با هزار دلیل پوچ بودهاند؛ اکنون آنان به خوبی میدانند که جنسیت چیزی جز یک برساخت اجتماعی نیست که در بافت فرهنگی هر جامعه به شکل ویژگیهای روانی، اجتماعی و تعاملی ظاهر میشود. امروزه زنان ایرانی با اتکا به تجربهی پیمایش یک و نیم قرنی مسیر رسیدن به حقوق عادلانه، به سطحی از بلوغ و پختگی رسیدهاند که به مرحلهی کنشگری وارد شدهاند؛ امری که به گواهی علم و تجربه، بازگشتناپذیر است و مراحل رشد و تکامل خود را سپری خواهد کرد.
باید اشاره کرد که گذار از جهان قدیم به جهان جدید در ایران، اصلیترین موضوع در فرم و محتوای فکر ایرانی و نگاه آن به زنان است. چنین گذاری از یکسو بدون نقد فرهنگ و اندیشه ایرانی صورت نمیگیرد و از سوی دیگر باید در ارتباط با آن فهمیده شود. بنابراین، امری غامض و بسیار پیچیده است و نیاز به تمهیدات نظری دارد. نکته مهم آن است که این شکل از گذار، در وهله نخست بیرون از هر تلاش عملی و درعینحال معطوف به آن است. نقدِ همراه با شناختِ اندیشه ایرانی، بهخصوص نسبت آن با مضامین و مفاهیم مدرن و آمیختگی کمابیش ناشناخته آن با یکدیگر، موضوعی است که لزوم انداختن «طرحی نو» برای فهم اندیشه ایرانی به خصوص در حوزه کنشگری زنان را یادآوری میکند.
بر کسی پوشیده نیست که انقلاب اسلامی بخش زیادی از زنان مذهبی و به شدت سنتگرای محبوس در خانهها را با هدف انجام تکلیف سیاسی و دینی از خانهها بیرون کشید و در طی تاریخ عجیب و سخت دوران مبارزه علیه استبداد و همچنین طی 8 سال جنگ تحمیلی و بحرانهای سیاسی و اجتماعی همگام با مردان به این حضور پس از حصر معنایی ژرف بخشیدند. بدون شک این زنان هستند که در آیندهی ایران بیش از پیش نقش مهم خود را در راستای اصلاحات و تجلی عقلانیت انتقادی مدرنیته پیش خواهند برد؛ پس گوش شنوا و چشم بینا داشته باشیم.
ارجاع به آمار ورودی زنان به دانشگاهها زمانی افتخارآمیز خواهد بود که پس از کسب درجات علمی دچار پسخوردگی اجتماعی نشوند و به دلایل بسیار گوناگون دچار چالشهای حقوقی، اجتماعی و سیاسی که مختص جنسیت است، نشوند. حضور زنان در ورزشگاهها زمانی افتخارآمیز میشد که دختر آبی هم روی سکوها مینشست. افتخار برای زمانی است که هیچ بانویی در ایران عزیز ما، مغموم و سرخورده از تبعیضها، خشمی فرونخورد و اشکی بیصدا نریزد. بهتر است که مسائل زنان فقط به نحوه پوشش آنان تقلیل نیابد و به جای درک واقعیات موجود و فهم تفاوتهای نسلی، متولیان بسیار و بودجههای کلانی را صرف موضوعی نسازیم که هیچ گرهای از مشکلات زنان باز نمیکند. اگر برجام هم 26 متولی داشت قطعاً به یک نتیجه میرسید!
راهی جز گذار از استفاده ابزاری از زنان (همچون شعارها در انتخابات و راهپیماییها) و حرکت به سمت تعامل همهجانبه و فهم مطالبات زنان برای برقراری تعادل در جامعه نیست.