شوشان ـ محسن بهداروند مرداسی :
ناگزیر باید بگویم....سبب انتخاب موضوع این نوشتار مرا کفایت میکند. تا دست بقلم برده و بنویسم.... آنچه را که سالیان سال با «پوست استخوان» تجربه کرده ام. و چه بسا... مثل ریاضت کشیدن زاهدان و دل کندن از دنیا.... از جامعه. درد رنج ها کشیده ام..... اگر چه... نگارنده در خصوص موضوعات جامعه شناسی و یا جامعه شناسی تاریخی «داعیه ای» نداشته و ندارم... و نه میتوانم... بر خود نام نویسنده اجتماعی بنهم.. اما.. آنچه که مرا گرایش به این نوشتار کوتاه نمود... همانا ادای دینی تماما شخصی بعنوان یک شهروند عادی که پیشاپیش اقرار میکنم.. این نوشتار نمیتواند الزاما یک تحقیق کاملا متقن جامعه شناسی باشد. چون لایه های جامعه شناسی بسیار گسترده و وسیع است.. بلکه این نوشتار بیشتر یک اظهار نظر و برداشت و کارکرد با ذهنیت و تحلیل تجربه عملی و شخصی یک شهروند اجتماعیست که با این پدیده ها روبرو بوده و در اولین پرسش از وجدان بیدار خویش به این سوال رسیده. ..که... ..... چرا قبح بسیاری از رفتارهای اخلاقی در جامعه ریخته شده است.. ریشه ی «قانون گریزی» «دروغ گویی» «فساد اقتصادی» «بی اعتمادی عمومی» «گسترش تملق و چاپلوسی» «زیر آب زنی ها» «قضاوت های نادرست و ناعادلانه» در کجاست...سوال اساسی اینجاست... آیا تا به حال بعنوان شهروندان یک جامعه به این موضوعات فکر کرده ایم..و علت خلا و کم کاری ها را باید در کجا جستجو کرد.. چرا تاکنون نهادها و دانشگاهها و اساتید علم ادب معرفت راهی برای برون رفت از معضلات و مشکلات را پیدا نکرده اند.. چرا هر روز که جلوتر میرویم.. نسبت به همدیگر بی اعتماد و رعایت حقوق همدیگر را نمیکنیم.. فقط کافیست بر سر یک چهار راه چراغ راهنما بهم نگاه کنیم.. بجز یک فاجعه رانندگی و سیاه چال غیر اخلاقی بدون گذشت بهم چه میبینیم.. .. چرا «انصاف» «گذشت» «راستگویی» «پایبندی به قول قرار» و تعهد اخلاقی بسیار کمرنگ شده است.. چرا از ضمانت های بانکی نسبت به یکدیگر فراری هستیم.. مبادا ضامن کسی بشویم.. چرا صفت هایی همچون «دورویی» «کلاه برداری» گسترش پیدا کرده است.. چرا روز به روز تشخیص آدم های خوب از آدم های بد دشوارتر میشود.
چرا درصد زیادی از مردم بر این باورند.. که «پارتی بازی» در جامعه زیاد شده و هر کسی که بند «پ» یا پول پارتی نداشته باشد.. حقش پایمال میشود.. چرا اساتید و اهل فن و جامعه شناسان اجتماعی به بررسی این موارد نمی پردازند.. چرا این چالش های اخلاقی در یک زمان خاص و برای یک مرتبه در جامعه حل فصل نمیشود.. و چرا این اخلاقیات منفی از جامعه به جامعه دیگر منتقل میشود.. چرا جامعه شناسان دچار یک سر درگمی و دو راهی اخلاقی نسبت به این چالش ها و ناهنجاری ها قرار گرفته اند. چرا بعضی از کارمندان بانک رشوه میگیرند.. چرا برخی از شهروندان به منافع عمومی آسیب میرسانند.. چرا راننده به حق خود قانع نیست.. چرا بخشی از پزشکان عادت به گرفتن زیر میزی کرده اند.. چرا بخشی از بازاریان گران فروشی میکنند.. و هزاران چرایی دیگر.. که در زندگی روزمره با آن روبرو هستیم.. چرا جامعه به لحاظ اخلاقی تقویت نمیشود.
چرا همه فکر میکنیم.. که باید چندین درآمد داشته باشیم.. چرا به حق حقوق خود راضی نیستیم..و فرصت زندگی را به دیگران نمی دهیم. .سایه «لجبازی» و خوی «عصبیت گری» اجتماعی در زندگی شهری بیداد میکند. در «آپارتمان نشینی» و «معابر عمومی» «ترافیک شهری» و رانندگی آشفته و هیچ گذشتی نداریم. تعادل رفتاری و همگرایی اجتمایی کم رنگ شده و در رفتارهای اقتصادی از انضباط خوبی برخوردار نیستیم.. به محض آنکه جنسی گران شد.. بیشتر می خریم.. طوری که انبارهای خانه را پر میکنیم.. به همه چیز معترضیم.اما خودمان به هیچ اصولی پایبند نیستیم.. هم غم بخشی از جامعه «پول» شده است. رفتارهای نامتعارفمان ما را «زمخت» کرده و از اعتبار عمومی فاصله گرفته ایم.. آیا در گذشته اعتبار انسانها ی بزرگ تنها «پول» بوده است. فاصله فامیلی و اجتماعی روز ب روز دورتر میشود. همه این چراها به دو چیز ختم میشود.
اول بنظر میرسد.. که هر جا «مرقانون» بعنوان یک ملجأ و تکیه گاه محکم در جامعه مورد نظر قرار گرفت. جامعه از شکاف و آسیب کمتری برخوردار میشود.. و هر جا قانون بعنوان معیار اول آخر در جامعه نهادینه شد. یقینا اهداف اخلاقی بنحو احسن تضمین و اجرا خواهد شد.. دوم....دین در غایت یک فرایند ایمان محور و اخلاق گرا تاثیر بسزایی در جامعه دارد. منشا عواطف انسانی ایمان بخدا و مبانی دینی ست. و نقش اصلی روحانیت آنست که جامعه را از آلودگیها دور کند..