شوشان ـ مهری کیانوش راد :
طرح مسئله به همین سادگی است :
در سبد خالی میوه فروش ، یک توت فرنگی افتاده بود ، زنی توت فرنگی را برداشت ، با لذت خورد . رو به فروشنده گفت : خیلی خوشمزه بود ، راضی باش.
فروشنده گفت : نوش جان .
با خود فکر کردم ، از فروشنده بخواهم ، میوه ی مورد علاقه زن را به او بدهد ، پولش را حساب کنم؟
با خود فکر کردم ، غرور زن شکسته نمی شود ؟
زن بدون خرید میوه رفت و من هنوز با خودم فکر می کنم ، تصمیم درست ، چه تصمیمی بود؟
زندگی ما سرشار از لحظاتی است که نمی دانیم ، چه تصمیمی درست یا غلط است؟
این مشکل فقط در باره ی تصمیم گیری برای دیگران، صدق نمی کند ، تعلل در بسیاری از تصمیم های بنیادی برای زندگی خودمان ، باعث گذر زمان می شود و ما چه بسا سالها در فهم درست و غلط تصمیم ها درمانده ایم.پیر می شویم و تصمیم هایی که می توانستند، زندگی ما را از کیفیت پرمعناتری سرشار کنند ، خالی مانده است.گاه به پشیمانی بر زمان از دست رفته افسوس می خوریم ، افسوسی که راه چاره ای برای آن نیست.چه بسیار تصمیم ها که نهایت درستیِ آن ها را در زمان حال تضمین می کنیم و در آینده متوجه می شویم ، پرخطاترین تصمیمی بوده ، که می توانستیم، در پیش بگیریم.
آیا می توان به اندیشه ای مجهز شد، که زیان و اندوه آن ، ما را نرنجاند؟ شاید بتوان با اندیشه ای عمیق تر ، زاویه های مختلف یک انتخاب را بررسی کرد ، اما چه بسیار زاویه های پنهان که از نظر ما مخفی مانده و در درست و غلط تصمیم ما اثرگذار خواهند شد.
شاید بتوان درستی یک انتخاب را برای امروز تضمین کرد ، اما زندگی امروز ما در گرو فرداهای نیامده است. در فرداهای نیامده چه بسا معیار درست و غلط امروز تغییر کرده باشد ، سود امروز ، زیان فردا باشد یا بالعکس.ظاهرا هیچ راهی به نظر نمی رسد.زندگی ما در لحظه ای ، که به هر دلیلی تصمیمی گرفته شده و انتخابی را بر گزینه ای دیگر ترجیح می دهیم ، ساخته می شود.راه گریزی وجود ندارد.باید بر افسوس های بی فایده ، نقطه ی پایان گذاشت ، هر تصمیمی را در زمان خودش دید و ارزیابی کرد ، با معیارهای قابل مشاهده و آن چه با اندیشه ی ما در زمان تصمیم گیری نقش آفرین می شود .
استفاده از تجارب دیگران در دایره ی معیارهای سودمند ، نقش آفرین است ، اما زمانی کاربردیارزشی خواهند داشت ، که با محک عقلِ تصمیم گیرنده، سنجیده و انتخاب بشوند.اگر قدرت پیش بینی از آینده را داشته ایم و استقاده نکرده ایم ، افسوس رواست .اگر از عواقب زیان آور تصمیمی آگاه بوده ایم و انجام داده ایم ، افسوس رواست.اگر از عواقب زیان آور تصمیمی ، که به سود دیگری تمام می شود و ما آگاهانه زیان خود را بر سود دیگری ترجیح داده ایم، افسوسی روا نیست.انسان است و سرمایه ی اندکی از زمان ، که عمر را تشکیل می دهد ، نه از زیاد آن باخبریم و نه آگاهی از نقطه ی پایان آن داریم.
ما هستیم و زمان باقی مانده ی عمر و گزینه هایی که ما را به سوی خود می خوانند و راهی که باید ادامه داد.کم خطر ترین انتخاب، انتخابی است که امروز در درست بودن آن شک نکرده و به انجام رسانده باشیم ، اگرچه فردا و فرداهای دیگر ، از انجام آن تصمیم، زیان بسیار کرده باشیم.
سود صداقت با خود در تصمیم گیری به هر زیانی می ارزد، این نکته را کسی درک خواهد کرد ، که آزمون های راستی آزمایی بسیاری را صادقانه با خود مرور کرده و به نتیجه رسیده است.
حاصل صداقت با خود ، در هر قدم و هر تصمیم ، آرامشی است که نصیب انسان می شود ، تا از زیان کنکاش در روزمرگی های مزمن و سنجش خود در ترازوی نگاه نقادانه ی دیگران ، خود را دور کند.
دور کردن از نقادی به مفهوم عدم پذیرش نقد دیگران نیست ، بلکه به خود فرصت دادن است ، تا عجولانه در نقد دیگران خود را نبازد. در سایه ی آرامش است ،که انسان عجولانه تصمیم نمی گیرد، تیغه ی نقد را در جان خود فرو نمی کند ، بلکه در مروری مدام و به آرامی، نقاط ضعف خود را بی دغدغه ی حس گناه ، پیدا و حل می کند.حس گناه مخرب ترین احساسی است ، که نیروی تحرک انسان را به سکون می کشاند و خطرناک تر از آن ، زمانی است که بخود آسیب برساند.
تنها راه نجاتی که به نظر می رسد ، این است که به جای مجادله ی با خویش، مشفقانه ، همراه با خود ، راه های نرفته را تجربه کنیم و نترسیم.