شوشان ـ مرتضی افقه :
«سالهاست که ما فرصتهای اقتصادی مرتبط با جایگاه اقتصاد استراتژیک خود را از دست دادهایم. قرار بود فرودگاه امام خمینی به هاب منطقه تبدیل شود و درآمد زیادی را به لحاظ سفرهای شرق به غرب برای ما به ارمغان بیاورد. بسیاری از متخصصین اقتصادی معتقد بودند ایران بهترین گزینه برای سوختگیری هواپیماهایی است که بین دو قطب شرق و غرب در پروازند. اما حتی این موضوع را هم سالهاست از دست دادهایم و میبینیم که امارات و قطر به راحتی این موقعیت را از ما گرفتهاند و اکنون این کشورها با فرودگاههای بسیار پیشرفته خود، این جایگاه را کسب کردهاند. تداوم تصمیمهای اشتباه باعث شده که ایران به لحاظ اقتصادی وارد شرایط انزوا شود. بخش قابل تامل این خبر این است که نه تنها ایران، بلکه چین نیز از جریان ترانزیت منطقه عملا کنار گذاشته شده است؛ بنابراین مشخص است که چنین تصمیماتی بیهدف نبوده و سعی شده است که ایران از صحنه نقش آفرینی در مبادلات بینالمللی حذف شود.»
وی افزود: «در حال حاضر مهمترین تاثیر اقتصادی این شرایط برای ما «عدم النفع» است. بسیاری از کشورها از جمله کشورهای عربی تلاش کردهاند از طریق خدمات، پویایی اقتصادی ایجاد کنند و نقش نفت را به حاشیه راندهاند. بندر «جبل علی» در امارات، سود بسیار بالایی برای این کشور دارد. سنگاپور و بسیاری دیگر از کشورهای خارجی نیز از امکانات موجود، برای کسب درامد حداکثری استفاده میکنند. متاسفانه دولت، از امتیازات خدادادی که برای کشور ما موجود است، سود نبرده است و در نتیجه از تجارت منطقهای و فرامنطقهای کنار گذاشته شدهایم. این نقشه توسط آمریکا و با همکاری اتحادیه اروپا، هند و اعراب کشیده شده است. متاسفانه ما به شدت به درامدهای نفتی وابستهایم، آن هم در شرایطی که با توجه به وضعیتی که داریم، نمیتوان، چندان حسابی روی نفت باز کرد. این در حالی است که به نظر میرسد نگاه برنامهریزان و تصمیمگیران داخلی همچنان متکی بر نفت است و مدام به دنبال راههایی برای فروش نفت میگردند.»
این اقتصاددان گفت: «ایران باید سیاست «موازنه مثبت» را بر پایه امتیاز گرفتن از هر قدرت جهانی و منطقه ای، در دستور کار خود قرار دهد تا به جایگاه ژئوپلیتیک و سیاسی که شایسته است، دست پیدا کند. بارها از سوی کارشناسان مختلف، تاکید شده است که با اتکا به رابطه با یک یا دو کشور، نمیتوان احساس اطمینان کرد و لازم است در این حوزه تجدید نظر کنیم. این که تصور کنیم میتوانیم از این کریدور، به شکل واسطهای استفاده کنیم نه در شان جایگاه تاریخی ما است و نه میتواند پایدار باشد. بهترین کار این است که ایران با تجدید نظر روی سیاستهای اساسی بینالمللی، خود، تبدیل به یک کشور نقشآفرین شود، نه این که از طریق کشورهای واسطهای از این کریدور نفعی ببرد.»
وی افزود: «حقیقت این است که تنشهای داخلی ما از یک سو و تنشهای منطقهای از سوی دیگر، برای کشور ما دافعه سرمایهگذاری ایجاد میکند و این برای اقتصاد ما سمی مهلک محسوب میشود. طبیعی است که سرمایهگذاران به دنبال حداکثر سود هستند، بنابراین با توجه به این که کشورهای گروه ۲۰ دست کم ۸۵ درصد از تولید اقتصادی جهان و ۷۵ درصد تجارت جهانی را تشکیل میدهند، سرمایهگذاران نیز به سمت این کشورها میروند.
این کریدور نه تنها برای افرادی که به دنبال تجارت کم ریسک هستند، بلکه برای سرمایهگذاران داخل کشور ما که در کشورهایی از جمله ترکیه سرمایهگذاری میکردند، مطلوب است. طی سالهای اخیر کشورهای عربی، خیز بلندی برای پیوستن به اقتصاد جهانی و مناسبات بزرگ جهانی برداشتهاند. بنسلمان را میتوان نماد بلندپروازی کشورهای عرب منطقه دانست. در این مسابقه منطقهای ما نباید عقب کشیده و تسلیم شویم. در حال حاضر قدرت یک کشور، آن طور که سیاستمداران میگویند، فقط قدرت نظامی نیست، بلکه قدرت اقتصادی که بتواند پشتیبان قدرت نظامی باشد نیز مهم است. بسیار مهم است که در کشور نه تنها فقر نباشد، بلکه ثبات سیاسی وجود داشته باشد. مجموعه این موارد میتواند اضلاع قدرت را شکل دهد. عربستان با تنشزدایی در روابطش با ایران به دنبال رشد و توسعه نقشآفرینی منطقهای خود است. به همین دلیل، ایران باید سیاست خارجی خود را توسعه داده و از رکود خارج شود تا آینده اقتصادی خود را تضمین کند.»