شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۰۸۸۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۳
برای هادی آذرماه همان سال، سال بد،سال هزار زهر مار.
شوشان ـ غلامرضا جعفری :

نگاه کن
این همه آدم را
از اهواز تا سر گور مشترک
بر سر راه ایستاده‌اند
هر چه نخل
گندمزاران ملول
سایه های ستیغ
افتاده
بر گونه های نرم
چاله های ته گرفته از ماه
ماهیتابه هایی پر
 برای رقص ماهی و طناب
صلیب در پی صلیب
از جنس بلوط و گز

 در تابوت آهنی
کسی زیر پتو بود
و من
خنده های ریزت را
در آونگ پتو میشمردم
با همه آدمهای تابوت شده

سفری آغاز شد
از درون آمبولانس
و تو هنوز نیامده بودی
سیگاری آتش گرفت
دودی به هوا برخاست
از فاصله لب‌ها
 با برق مباشر خنده‌ات
  در روزگار انجماد
عصر صخره و حجر
 وقت ریختن حروف
در جسم  بی ریخت معنا
و تو هر باره با کلمات
از سر شوخی
چشم اندازی از دوردست را
در کاسه ریختی و بی هوا
مشتی دهان گشوده را
به آن خانه آوردی
همان جا که پیرمرد
وقت کتاب و کلمه اش را
با گرسنگان اهوازی تقسیم می‌کرد.

سفر تو بود و تو
هنوز حاجت به آمدن نداشتی
و آدمها گمان‌شان در تابوت بود
تو اما نبودی و من میدانستم
که ما دلتنگی مکرریم
و نگران همه دقیقه‌های نجیب
 ارتکاب آواز
 در متن شهری آواره
نگران شعرهای خسته
در تکرار خیابان
چاله و چاه‌‌های دوباره
تا مرگ‌های دسته جمعی تصادفی
پیوست جرقه‌های چندباره فندک
در ثانیه‌های پر از شب
و صدای خسته ات که می‌گفت
دوباره برای شب نوشی
دیر می‌شود
برای خوابیدن.

همه آنها كه آمده‌ بودند
در پیوست تابوت آهنی
به گمان‌شان خواب تو بود
و لرزه‌های موزون پتو
تاب می‌خورد
در سرشتی مشترک
 با مفاعیل شعر
در ترکیب صدای پا
با  مژه‌های خیس
 دهان‌های تلخ
و آوار لحظه‌
از تو خالی
از تو که منتظری
 رسیدن آواز درشت ابر را
رقص فرشته‌های موظف
جاری شدن شط شراب
و رسیدن حوریانی غمگین
بر روی صحنه

و من هنوز ایستاده‌ام
در گوشم باد و خاک می‌پیچد
صدای کوبش پاها
شرجی شور و چشم‌های داغ
صف‌‌های پر از آشوب
 از ریخت افتاده
گورهایی منتظر محتوا
در متن مقبره‌‌هایی تهی
و کلمه‌هایی مغموم
 ایستاده‌‌ام همانجا
 کسی میپرسد شاعر بود؟
و صدایی پاسخ میدهد
 نه! سید بود

پاسخی اما
از قعر آسمان
پیچ می‌خورد
 تا لبه گوش‌های پر از مو
او خیالی دور دست بود
در این قطعه خالی خاک
یکی کلمه بود
در این مرز تهیگاه
مهربان
 به پیچ و تاب باران
 به رقص ابر

و من هنوز
به انتظار ایستاده‌ام
که او به معنی معنا
قد کشید
در سایه کلمه
حضوری همیشگی را
حتی به قطعیت گور.
comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۷
انتشار یافته: ۱
comment
comment
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۳:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۹/۲۴
comment
0
0
comment سلام به مجموعه شوشان
خیلی وقت بود فکر کنم که شوشانی‌ها با ادبیات و شعر قهر بودند و الان چشم مون روشن شد به یک شعر قشنگ.
البته از این شاعر قبلاً مطالبی همینجا خونده بودم و معمولا مطالب خوب
و قشنگی بودن فقط
همچین
پیچ بنزین شعر و ادبیات رو بیشتر
کنید
ما خوزستانی‌ها عاشق شعر و موسیقی هستیم و البته کمی هم بندری سانسوری بن
بزنین به تنور جای دوری نمی‌رود

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار