شوشان ـ محمد دورقی :
برای انجام هر کاری همیشه بهترین رویه( best practice) وجود دارد. حتی برای دشمنی ورزیدن.
نسل سوم انقلاب هم دارد به مرز پیری می رسد.باحسرت های متراکم، با ناکامی های لایتناهی با آرزوهای ساده محقق نشده و عمر تمنا آلود و تباه شده.نسل ها،یکی پس ازدیگری به فنا می روند اما اصرار بر یک دیپلماسی منحصربفرد در سیاست خارجی ما هنوز به نتیجه ای نرسیده است.تا آنجا که چشم کار می کند شنزار و برهوت است.تا که آنجا که بصر و بصیرت یاری می دهد تیه و سرگردانی ست و در افق نگاه تیزبین ترین فرد این قافله ی گم شده هم هیچ واحهی سبزی دیده نمی شود و معلوم نیست قرار است کِی به کجا برسیم.کسی اطلاعات این سفر را هم منتشر نمی کند.نه فاصله ی باقی مانده را، نه تنگهها و گردنههای پیش رو را. نه استراحتگاه ها و توفقگاه ها را.
لب ها، داغمه بسته و خشک است و هیچکس بشارت آب نمی دهد تا این مسافران با این پاهای آبله و نفسهای به شماره افتاده، به امید نزدیکترین واحه صبوری کنند و حرارت جگرهای ملتهب را تاب بیاورند.این سفر بی افق ِ دشوار، سرمایه ی دین و دنیایمان را مستهلک کرده است و یکی نیست به ملت بگوید.این همه عناد و دشمنی در سیاست خارجی چه نوع فعالیتی ست؟ تب است؟پروژه است؟ عقیده است؟ ضرورتی مادام العمر است؟ این ستیزه بی انتها چه ماهیتی دارد؟اگر تب است چرا فرو نمی نشیند؟ اگر پروژه است چرا به بهره برداری نمی رسد؟ پروژه که نمی تواند لایتناهی باشد. چه کسی پیشرفت این پروژه را ارزیابی می کند؟حالا که این پروژه به ثمر ننشسته و اهدافش را محقق نکرده است، ملت، تضامین عدم حسن انجام کار را از چه کسی کسر کند و جوانان، خسارت این عمر حسرت آلود ِ بر باد رفته را از چه کسی بگیرند؟
اگر عقیده است اولا مرجع و سند معتبر این عقیده کجای دین است و آیا این عقیده شرایط اضطرار نمی شناسد؟مصلحت اندیشی هایی که عالمان مسلمان به روایت تاریخ در دوره های هجوم کافران ظالم به خرج داده و احیانا از در مصالحه وهمنوایی مصلحتی با آنها درآمده اند به این معنا نیست که می شود گاهی که مصلحت اقتضا می کند برای حفظ حرمت وشان مسلمان دست از جنگ و عناد و تخاصم خسارت باربرداشت؟ چرا باید این ایدئولوژی بی تسامح و خام در همه حال حتی به قیمت دلشکستگی فرزندان وسرافکندگی پدران ،تباه شدن حرث و نسل و تضعیف اصل دین و حقارت ملک ومملکت ادا شود؟
یکدست کردن حاکمیت و انقلابی شدن همه ارکان دولت آخرین نمونه ی حدس و خطای حکمرانی ست.حالا که اثبات شد فرضیه بی تاثیر بودن تحریم ها عملا جواب نداده است ، باید شجاعانه و سیاستمدارانه به ابطال این فرضیه و برگشت به عقلانیت اقدام کنیم. پذیرفتن مسئولانه ی این حقیقت که ما با همین مختصات و ویژگی های دینی و فرهنگی هم می توانیم بدون اصطکاک هزینه ساز با تمام دنیا جز غاصبان زیست مسالمت آمیز و کم هزینه داشته باشیم باید سرلوحه قرار بگیرد. *ملت های همنوا با نظم جهانی همه بی عقیده و آرمان نیستند.آنها فقط تعادلی بین آرمان و مصلحت برقرار کرده اند.* راهش را می توان با بهره گیری از بهترین رویه های موجود جهان علم ومدیریت پیدا کرد.می گویند ترسو نمی تواند شروع کند وضعیف نمی تواند تمام کند. اگر عزت حقیقی می خواهیم باید بر ضعف 40ساله غلبه کنیم و همه ی فرضیه های متوهمانه غیر عملی که ملتی را از کیانی سترگ وتاریخ ساز به موجودیتی نحیف و درمانده مبدل کرده است ابطال نماییم