شوشان ـ محمدسعید بهوندی :
توسعهی همهجانبه و پایدار که حاصلش رشد و پیشرفت است، در عین حالی که یک تعریف و مسیر عام جهانی دارد، ولی با توجه به تمایزها، پتانسیلها و حتی محدودیتهای خاص اجتماعی و فرهنگی هر کشور میتواند یک تعریف و گذرگاه خاص هم داشته باشد. اما وقتی به حوزهی وسیعِ دستگاه عظیم و بنیادین آموزش و پرورش میرسیم، به دلیل نقش بیبدیلی که در پیشرفت کشورها دارد، ماموریت و کارکردهایش در تمامی نقاط جهان در تربیت نیروهای ماهر و متخصص تقریباً مشابه هم است و هیچ کشوری بدون برخورداری از یک نظام آموزشی منظم و دارای برنامهی دقیق برای تربیت نیروهای فنی و تخصصیاش، اصولا نمیتواند نسبت به توسعهی پایدار برای رسیدن به پیشرفتی که طالب آن است، حتی تصویری ذهنی هم داشته باشد.*
*در یک برنامهی طولانی مدتِ توسعه محور، در همه جا نقشی محوری به آموزش و پرورش داده میشود. چرا؟ به دلیل اینکه یکی از ارکان مهم توسعه، در اختیار داشتن نیروهای متخصصی است، که قادر باشند در یک فرایند مطلوب و منظم، تمامی پارامترهای توسعه را برای رسیدن به اهداف مندرج در برنامهی کلی به خدمت گرفته و به فعلیت برسانند و این نیروها نیز پایهی آموزششان در آموزش و پرورش است. حال این دستگاه مادر و دارای این وظیفهی حساس و خاص، میبایست مجهز به چه امکاناتی باشد تا بتواند در اجرای این ماموریت حیاتی موفق شود؟ آیا آموزش و پرورش کشور ما بهرهمند از امکانات نرمافزاری و سختافزاری مورد نیاز برای تحقق این توفیق هست؟!*
*و اما بخش عمدهی نیازها؛ داشتن برنامهی کلی آموزشی که خود برشی از برنامهی بزرگتر و وسیعتر بنام برنامهی عظیم توسعهی کشور است، طراحی برنامههای آموزشی دقیق، عملیاتی و پیوسته برای هر کدام از مقاطع تحصیلی، در اختیار داشتن آموزش دهندههای آشنا به مبانی آموزشی و تخصصی در هر رشته و مهارت، برخوردار بودن از مدیران مجرب، توانمند و کارآمد، وجود رضایت و انگیزهی بالای شغلی، داشتن مدارس دارای امکانات بهداشتی، رفاهی، آسایشی، آزمایشگاهی، کارگاهی در تمامی نقاط کشور در عمل به عدالت آموزشی و... حال با توجه به چنین نیازها و ابزاری، آموزش و پروش ما برای اجرای یک برنامهی توسعهای بزرگ با چشمانداز عالی و بلند مدت تا چه اندازه برخوردار از این امکانات است؟!*
*کل بودجهی آموزش و پرورش ما در سال 1403، 278 هزار میلیارد تومان(9/8 درصد از بودجهی عمومی کشور) معادل 4/6 میلیارد دلار است که کمی بیش از 97 درصد آن نیز صرف پرداخت حقوق کارکنان و هزینههای جاری شده و در خوشبینانهترین حالت تنها 3 درصد(8/3 هزار میلیارد تومان) از این مقدار سهم امور مربوط به کیفیت بخشی آموزشی کشور 87 میلیونی با این وسعت جغرافیایی است، در حالیکه بودجهی آموزش و پرورش ترکیه، اتفاقاً با جمعیتی نزدیک به کشور ما در سال جاری میلادی 48/8 میلیارد دلار است. یعنی؛ کمی بیش از 10/5 برابر بودجهی آموزش و پرورش ایران و با 14/6 درصد از بودجهی آن کشور بالاترین درصد را به خودش اختصاص داده است و در کلامی دیگر؛ البته گوش و چشم شیطان حسود و رجیم همواره کر و کور باد!، چنانچه قرار است تحولی در آموزش و پرورش ما در عمل به نقش توسعهای که دارد رخ دهد، از طریق همین 3 درصد از بودجهاش باید اتفاق بیفتد. آیا با این اعتبار قابلیت تحقق دارد؟!*
*بدون هیچ شک و بدبینی یا خدای ناکرده بزرگنمایی و سیاهنمایی، ما جزء آخرین کشورهای جهان هستیم که منبع ناچیزی را در آموزش و پرورشمان هزینه مینماییم، البته این را به نسبت هزینههای کشورهای توسعه یافته یا حداقل در حال توسعه و همچنین چشماندازهای بلند مورد انتظارمان در دنیای رو به رشد امروز عرض مینمایم، وگرنه اگر بخواهم به نسبت بودجهی محدود کشورمان در نظر آورم، همین منبع کم هم خود درصد بالایی از آن است. اما باید قبول کنیم که؛ با این منبع مالی هرگز نمیتوانیم و نباید هم انتظار داشته باشیم که از آموزش و پرورشی برخوردار باشیم که بتواند سنگ زیرین آسیاب همیشه در حال گردشِ مطلوب توسعهی کشور باشد و این تنها بخش منبع مالی آن است، هر چند خیلی مهم و کلیدی است.*