همزمان با گرامیداشت هفته بسیج مهندس جمال شیبه مدیرکل کمیته امداد امام خمینی ره استان خوزستان بهمراه تعدادی از شورای مدیران امداداستان به منطقه محروم لنده در شهرستان دزپارت سفر کرده ایم که در ادامه گزارش مختصری ازاین سفر و حال و هوای مردمان این دیار را تقدیم حضورتان خواهیم نمود. در این نوشتار قصد دارم به یکی از سخت ترین سفرهای کاری که داشته ام بپردازم ،سفری که چشمانم را برروی حقایق و وقایعی گشود که اگر از نزدیک نمی دیدم هرگز باورش برایم آسان نبود.
شوشان ـ به قلم محمد مردانی :
روابط عمومی کمیته امداد امام خمینی ره استان خوزستان
غروب روز شنبه سوم آذرماه 1403 از اهواز به سمت دزپارت راه افتادیم، بعد از طی کردن مسافتی سه چهار ساعته به شهرستان دزپارت رسیدیم، جناب آقای مومنی ریاست محترم امداد دزپارت نشستی را با فرماندار محترم دزپارت جناب آقای رحمانی ترتیب داده بود. در این نشست صمیمی فرماندار دزپارت از عمق فقر و محرومیت منطقه سخن می گفت . هر چه بیشتر از مشکلات منطقه دراین جلسه می شنیدم بیشتر به اهمیت موضوع رسانه ایی این بازدید پی می بردم ، آخرین هماهنگی ها لازم را با تیم رسانه ایی انجام دادم و خوابیدم قبل از خواب این شعر بیشتر از هر زمان دیگری در ذهنم تداعی می شد" در کنار ساحل، کلبه ام محکم و پا بر جا بود / آن شب طوفانی، موج گیسوی تو ویرانش کرد.
صبح زود از خواب بیدار شدیم و به اتفاق همراهان حرکت را به سوی لنده آغاز نمودیم. در طول مسیر روستای لنده با جاده ای صعب العبور روبه رو شدیم که تعجب همه همراهان را برانگیخت، در این جاده پر پیچ و خم خبری از آسفالت نبود، و بیشتر به یک جاده مال رو شباهت داشت ،لنده به معنای واقعی محروم است و این را می توان از جاده مواصلاتی سنگلاخ و صعب العبور آن به خوبی درک کرد.
هشدارهای هواشناسی از ناپایداری هوا و ورود موج بارشی در منطقه خبر میداد، به گفته همراهان با اولین بارش برف پاییزی همه راههای مواصلاتی منطقه لنده قطع می شود و مردم لنده و روستاهای این مسیر تا اردیبهشت ماه سال بعد هیچگونه ارتباطی با دزپارت نخواهند داشت.
در بین راه با فردی موتور سوار روبرو می شویم که از شدت سرما سر و صورت خود را پوشانده ،با او هم صحبت می شوم ، او معلم است و از مشکلات روستا و مردمان نجیبش می گوید، از نیازهای ضروری و اولیه روستائیان ، یعنی بهداشت و درمان و آب،و از فقدان راه ارتباطی مناسب می گوید، او در ادامه می دهد که بسیاری از مسیرهای روستایی در منطقه بدلیل سختگذر وکوهستانی بودن امکان تردد با خودرو وجود ندارد و مردم با همان شیوه سنتی از حیوانات اهلی برای رفت وآمد تا مسیر اصلی تردد می کنند ،فقدان امکانات زمانی بیشتر احساس می شود که یک بیمار بویژه زنی که درد زایمان داشته باشد وبا سختی از دور دست به جاده خاکی رسانده وازآنجا باخودرو و یا بالگرد امدادی به شهر دزپارت و از آنجا به ایذه منتقل می شود. از محتوای کلامش می توان فهمید که ساکنان این جغرافیا بدون امکاناتِ رضایت بخش در وضعیت سختی به سر میبرند و روستاهای منطقه از تحول و رفاه و توسعهی حداقلی عقب ماندند. با او خدا حافظی میکنیم و به راه ادامه میدهیم.بعد از طی کردن مسافتی 2 ساعته و کوهستانی و از مسیری سخت و خطرناک به روستای لنده می رسیم.
لنده روستایی با محرومیت شدید، خانه های از جنس سنگ و گلی با سقفی های چوبی ، روستایی با تعداد 47 خانوار وجمعیتی حدود 280نفرکه هنوز از مشک آب می خورند واز حداقل امکانات زندگی محروم و حتی برای تهیه ی یک لیتر نفت برای چراغ فانوس و یا بخاری خود با مشکل شدید مواجه هستند و شبها را در تاریکی و سرمای مطلق می گذرانند،چنین روستایی شاید در تصور هیچ شهروندی نگنجد.مدیرکل محترم کمیته امداد و هیئت همراه با تک تک خانواده های ساکن در این روستا ملاقات میکند ،موجی از شادی در این روستا راه می افتد هر کسی از مشکلات و نیازهای خود میگوید، لبخندی از رضایت در چهره مردمان لنده نقش می بندد. آقای صالحی مدیر دبستان قمشه ای لنده میگوید سالیان سال است که من در این منطقه مشغول به خدمت هستم هیچ مسئول یا مدیرکلی را در منطقه ندیدیم ، او میگوید آقای مهندس شیبه اولین مدیر کلی است که تاکنون به این روستا تشریف آورند.امروز در لنده میز خدمتی برپا شده، میز خدمتی سیار اما جنس واقعی، تقارن این سفر با هفته بسیج را به فال نیک میگیریم . بعد از بازدید تک تک خانه ها و احصاء نیاز آنان به دبستان روستا می رویم و در آنجا به دستور مهندس شیبه به همه دانش آموزان بسته تحصیلی و نوشت افزار و کیف اهدا می شود.
مهندس شیبه جهت انجام مصاحبه آماده می شود.وی در جمع اصحاب رسانه اعلام میکند که ظرف یکی دو هفته آینده، با توجه به ظرفیت های موجود و با کمک خیرین همه تعهدات این سفر توسط امداد محقق و عملی خواهد شد.
موقع خداحافظی فرا میرسد. ازمردم نجیب روستای لنده خدا حافظ میکنیم. اما این خدا حافظی از جنس جدایی و پایان کار نیست بلکه نقطه آغازی است که ما امدادگران استان خوزستان با کمک رسانه های جمعی و خیرین نیک اندیش و مسئولان محلی توجه ویژه ای به این بخش فوق العاده محروم و مظلوم داشته باشنیم .
در موقع برگشت آینده دختران و پسران روستای لنده ذهنم را مشغول می کند، دختران وپسرانی که این روزها فرصتهای زیادی را از دست می دهند چرا که هنوز در غم نداشتن آب وبرق و جاده می سوزند ، دستان این کودکان هنوز اسباب بازیهای رنگارنگ و پلی استیشن ها وایکس باکسها را لمس نکرده، عوضش تا دلت بخواهد دستان کوچکشان زمخت وسخت شده از داغ روزگار و فقر.به جرات می توان گفت که این کودکان "دردمندانه می خندد وزندگی می کند. به دختربچه ای فکر می کنم که وقتی مدیرکل میگوید آرزوست چیست ؟؟ می گوید آرزویم این است که بینایی چشم چپم را بدست آورم و بتوانم خوب درس بخوانم تا در آینده چشم پزشک شوم "لنده اینروزها دردهایش را زمزمه می کند تا همدم وهمدردی بیابد و دستی از آستین همت برآید و مرهمی بر زخمهای دیرینه اش باشد.
روستایی که در نقطه صفر مرزی استان چهارمحال بختیاری و استان ثروتمند خوزستان قرار دارد. استانی که علاوه برداشتن صنایع متعدد و ذخایر فراوان نفتی، اهالی این روستا با اولین بارش باران و برف پاییزی رفت وآمدشان با شهر قطع می شود بطوری که باید برای پنج ماه خود آذوقه ذخیره نمایند.