امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان
ـ لفته منصوری :
دیشب، حضور سردار محسن رضایی با لباس نظامی در قاب شبکه
خبر، نهتنها نشانهای از هوشیاری امنیتی نظام جمهوری اسلامی، بلکه بیانگر واقعیتی
تاریخی و استراتژیک درباره موقعیت ایران بود. او در بیانی صریح گفت:«از انقلاب
اسلامی به این طرف، ما نگذاشتیم شمشیر ایران به دست آمریکا یا دیگر کشورها بیفتد،
این شمشیر را خودمان در دست گرفتیم... ایران گنج است؛ زیرا هر کس بر ایران مسلط
شود، کانون انرژی جهان را در اختیار خواهد داشت.»
این سخنان، پاسخی روشنگر به فریب بزرگ رسانهای و سیاسی
غرب است: بهانه تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی
و حامیانش، نه غنیسازی اورانیوم، بلکه طمع سیریناپذیر آنان به موقعیت
ژئواستراتژیک ایران است. جمهوری اسلامی ایران همواره اعلام کرده است که فعالیتهای
هستهایاش صلحآمیز، شفاف و در چارچوب تعهدات بینالمللی است. اما آنچه در میدان
واقعیت اهمیت دارد، نقش بیبدیل ایران در
نقشه ژئوپلیتیک جهانی است؛ و این همان
چیزی است که قرنهاست قدرتهای جهانی را به طمع واداشته است.بر اساس دادههای مستند تاریخی، ایرانیان طی ۲۵ قرن گذشته،
درگیر ۴۴۴ جنگ بزرگ بودهاند؛ یعنی بهطور متوسط هر ۵.۵ سال یک جنگ. از این تعداد، ۲۳۲ مورد تهاجم از بیرون به درون مرزهای ایران بوده و تنها ۲۱۲ مورد، اقدام
نظامی از داخل ایران به بیرون. این آمار بهروشنی نشان میدهد که ایران همواره مورد طمع و هجوم قدرتهای خارجی
قرار داشته است.
(حافظنیا، ۱۳۸۷: ۳۱)
اما چرا؟
پاسخ را باید در نظریههای ژئوپلیتیکی جستوجو کرد. سرهالفورد مکیندر، از برجستهترین بنیانگذاران ژئوپلیتیک سنتی، در
مقالهای مهم با عنوان «محور جغرافیایی تاریخ» در سال ۱۹۰۴، قارههای اروپا، آسیا و آفریقا را «جزیره جهانی» نامید. او نوشت:«کسی که بر شرق
اروپا تسلط یابد، بر هارتلند چیره میشود؛ و کسی که هارتلند را در اختیار بگیرد،
بر جزیره جهانی مسلط خواهد شد؛ و در نهایت، بر جهان حکومت خواهد کرد.»
در تحلیل مکیندر، ایران یکی از اضلاع جنوبی هارتلند است؛
نقطهای کلیدی که تسلط بر آن، به معنای کنترل قلب زمین است.
اما معادله ژئوپلیتیک جهان، تنها به خشکی محدود نمیماند.
پس از جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد، مفهوم جدیدی به نام هارتسی (Heart Sea) شکل گرفت؛ منطقهای
دریایی که کنترل آن به معنای کنترل تجارت و انرژی جهان بود. در ابتدا، این منطقه
در اقیانوس اطلس شمالی تعریف میشد؛ اما پس از دهه ۹۰ میلادی، به
تدریج خلیج فارس، دریای عمان، دریای خزر و
تنگه هرمز به عنوان قلب دریایی جهان جایگزین آن شدند.
و امروز، حقیقتی ژرف و تعیینکننده در جریان است:«ایران، نهتنها
در مرکز قلب سرزمینی جهان قرار دارد، بلکه قلب دریایی جهان نیز هست.»
این همپوشانی منحصربهفرد، ایران را به گنجی ژئوپلیتیک
برای جهان و هدفی وسوسهانگیز برای قدرتهای سلطهطلب بدل کرده است.مگر میتوان باور کرد که آمریکا، انگلستان و رژیم
صهیونیستی، با زرادخانههای هستهای خود، نگران چند سانتریفیوژ ایرانی باشند؟مگر میتوان پذیرفت که حمله به خاک ایران به بهانه غنیسازی،
دغدغه امنیت جهانی باشد؟واقعیت این است که ایران، هم کلید خشکی جهان است و هم شاهراه انرژیهای
آینده؛ و این جایگاه ژئوپلیتیکی، هسته اصلی نزاع است.
آنچه اکنون بر ما ایرانیان فرض است، درک این جایگاه، حفظ اقتدار ملی و تقویت همبستگی
داخلی است. ملت ما بارها در بزنگاههای
تاریخی، نشان داده که در برابر دشمنان ایستادگی میکند. امروز نیز زمان آن است که
با هوشیاری، وحدت، و تکیه بر ظرفیتهای درونی، فریبکاران تاریخ را ناکام بگذاریم.غنیسازی فقط
بهانه است؛ آنچه آنان میخواهند، مهار ایران مقتدر، مستقل و گنجِ بیبدیل جغرافیای
قدرت جهان است.
منابع و مآخذ:
حافظ نیا، محمدرضا (۱۳۸۷)، جغرافیای
سیاسی ایران، تهران: سمت، ص ۳۱.