عبدالرحیم سوارنژاد
از آفاتي كه موريانه وار بنيان هاي فكري مديريت جامعه را به مخاطره مي اندازد و رواج آن مانع از واكاوي حواشي و حوالي جريانات و مسائل درون اجتماع مي گردد و همچنين سطحي نگري را در تصميم سازيها ي مديريتي تقويت و تثبيت مي كند پديده تملق است که از سوی بزرگان و علمای علم اخلاق و دانشمندان در ذم آن بسيار گفته شده است و تبري جستن از حاملان و عاملان اين پديده غير اخلاقي را بارها مورد تاكيد موكد قرار داده اند.
امام علي (ع ) مي فرمايد :(الثناء باکثر من الاستحقاق ملق: ستودن بیش از آنچه که سزاوار است چاپلوسی است)رواج اين امر در گفتمان مديريتي موجب كنارگذاشتن اصل شايسته سالاري دربكارگيري نيروي انساني براي مناصب مي گردد و براي جامعه اي كه قابليتهاي انساني نفي گردند و مورد توجه قرار نگيرند و در چينش عوامل انساني در درون سيستم به استعداد و تواناييها نگريسته نشود نمي توان پيشرفت و شكوفايي اجتماعي را متصور نمود كه نمونه هاي تاريخي بسياري را مي توان در اين خصوص مشاهده كرد و از آنان عبرت گرفت كه چگونه هزينه هاي بيشمار بر جامعه تحميل نموده اند و سرمايه ها را متواري نموده اند .
صاحب نظران حوزه علوم اجتماعی نيز اعتقاد دارند پدیده تملق به دليل عدم شناخت از ظرفيتها و حركت در راستاي تاييد شرايط موجود بدون توجه به نقد و نظارت و ارزيابي از عملكرد ها به دليل همسويي مطلق با عناصر قدرت بدون در نظر داشتن كيفيت خدماتي كه به مردم ارائه مي شود یکی از بلا یای روابط اجتماعی شهروندان بشمار مي آيد و عدم همدلي و خدشه در وحدت ملي را با خود خواهد داشت زيرا در ايجاد اختلافات از يك سو و ايجاد غرور كاذب نزد قدرتمندان در سوي ديگر نقش چشمگيري دارد كه در دراز مدت مديران را از همراهي مردم محروم خواهد كرد .
حضرت اميرالمومنين علي بن ابيطالب(ع) می فرمایند« آن که ستایش کند تو را به چیزی که در تو نیست,استهزا کرده تو را, اگر حاجت او را روا کنی در استهزا و تمسخر تو تاکید کند.» عدم صداقت و راستي منجر به فروپاشي و تعارض با ارزشهای اخلاقی مي شود و ايجاد ذهنيتي سرشار از داشته هاي رويايي و ساختن بنيانهاي پوشالي با لطيفه هايي كه بتواند فرد را در عرصه قدرت نگه دارد سر انجامي بجز جداشدن جامعه و محروميت آن از توانمندي نيروهاي موجود و كنار گذاشتن دلسوزان نخواهد داشت ، در اين روند فرد چاپلوس با لطايف الحيل و با تمسك به هر شيوه ممكن جهت را براي تامين منافع خود تغيير داده و حركت را بسوي بيراهه مي كشاند.
همچنين امير المومنين امام علي(ع) مي فرمايد :( لاتصحب المالق فیزین لک فعله و یود انک مثله: با چاپلوس رفاقت مکن که او با چرب زبانی تو را اغفال می کند، کار ناروای خود را در نظرت زیبا می نماید و دوست دارد که تو نیز مانند او باشی) متاسفانه ميدان دادن به اين افراد شرايطي را بوجود آورده است كه براي هر اقدامي به امور سلبي بيش از موارد ايجابي عنايت مي شود و همين رويه گسترش بد اخلاقي در رفتار اجتماعي را دامن زده است و هر روز بر غلظت آن افزوده مي گردد و ظاهر سازي ها بيش از پرداختن به محتوي در هر امري مشهود و معلوم است و چنان با زيركي به سيستم ورود مي كنند و لباس رفاقت بر تن مي نمايند كه همه براين باور متفق مي شوند كه نبودشان خسارت ببار خواهد آورد!
خاتم الانبيا رسول گرامي اسلام مي فرمايند : (لیس من خلق المومن الملق: تملق از منش و اخلاق انسان با ایمان نیست ) انسان مومن داراي ويژگيهايي است كه با اين ويژگيها از ديگران ممتاز مي گردد و با منشي آزاد ظلم ستيزي و خدمت به همنوعان را در توكل به خدا مي داند و بر هيچ نيرويي بجز خالق هستي تكيه نمي كند و آخرت خويش را به هيچ بهايي نمي فروشد و زبانش براي بيان خوبيها و زيباييهايي كه افريده آفريدگار هستند مي چرخد و او را مورد ستايش قرار مي دهد و در قاموس وي تملق معنايي ندارد وقتي از ايمان فاصله گرفته شود و زبان به مدح غير گشوده شود يعني گسترش بهتان براي حذف ديگران و ظهور زشتيها همراه با آلوده شدن اندامها به ريا و ظاهر بيني و گذشتن از منافع جمعي انسانها و ديدن صرف خواسته هاي خويش كه با بدست آوردن آنها درخشش ستاره ها در درون جامعه رو به افول خواهند گذاشت .
مقام معظم رهبري بارها در مورد اين پديده مذموم و گسترش آن هشدار داده اند و نگراني خود را ايراز نموده اند از جمله در جمع تعدادي از معلمان كه امر تعليم و تربيت را بعهده دارند فرمودند:«اظهار محبت منتهی نشود به گفتن و بیان تعبیراتی که مبالغهآمیز بودن آنها برای همه آشکار است؛ از تعبیراتی اسم نیاوریم که مخصوص بزرگان عالم آفرینش است، مربوط به معصومین است، مربوط به انبیاء و اولیا است؛ ما این فرهنگ را نباید در جامعه گسترش دهیم» تا با اين رهنمودها ، معلمين خط مشي كلي تربيتي نظام را بهتر بشناسند و به آن به عنوان يك تكليف ديني عمل كنند .
تاريخ سرشار از حكايتهاست و بايد از برخوردهاي چاپلوسانه افرادي كه نام آنها بعنوان يك خائن به سرزمين نوراني ايران در اوراق گذشتگان درج شده است عبرت بگيريم و از رفتارهاي مطلوب بعضي از حكام وقت كه اين افراد را راندند هر جند هزينه هايي پرداختند و حتي جان خويش دادند درس بگيريم و از هزينه هايش هر چند گران افتند نهراسيم و مصمم بر اين مسير بمانيم ، از جمله مردان حكومتي كه بر اين امر تاختند و خود را نباختند مي توان از ميرزا تقي خان امير كبير نام برد كه با راندن اين قشر از اطراف خود توانست خدمات بسياري به همنوعان بنمايد و هنوز از وي به نيكي نام برده مي شود يكي از برخوردهاي منطقي وي براي مبارزه با چاپلوسي مي توان رفتارش را با قا آني شاعر درباري دوره قاجار كه استاد رياضيات و حكمت و منطق نيز بود دانست كه بارها به آن پرداخته ام و به دليل اهميت تكرار آن بازهم آموزنده و شنيدني خواهد بود مي گويند وقتي قاآني شعري در مدح امير كبير سرود و در آن شعر امير را جانشين وزيري ظالم يعني حاج ميرزا آقاسي وصف مي كند و مي سرايد:
«به جای ظالمی شقی ،نشسته عالمی تقی / که مومنان متقی کنند افتخارها»
امير برخلاف حكامي كه هميشه از اشعار مداحي و كلمات پر طمطراق استقبال مي كردند و خوشحال مي شدند با آشفتگي در جا دستور داد مستمري وي قطع گردد و به او گفت: تو که تا دیروز مدح میرزا آقاسی می گفتی و امروز که او نیست ،طالمي شقي اش مي خواني و مدح مرا مي گويي !؟
امير كبير مي دانست كه قاآني پيش از وي حاج میرزا آقاسی را «قلب گیتی»«انسان کامل» و«خواجه دوجهان» خوانده بود! در پی قطع مقرری شاعر متملق،اعتضاد السلطنه وساطت کرد تا بلکه امیرکبیر او را ببخشد .امیر از دیگر تخصص های او جویا شد و وقتی از تسلطش بر زبان فرانسه آگاهی یافت ،برقراری مقرری اش را منوط به ترجمه کتابی در زمینه کشاورزی از زبان فرانسه به فارسی کرد.
در اوراق تاريخ درج شده است كه قاآني پس از عزل توسط امير كبير او را در اشعارش به «خصم خانگی» و«اهرمن خو و بدگوهر» ياد مي كند.
لازم است صاحبان اين نگرش با شجاعت و قاطعيت رانده شوند و منزوي گردند كه بعدها مراجعان به تاريخ نيز سر به تاييد و تكريم برايشان تكان نخواهند داد . پس بدانيم همه چي آروم نيست و در پس آرامش ممكن است طوفاني باشد ، بايد راهكاري ارائه داد و مرداني مورد اعتماد در كنار خويش گذاشت تا بتوان از موج و طوفان گذر نمود و به ساحل امن رسيد ،همه چي آرومه يك نغمه بود براي خواب ،سرودي نبود براي زندگي و بايد ياد گرفت براي همه انسانها سرود زندگي را ساخت.
چه زيبا مي نويسي مهربان اي دوست
تورا پيوسته دعا گويم