علیرضا سعیدآبادی ؛ کارشناس ارشد روابط بین الملل و کارشناس اقتصادی
سرانجام مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 ، به شناخت درست ما از برداشت ها و سوءبرداشت های بازیگران و جنبه های پیدا و پنهان سیاست های طرف های دعوا بستگی دارد.درک نیات آشکار و نهان کشورها با مرزبندی و تعریف رایج موسوم به سیاست های اعلامی و غیراعلامی آنها ارتباط مستقیم داشته و بیشتر اوقات نیز تفکیک این سیاست ها ، کار فوق العاده دشواری است.برای مثال ، در عملیات جنگ روانی ، دولت ها از هر دو سیاست اعلام شده و اعلام نشده بطور ضد و نقیض ، همزمان استفاده می کنند.وجود تناقضات رفتاری و گفتاری در ادبیات سیاسی امری پذیرفته شده است اما آن دسته از پارادوکس هایی که برای گیج ساختن رقبا از آنها استفاده می شود با تناقض های بدون برنامه و طراحی نشده که در اثر اشتباهات و خطاهای انسانی و یا سازمانی اتفاق می افتند تفاوت فاحشی دارند.
نمایش آمریکایی ها برای معرفی خود به عنوان رهبر ائتلاف ضد داعش و پخش تصاویر ارسال کمک های نظامی آمریکا برای این گروه تکفیری در عراق و سوریه ، یک تناقض بی برنامه و اشتباه لو رفته است.اما این که آنها دم از گفتگو می زنند و در همان اثنا ، اعلام می کنند که تمامی گزینه ها روی میز است و یا این که در خلال مذاکرات ، تحریم های جدید وضع می کنند این یک تناقض واقعی و هدفمند است.
مذاکرات هسته ای مملو از برداشت ها و سوءبرداشت ها و تناقض های عمدی و غیرعمدی است.بين المللي كردن و فرسایشی ساختن مسائل داخلی کشورهای هدف در سطح جهان ، دو راهبرد قدیمی دولت های استعمارگر است.عدم اطمینان به غربی ها در ایران ، ریشه های تاریخی بسیار عبرت آموزی دارد.اما این یک اصل کلی است که براساس ظاهر نباید به عمق نیات بازیگران سیاسی خوش بین بود.براین اساس و با توجه به شواهد قابل طرح ، طیفی از سناریوها در مذاکرات هسته ای ایران و اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و کشور آلمان برای من مطرح است که بدون تقدم و تاخر خاصی آنها را در اینجا ارایه می کنم تا شاید مورد توجه قرار گیرند.مفروض اساسی در تمامی این سناریوها این است که راهبرد غربی ها ، محدودسازی توان صنعتی برنامه های هسته ای ایران و بازگرداندن آن به شرایط قبل از تحریم هاست و دراین راه ، طیفی از مشوق ها تا مجازات ها را از دید خود مطرح می کنند.
سناریو اول ، این که دو طرف واقف هستند که مصالحه ای در بین نیست و فقط می خواهند در جهان سیاست ، مسئولیت عواقب ناشی از شکست مذاکرات را به عهده طرف مقابل بیاندازند و افکار عمومی جهانی را نسبت به برنامه های آینده خود قانع ساخته و اعتمادسازی کنند.آنچه این سناریو را محتمل تر می سازد مسئله اختلافات بنیادی ایران و غرب بر سر مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی ، منافع متعارض آن دو در سطح خاورمیانه و ایجاد یا فعال سازی گسل های قومی و مذهبی در جهان اسلام به دست غربی هاست که امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داده است.از این دیدگاه شکی نیست که بخاطر سازش رژیم های مرتجع منطقه ، درحال حاضر ، شاهد رویارویی دو جبهه هستیم.از یک سو ، جبهه متحد ایرانی-فلسطینی و دوستداران آن و از سوی دیگر ، جبهه غربی-اسراییلی و حامیان آن که بصورت نامتقارن در برابر هم قرار دارند.جمهوری اسلامی ایران با مسلح ساختن مردم کرانه باختری به این رویارویی شکل تازه ای خواهد داد.دراین سناریو ، قواعد بازی برد-باخت فضای روانی تصمیم گیری های طرفین را شکل می دهد.
سناریو دوم ، این که هر دو سعی دارند با یک جنگ روانی و فراتر از بحث برابری هزینه ها و فایده های مادی ، دست برتر را در مذاکرات به هر قیمتی داشته باشند و هر کدام فقط به توافق خوب و بازی برد-باخت می اندیشند.از نظر غربی ها ، توان هسته ای ایران باید در سطح ماقبل صنعتی و صرفاً درحد تحقیقاتی باقی بماند و عباراتی مانند این که "ایران به تاسیسات زیرزمینی فردو و آب سنگین اراک نیاز ندارد" و یا این که "ایران به این تعداد سانتریفیوژ نیاز ندارد" تاییدی بر این سناریو است.از نظر جمهوری اسلامی ایران ، برنامه های هسته ای ایران بازگشت ناپذیر است و توافق بدون برچیدن سازمان تحریم ها غیرقابل قبول است.
اینجا مسئله پرستیژ و غرور ملی مطرح است که به تنهایی با معیارهای مادی قابل سنجش نیست.تحمل هزینه های سنگین تحریم از سوی ایران ، خود شاهدی بر این مدعاست.غرب در اثر دخالت ها و ناکامی سیاست های ضد ایرانی خود در دهه های اخیر ، به زعم خود در پی کسب احترام از دست رفته است.جمهوری اسلامی ایران ، مذاکرات هسته ای را در ادامه سیاست های اصولی برآمده از انقلاب اسلامی و تثبیت شده در دفاع مقدس می داند و از این منظر ، مذاکرات تداوم پایمردی های این ملت بیدار و ظلم ستیز است که نادیده انگاری آن برابر با از دست رفتن غرور ملی و ارزش های الهی خواهد بود.
سناریو سوم ، این که در لوای مذاکرات هر کدام سعی دارند به دوستان و شرکای راهبردی خود فرصت بیشتری برای آرایش و آماده سازی نیروها بدهند.در ادبیات سیاسی کلاسیک ، جنگ را ادامه سیاست به شکل و زبان دیگر معرفی کرده اند.نتیجه این مذاکرات در صورتی که باخت-برد باشد به تغییر معادلات منطقه ای و حتی جهانی منجر خواهد شد.خنثی سازی و انزوای ایران ، از بین بردن عقبه استراتژیک جریان مقاومت ، سلطه اسلام آمریکایی-تکفیری و تضعیف برنامه های توسعه جمهوری اسلامی ایران از پیامدهای برد غربی هاست.تقویت نقش انقلابی جمهوری اسلامی ایران ، تضعیف رژیم های مرتجع باقیمانده ، شروع فاز دوم بیداری اسلامی ، گسترش اسلام ناب محمدی (ص) و تقویت برنامه های توسعه جمهوری اسلامی ایران از تاثیرات باخت غربی ها در این مذاکرات خواهد بود.در این سناریو ، نتیجه برد-برد وجود ندارد و یک طرف بازنده و طرف مقابل ، برنده از این صحنه خارج خواهد شد.
سناریو چهارم ، این که طرف های غربی به این نتیجه رسیده اند که تهدید ایران از بیرون مرزها دیگر کارساز نیست و باید از درون وارد شد.توافق در این حالت ، با توجه به ابزارهای اقتصادی ، رسانه ای و حقوقی غربی ها در صحنه های بین المللی ابتکار عمل چهاردهه گذشته را از ایران می گیرد.مگر این که بخواهیم از انقلابی گری دست برداریم.
روسیه و چین در حال حاضر ، دیگر رقیب ایدئولژیک برای غرب نیستند بلکه جزیی از ساختار نظام سرمایه داری جهانی هستند و دیگر ، تهدیدی برای لیبرال دمکراسی غربی بحساب نمی آیند.پایان تاریخ از نظر غربی ها همین معنا را دارد.یعنی جهانی بدون رقیب که آموزه های غربی بر آن حاکم است.این سناریو ، نقطه مقابل بیداری اسلامی است.از توافق ژنو تا مذاکرات وین ، عده ای فراتر از دیدگاه های اصولی تیم مذاکره کننده ایرانی سعی کردند به این سناریو فراتر از واقعیات دامن بزنند.شرایط حبابی که در بازار بورس و سرمایه گاهی اوقات اتفاق می افتد تشبیه خوبی برای بیان این شرایط است.در روزهای پایانی مذاکرات وین ناخواسته این اتفاق در عرصه سیاسی افتاد.حباب مذاکرات بدلیل واقعی نبودن شرایط از بین رفت و تاثیر روانی زیادی بر بازارهای داخلی گذاشت.همانگونه که در شرایط حبابی ، به تازه کارها در بورس هشدار می دهند که از رفتارهای هیجانی پرهیز کنند و سبدی از سهام را خریداری کنند ، در ادبیات سیاسی نیز این یک توصیه حرفه ای است که نباید همه تخم مرغ ها در یک سبد گذاشته شود و محیط روانی تصمیم گیری ها نباید بر شرایط واقعی غلبه پیدا کند.
سناریو پنجم ، این که جمهوری اسلامی ایران به سیاست حمایت از بیداری اسلامی ، ادامه جریان مقاومت و مبارزه با طرح های استعماری غرب به عنوان جز لاینفک این مذاکرات نگریسته و تحت هیچ شرایطی در سیاست های غیراعلامی خود آنها را فراموش نمی کند.در این سناریو ، غربی ها از ابزار تحریم ها به هیچ وجه دست برنمی دارند.آنچه آمریکایی ها به آن می اندیشند این است که سازمان تحریم ها را به عنوان برگ برنده و عامل فشار حتی در صورت حصول توافق نسبی حفظ کنند و با استفاده از مکانیسم ماشه آن را فعال و قابل بازگشت نگه دارند و به محض این که ایران از خواسته های آنها عدول کرد دوباره آن را برقرار کنند.بررسی ستون هزینه ها و فایده ها و آنچه که طرفین از نظر مادی بدست می آورند و یا از دست می دهند در این سناریو فقط بخشی از واقعیت را نشان می دهد.توقف غنی سازی 20 درصد و رقیق سازی ذخایر آن از سوی ایران و آزادسازی بخشی از دارایی های ما از سوی غربی ها در چارچوب این سناریو ، بهتر قابل ارزیابی است.بازی غربی ها دراینجا ، رو نیست و نیات پنهان خود را آشکار نمی کنند.بازی طرفین ، در ظاهر برد-برد اعلام می شود ولی نتیجه آن چیزی غیر از این است.
سناریو ششم ، این است که همانگونه که غربی ها به توافق توام با تحریم می اندیشند ، جمهوری اسلامی ایران نیز در مقابل از راهبرد تداوم مذاکرات و بهره گیری همزمان از ظرفیت جریان مقاومت و نفوذ در سوریه ، عراق ، بحرین ، یمن و سایر بلاد اسلامی به عنوان عامل فشار بر غربی ها استفاده می کند تا بتواند طرف های مذاکره را وادار به پذیرش خواسته های بحق خود نماید.ناهمگونی خواسته های کشورهای عضو گروه 1+5 در این سناریو جالب است.روس ها و چینی ها بیشترین تعاملات اقتصادی را با ایران دارند.تداوم وضع موجود برای آنها بویژه روس ها که تحت تحریم نیز هستند نه تنها تهدید نیست بلکه فرصت است.نیات پنهان و آشکار آنها به نظر من با هم تفاوت جدی دارد.روسیه ، هیچ گاه یک قدرت اتمی را در مجاورت مرزهای جنوبی خود بر نمی تابد.در صورت توافق غرب با ایران ، روسیه بخشی از بازارهای فروش انرژی خود را در اروپا از دست می دهد.روس ها ، همواره یک بازی دوجانبه داشته اند و با کارت ایران با غرب بازی کرده اند.هم می خواهند از فرصت های اقتصادی ایران برای بازسازی اقتصاد خود استفاده کنند و هم از پیامدهای بهبود روابط ایران و غرب واهمه دارند و از آن دوری می کنند.چینی ها ، مستقل تر از روس ها رفتار می کنند ولی آنها نیز ، برهم زننده بازی به نفع ایران نیستند.نتیجه این که ایران باید از شعار اصولی نه شرقی ، نه غربی ، جمهوری اسلامی بیش از همیشه پیروی کند.یکی از علت های طولانی شدن بحران فلسطین از سال 1948 تاکنون ، همسویی قدرت های بزرگ در برابر آن است.هیچ یک از کشورهای 1+5 ، استراتژی نظامی جمهوری اسلامی ایران را در قبال اسرائیل قبول ندارند.البته این مخالفت ها ، شدت و ضعف دارد و درصورت وقوع یک جنگ تمام عیار در منطقه ، رفتارهای کاملاً مشابهی از آنان انتظار نمی رود.بااین حال در این سناریو ، بازی برد-برد را در شعار ، هر دو طرف دنبال می کنند.
سناریو هفتم ، این است که نظام سلطه همواره می خواهد از جمهوری اسلامی ایران یک درس عبرت برای سایر کشورهای مستقل بسازد.بوش پدر وقتی در سال 1991 هنگام حمله به عراق اعلام می کند که عاقبت ، بر کابوس ناشی از جنگ ویتنام غلبه پیدا کردیم معنای واقعی آن این است که آمریکایی ها به هیمنه ابرقدرتی خود بسیار می نازند و همواره به کسب پرستیژ و احترام بین المللی ، آن هم به هر قیمتی فکر می کنند.نمونه دیگر آن حوادث بعد از یازده سپتامبر است که نقطه شروع دو جنگ بزرگ منطقه ای در عراق و افغانستان بود.چه بسا پس از یک توافق دلخواه با ایران آنها اعلام کنند که از کابوس گروگان گیری در سال 1979 و ناکامی دخالت های نظامی ، اقتصادی و امنیتی در ایران راحت شده اند و انتقام گرفته اند.زبان دیپلماسی ایران در این مذاکرات باید صریح باشد و از بیان واژه های غیردقیق که مورد سواستفاده قرار گیرند باید پرهیز شود.در ادبیات سیاسی همواره بر بکار بردن قدری ایهام ، ابهام و بویژه پیچیدگی در گفتار و رفتار سیاستمداران تاکید می کنند لیکن در این مذاکرات ، وجود ایهام و ابهام در راهی که جمهوری اسلامی ایران تاکنون آمده است و برای آن مردم خون و دل خورده اند به نفع ما نیست و باعث سوءبرداشت های داخلی و خارجی می شود.در این سناریو ، مذاکرات اسب تروای غربی ها برای تغییر مفاهیم و واژگان و مرزبندی های عقیدتی و راهی برای جداسازی دوستان انقلاب اسلامی از یکدیگر و انسجام بیش از پیش دشمنان است.این که غربی ها و صهیونیست ها از موفقیت های مذاکرات می گویند جای بسی تامل دارد.
به صراحت باید بگویم که هرکدام از این وضعیت ها طیفی از آثار داخلی ، منطقه ای و بین المللی خاص خود را بهمراه دارد و مرتب سازی و تقدم و تاخر آن به داده های قوی تری نیاز دارد که در دست تیم مذاکره کننده ایرانی است.لذا ، اگر دستگاه دیپلماسی براساس این چارچوب ارایه شده به همفکری و جمع بندی بیشتر نیاز داشته باشد به سهم خود ، با افتخار داشته های خود را تقدیم خواهم کرد تا همه با هم حرکت پرشتاب تری را به سوی موفقیت و سربلندی روزافزون کشور عزیزمان ، برنامه ریزی و مدیریت کنیم.