11سال پیش درست در این روزها، نتیجه یک انتخابات رقم خورد. از دوگانه هاشمی- احمدینژاد، آنکه توانسته بود خود را نماد عدالت جا بزند، سرنوشت هشتساله این کشور را در دست گرفت.
روزنامه شرق، به همين بهانه مروري داشته بر چرايي برآمدن احمدينژاد از دل يك دوگانهسازي و چرايي آن.
رأيآوردن احمدينژاد محتمل نبود. اين را نه نظرسنجيها نشان ميداد و نه تحليل سياسيون. اگرچه محمدرضا باهنر معتقد بود كه از قبل اعلام كرده بوده كه يك سونامي در راه است: «رأيهايي كه پشتسر احمدينژاد رفت، رأيهاي سونامي بود».
نظرسنجيها اما هاشمي را بالاتر از احمدينژاد نشان ميدادند. تصور مردم هم همين بود كه هاشمي ميآيد و رأي ميآورد. تصور ميكردند كه قدرت پشت هاشمي است نه احمدينژاد. يك نظرسنجي پيش از دور نخست انتخابات نشان ميداد كه هاشميرفسنجاني با ٢٧ درصد آرا در رتبه نخست، مصطفي معين با ٢٦ درصد آرا در رتبه دوم، محمود احمدينژاد با ٢٤ درصد آرا در رتبه سوم، محمدباقر قاليباف با ۹ درصد آرا در رتبه چهارم، علي لاريجاني با شش درصد آرا در رتبه پنجم، مهدي كروبي با چهار درصد آرا در رتبه ششم و محسن مهرعليزاده با چهار درصد آرا، در رتبه هفتم قرار دارند.در ميان شركتكنندگان خارج از كشور نيز معين با ۴۰ درصد در رتبه اول و هاشميرفسنجاني با ۳۵ درصد در رتبه دوم و احمدينژاد با ۱۰ درصد در رتبه سوم قرار داشتند. حتي گفته شد هاشمي ٤٠ درصد و معين بين ٢٠ تا ٢٥ درصد آرا را به خود اختصاص خواهند داد.
آمار ديگري ميگفت كه هاشميرفسنجاني ٢٩,٩ درصد، علي لاريجاني .١٧.٣٤ درصد، قاليباف١٧.١٣ درصد، احمدينژاد ١٥.٣١ درصد، معين ٧.٤٥ درصد، كروبي ٦.٥٥ درصد، مهرعليزاده ٢.٦٢ درصد و محسن رضايي ٢.٠٥ درصد آرا را از آن خود كردهاند. ٢٤ خرداد يعني چندروز باقيمانده به انتخابات دور نخست، نظرسنجيها همچنان نشان ميداد كه هاشمي با ٢٦ درصد آرا در رتبه اول اقبال عمومي قرار دارد. اين نظرسنجي كه در جامعهایآماري با بيش از ٥٠ هزار نفر در تمام مراكز استاني كشور انجام شده بود، وضعيت ساير كانديداها را به شرح زير توضيح ميداد: قاليباف ١٥.٨، معين ١٠، لاريجاني ٧.٦، احمدينژاد ٦.٧، كروبي ٥.٣، مهرعليزاده ٢.٣ و محسن رضايي ١.٨. حتي پيشبيني ميشد كه اگر انتخابات به دور دوم کشيده شود، هاشمي و معين بايد مجددا به رقابت بپردازند. اگرچه همان زمان گفته ميشد كه در مناطق شمالی تهران، مصطفی معین موفق به کسب آرای بیشتری شده است.
هاشمیرفسنجانی نیز در مناطق شرقی و غربی تهران موفق به کسب بیشترین آرا شده است. درهمینحال محمود احمدینژاد نیز در مناطق جنوبی شهر موفق شده است تا آرای مردم را به سمت خود جلب کند. سايه احمدينژاد موازي هاشمي حركت ميكرد. درحاليكه خبري از ديگران نبود.تحليلها حاكي از اين بود که رقابت اصلی را باید میان آیتالله هاشمی و دکتر مصطفی معین پیگیری کرد چراكه احمدینژاد باوجود کسب آرای بالنسبه مطلوب در تهران به علت ناشناخته بودن در سایر نقاط کشور از توان رقابت با این دو برخوردار نیست. گفته ميشد كه قالیباف باوجود انبوه تبلیغات خود هنوز در تهران موفق به کسب آرای قابلتوجهی نشده است هرچند در برخی استانها انتظار میرود با توجه به وضعیت و آرایش آرا، وضعیت بهتري پيدا كند.برخلاف اصولگراياني كه بعد از مرحله نخست، در برابر گزينه هاشمي- احمدينژاد به سمت دومي رفتند؛ بعضی اصولگرایان بودند كه از همان ابتدا از احمدينژاد حمايت كردند. آيتالله مصباحيزدي و شاگردانش از همان ابتدا و پيش از مرحله نخست بيانيهاي حمايتي دادند كه امضاكنندگان آن به «علماء مصباحي» مشهور شدند. در آن بیانیه آمده بود: امضاكنندگان بر اين باورند كه مقبوليت احمدينژاد نزد نيروهاي بدنه جبهه اصولگرايان و عامه مردم كوچه و بازار از ديگر نامزدهاي اصولگرا رشد بالاتري داشته است.
در اين بيانيه با اشاره به فرازهايي از رهنمودهاي امامخميني(ره) مبنيبر ضرورت تحقيق براي رأيدادن، نوشته شده: «اگر در صلاحيت شخصي يا اشخاصي، تمامي افراد و گروهها نظر موافق داشتند، ولي رأيدهنده تشخيصش برخلاف همه آنها بود، تبعيت از آنها صحيح نيست و نزد خداوند مسئوليت دارد و اگر گروه يا اشخاصي، صلاحيت فرد يا افرادي را تشخيص دادند و از اين تأييد، براي رأيدهنده اطمينان حاصل شد، ميتواند به آنها رأي دهد». ٣١ خرداد و بعد از مشخصشدن نتيجه انتخابات مرحله نخست بود كه معلوم شد هاشمي بايد با احمدينژاد رقابت كند، دوگانه از همان زمان ساخته شد؛ اما زمينههايش از پيش تعيين شده بود.
هاشميرفسنجاني به نظر نماد وضع موجود بود، به حكم آنكه هشت سال رئيسجمهوري بوده و احمدينژادي كه دو سال سابقه شهرداري تهران و در گذشته استانداري استان اردبيل را داشت بهواسطه شعارهاي عدالتمحورانهاش، نماد تغيير وضع بود. اين تصويري بود كه براي مردم ساخته شد؛ اما نخبگان و گروههاي مرجع تصوير ديگري داشتند، تصويري كه هشت سال بعد به مردم هم رسيد.
حميدرضا جلايیپور گفته بود: «ما باید بدانیم کدامیک از این دو نفر (هاشمی و احمدینژاد) میتوانند فضای نرمتری برای حکومت و تنفس جامعه مدنی و علاقهمندان به دموکراسی ایجاد کنند که من شک ندارم هاشمی میتواند. اگر هاشمی پیروز نشود، خطر دولت پنهان و اقتدارگرایی، آنهم از نوع افراطی به مشام میرسد».
مهدی چمران، از حاميان احمدينژاد، ميگفت: «متأسفانه بسیاری سعی در تخریب ما دارند. تعجب ميكنم از اینکه تراکتهايی تبلیغاتی میبینیم که روی آنها نوشته شده طالبان در راه است. احمدینژاد یک مهندس است و نمیتواند یک اطلاعاتی باشد».
يكهتازي احمدينژاد فقط به اعتماد توانايي شخصي خودش نبود، بهظاهر احمدينژاد در اولويت اول اصولگرايان نبود؛ اما برخي خبرها هم حاكي از اين بود كه قرار بوده از احمدينژاد در سايه حمايت شود. سايت آفتابنيوز، ٢٩ خرداد از جلسهاي خبر داده بود كه به نماینده قالیباف گفته شده بود که ترجیح اصولگرایان از امروز احمدینژاد است نه قالیباف و بعد از آن هم قالیباف با قهر سیاسی از آنان، تصمیم گرفت مستقل پا به عرصه رقابت بگذارد.
آفتابنيوز نوشته بود پس از این معامله سیاسی، به همه ستادها دستور داده شد در سراسر کشور ضمن برقراری ارتباط با سرحلقههای «ستادها» و مجموعههای تحت امر، آرای سیستماتیک بهنفع احمدینژاد داده شود.
خشت خام و آيينه
ترس از آينده باعث شد حاميان معين در مرحله اول انتخابات، در يك هفته بعدي، شهر به شهر، كوچه به كوچه، خيابان به خيابان و ميدان به ميدان رفتند و جمع شدند و درباره چرايي و لزوم رأي به هاشمي براي مردم صحبت كردند. همانهايي كه تا هفته قبل از معين در برابر هاشمي و ديگر گزينههاي اصولگرا حمايت ميكردند.
خيليها معتقد بودند وضعيت ايران شبيه فرانسه شده است و از مدل فرانسه نام ميبردند و تكرار ميكردند، سناريوی فرانسه در ايران: «فرانسویها برای اجتناب از ریاستجمهوری فردی تندرو، در نهایت به شیراک محافظهکار رأی دادند». تكرار سناريوي فرانسه در ايران، نه در سال ٨٤ بلكه هشت سال بعد در سال ٩٢ از سوي مردم درك شد. يك اصلاحطلب و عضو مجلس ششم پيشبيني كرده بود با آمدن احمدينژاد، ايران در صحنه بينالمللي موقعيت بدي پيدا ميكند. او گفته بود با رويکارآمدن احمدينژاد اعتبار ايران از اين هم پايينتر ميرود. يك روزنامه خارجي هم با اشاره به دیدگاههای شهردار تهران درباره مسائل هستهای ایران، پيشبيني كرده بود آمدن احمدينژاد مسبب ایجاد بحران در آینده سیاست خارجی ایران خواهد شد.
همه اينها دليلي بود تا گروههاي مرجع اصلاحطلب براي جلب توجه توده مردم و بدنه حاميان خود به لزوم رأيدادن به هاشمي تلاش زيادي كنند؛ اما فاصله اقناعي بين گروههاي خواص و بدنه زياد بود؛ لزوما آنچه آنها در خشت ميديدند، عوام در آيينه نميديدند. مسائل ديگري هم بود، از جمله اينكه نه هاشمي، هاشمي امروز بود و نه تجربه هشت سال عملكرد احمدينژاد پيش چشم مردم و همين كار را سخت ميكرد.اين فقط اصلاحطلبان نبودند كه پشت هاشمي آمدند، اختلاف ميان حاميان قاليباف و احمدينژاد در دور نخست هم باعث شده بود بخشي از حاميان قاليباف پشت هاشميرفسنجاني قرار گيرند.
الجزيره در خبري نوشته بود كه محمدباقر قاليباف به طور ضمني از مردم خواست به محمود احمدينژاد، نامزد محافظهکار تندرو، رأي ندهند و در مقابل حمايت خود را از هاشميرفسنجاني محافظهکار واقعگرا اعلام کرد؛ اما حتي حمايت حاميان قاليباف از هاشمي هم سودي نداشت بلكه شايد نتيجه عكس هم داشت. تصوير دوگانه هاشمي- احمدينژادي كه در ذهن توده ساخته شده بود بهراحتي ترك نميخورد. باوجود همه اينها اما احمدينژاد به يمن تبليغاتي كه در دوران رياستش بر بلديه به نفعش در رسانههاي اصولگرا شده بود و حمايت ششدانگ اصولگرايان، كاملا از موقعيت و استراتژي خود مطمئن بود. از حاميان پيدا و پنهانش نيز همچنين؛ چراكه ٣١ خرداد و درحاليكه شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب در مواجهه هاشمي و احمدينژاد، در آستانه دور دوم انتخابات ظاهرا اعلام بيطرفي و آتشبهاختياري كرده بود؛ اما احمدينژاد با قدرت اخطار ميداد كه تمام تشکلهای ریز و درشت شورای هماهنگی و جبهه پیروان خط امام و رهبری باید از آن مجموعهها خارج شده و به جریان آبادگران که خود وی در رأس آن است بپیوندند والا نباید هیچگونه انتظاری از دولت او داشته باشند. این تهدید دو واکنش در پی داشت. برخی سراسیمه به همکاری با احمدینژاد پرداختند و برخی دیگر با عصبانیت از این رفتار یکجانبه احمدینژاد خواستار مهار این وضعیت و حمایت از هاشمی شدند. دوگانهسازي اما كار خود را كرده بود و احمدينژاد آمد.