امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
هر زمان که مدیر یک مجموعه اطلاعات کافی از فرهنگ نداشته باشد هیچ گاه شاهد پیشرفت مسایل فرهنگی در استان نخواهیم بود. مسایل فرهنگی در خوزستان زمانی به بالندگی می رسد که مسایل سیاسی و باج دادن های فردی برای بقای مدیریت جای خود را به سازندگی فرهنگی بدهد.
هفته نامه راوی خوزستان به سردبیری هادی خوش سیما در شماره این هفته خود مطلبی از حجت الاسلام رضا کلاه کج منتشر کرده که در ذیل می آید :
حاج رضا کلاه کج به واسطه مطالب و مصاحبه های جنجالی نامی آشنا برای اهالی رسانه دارد. مصاحبه های بی پرده و جنجالی، برنامه و ایده های فراوان و ... باعث شدند تا " حاج رضا " تبدیل به چهره ای محبوب میان جوانان و اهالی مطبوعات شود. قرار گرفتن در سمت های مدیریتی از جمله مدیریت سازمان ملی جوانان، ریاست اداره ارشاد اهواز، روابط عمومی دادگستری و ریاست اتحادیه دانش آموزان استان خوزستان موجب احاطه کامل او به مسائل فرهنگی و مدیریتی استان شده است و اگر پای حرف های او بنشینی معدنی از اطلاعات است و در عین حال دریایی از گلایه و انتقاد.
آخرین مسئولیت وی در ارشاد اهواز بود و پس از آن با یک استعفای زودهنگام از حواشی مدیریتی استان فاصله گرفت و نزدیک به دو سال هیچ مصاحبه ای انجام نداد. پس از مدت ها ، دعوت نشریه راوی را لبیک گفت و لب به سخن گشود و پرده از نارسایی های فرهنگی و مدیریتی استان برداشت.
حاج رضا کلاه کج وجود شخصیت های ارزشمند و معنوی همچون آیت الله موسوی جزایری نماینده محترم ولی فقیه و همچنین وجود افرادی توانمند و پرتلاش همچون دکتر حجازی را غنیمتی برای استان قلمداد می کند و معتقد است که اگر آیت الله جزایری و دکتر حجازی در استان دیگری بودند آن استان به گلستان تبدیل می شد اما متاسفانه در خوزستان بخش های مختلف مدیریتی خروجی مناسبی ندارند و برخی مدیران حتی در انجام وظایف ابلاغی خود هم ناتوانند. مطلب حاج رضا کلاه کج را می توانید در ذیل بخوانید :
مهمترین خلأ فرهنگی خوزستان عدم وجود طرح جامع فرهنگی است. بیش از 30 سال از عمرم می گذرد اما از همان دوران بچگی خاطرم هست که عامل عقب ماندگی مسائل فرهنگی استان را جنگ قلمداد می کردند این در حالی ست که بیش از 20 سال از آن دوران می گذرد و این توجیه برای وجود خلأهای فرهنگی در خوزستان ، دیگر قابل قبول نیست.
از دیگر عوامل خلأهای فرهنگی در این استان ثروتمند، نبود مدیران فرهنگی متناسب با فرهنگ بومی در خوزستان است. طی 30 سال اخیر ، مدیرانی که در راس برنامه های فرهنگی قرار گرفته اند به نوعی سیاسی انتخاب شده اند. یعنی اینکه این مدیران یا بواسطه گرایش های سیاسی مختلف و یا بواسطه نمایندگان مجلس و مدیران ارشد کشور و استان به این مسئولیت دست پیدا کرده اند.
هر زمان که مدیر یک مجموعه اطلاعات کافی از فرهنگ نداشته باشد هیچ گاه شاهد پیشرفت مسایل فرهنگی در استان نخواهیم بود. مسایل فرهنگی در خوزستان زمانی به بالندگی می رسد که مسایل سیاسی و باج دادن های فردی برای بقای مدیریت جای خود را به سازندگی فرهنگی بدهد.
اگر خوزستان قرار است به عنوان قطب فرهنگی کشور معرفی شود باید نمادهای فرهنگی فراوانی را برای آن در نظر گرفت. به عنوان مثال در شیراز - که به شهر فرهنگ و ادب شناخته شده است - مقبره های زیبا و پرجاذبه ای را برای حافظ و سعدی بنا کرده اند. شاهچراغ نیز به عنوان سومین مکان زیارتی کشور معرفی شده است. دروازه قرآن، موزه های زیبا، تخت جمشید و ... از نمادهای فرهنگی این استان به شمار می رود. اما متاسفانه در خوزستان یک نماد فرهنگ و معنوی (علی بن مهزیار اهوازی) وجود داشت که به لحاظ شخصیتی نیز در سطح کشور شناخته شده بود اما امروز بر اثر ندانم کاری و نبود مدیریت فرهنگی از بین رفته و تخریب شده است. خوزستان دروازه ورود تشیع است اما هیچ نمادی در این خصوص در این استان وجود ندارد.
در خوزستان چهره های سرشناسی چون دعبل خزایی، شیخ شوشتری، شیخ انصاری و سرداران شهید دوران دفاع مقدس وجود دارد که هر کدام به نوبه خود به عنوان نماد فرهنگی و معنوی این استان می باشند اما متاسفانه نمادی برای آنها در سطح شهرها بنا نشده است و نسبت به آن ها بی توجهی می شود. خیلی ها نمی دانستند شاعر بزرگ و توانمندی چون قیصر امین پور خوزستانی است و پس از مرگش به این موضوع پی بردند.
در خوزستان به معنای واقعی فرهنگسرا وجود ندارد.یک ساختمان بنا می شود، 2 یا 3 سالن با چند کلاس ساخته می شود و نام این ساختمان می شود فرهنگسرا ! این ها همگی نشان می دهد که خوزستان به شدت در فقر فرهنگی قرار گرفته است. به همین دلیل است که تعریف واحدی برای کارهای فرهنگی وجود ندارد و در نتیجه بسیاری از کارها روی زمین می ماند. خوزستان به لحاظ فرهنگی از استان اصفهان 30 سال، از خراسان رضوی 25 سال و از شیراز 20 سال عقب تر است،
اگر به یکی از این استان ها سفر کنیم باید چند روز وقت بگذاریم تا بتوانیم از کلیه اماکن فرهنگی و معنوی آنها بازدید کنیم. اما آیا استان خوزستان با این همه ظرفیت های متنوع هم اینگونه است؟ به جرات می توان گفت کلیه اماکن فرهنگی استان را می توان ظرف مدت یک روز بازدید کرد.
در خوزستان مردم کمتر از مسوولین و نمایندگان خود سوال می پرسند. رای می دهند اما معمولا بعد از رای مطالبات خود را دنبال نمی کنند. بعنوان مثال آیا هیچ گاه مردم کلانشهر اهواز سوال کردند شورای شهر چه شد؟ رای شان چه شد و چرا شورای شهر به انحلال رسید؟متاسفانه مردم کمتر برایشان اهمیت دارد که رییس فلان سازمان کیست. مردم از نمایندگان و مدیران و شورای شهرشان ناامید شده اند. چون خروجی کارشان را تاکنون ندیده اند. مسلما هنگامی که مردم در سفرهای خود به استان های دیگر تحولات شهری و زیبایی ها را می بینند، از استان و مسوولین استان قطع امید می کنند.
نمایندگان مجلس از جمله اموراتی که همواره در راس کاری خود دارند سوال از مسئولین است که برای مردم چه کرده اید؟ شهروندان نیز این حق را دارند که همیشه از آنها بپرسند برای ازدواج ، مسکن، بیکاری و ... چه کار کرده اید؟ چقدر از مشکلات مردم در زمان نمایندگی شما حل شده است؟ نمایندگان مجلس بهتر است بجای عزل و نصب نیروهای خود، نظارت بیشتری انجام دهند و اتحاد خود را بیشتر کنند تا مطالبات به حق مردم برآورده شود.
البته رییس در نمایندگان مجلس ، افراد توانمند و پیگیر وجود دارد اما هیچ گاه با هم اتحاد نداشته اند. عدم اتحاد نمایندگان خوزستان در مجلس معضلی است که موجب می شود تا معمولا در خیلی از مسایل دست تنها بمانند و طرح ها و مشکلات مردم به سرانجام نرسد.
در خوزستان بعضا شاهد بوده ایم کسانی کاندیدا شده اند که یا بیکارند و با حمایت بستگان خود رای آورده اند و یا خوش تیپ بوده اند و جلب توجه کرده اند ! این در حالی ست که حتی برخی از آن ها نمی توانند جلوی خانه خود را ۀب و جارو کنند چه برسد به رسیدگی به امور شهر . آیا این افراد می توانند یک شهر را اداره کنند؟ همین گونه مسایل است که موجب می شود تا شورای شهر اهواز منحل شود.
در استان خوزستان شخصیت های ارزشمند و معنوی همچون آیت الله موسوی جزایری نماینده محترم ولی فقیه و همچنین افرادی توانمند و پرتلاش همچون دکتر حجازی وجود دارند که آنان را باید غنیمتی برای استان قلمداد می کند. به جرات می توانم بگویم اگر آیت الله جزایری و دکتر حجازی در استان دیگری بودند آن استان به گلستان تبدیل می شد اما متاسفانه در خوزستان بخش های مختلف مدیریتی خروجی مناسبی ندارند و برخی مدیران حتی در انجام وظایف ابلاغی خود هم ناتوانند.
دکتر حجازی در حوزه فرهنگ بیشترین حمایت ها را داشته و وظایف خود را نیز بخوبی انجام داده است اما دلیل اینکه این فعالیت ها به بار نمی شیند و خروجی مناسب حاصل نمی شود، عدم توانمندی برخی مدیران در انجام وظایف خود می باشد.
در این روزها بسیاری از انجمن های فرهنگی و هنری خوزستان در بدترین شرایط قرار دارند. مگر خوزستان مهد قرآن نیست؟ پس چرا برنامه ای برای پرورش جوانان در این زمینه بشکل جدی وجود ندارد؟ مگر خبره ترین خوشنویسان کشور در خوزستان نیستند؟ پس چرا باید کارهای خود را در استان های دیگر عرضه کنند و خوشنویسی در خوزستان رونقی نئداشته باشد؟!
متاسفانه برخی از مدیران خوزستان طرحی برای این مسائل و دیگر مسادل فرهنگی ندارند. در یکی از جلسات شورای فرهنگی ، مدیرکل صدا و سیما بارها تکرار می کرد که اگر برنامه فرهنگی وجود دارد مسئولین بیایند و طرح های خود را ارائه دهند و بدون هیچ هزینه ای حمایت خواهیم کرد اما هیچ کس نبود که کوچکترین طرحی را ارایه دهد !
مشکل دیگر ، مهاجرت نخبگان از استان است. از 55 هزار معلمی که در خوزستان وجود دارد، 12 هزار نفر متقاضی انتقال به استان های دیگر هستند. این اتفاق یعنی فرار مغزها از استان. این افراد کسانی هستند که آینده دانش آموزان و جوانان خوزستانی به علم و دانش آنها بستگی دارد. این در حالی است که خیلی از پزشکان و مهندسان و کارشناسان خوزستانی نیز تمایل دارند که از خوزستان بروند. این واقعیت تلخی است که در خوزستان آدم ها کوتوله باقی می مانند و بسیاری از مدیران دچار روزمرگی شده اند و ادارات تبدیل به تنبل خانه شده اند.
عدم وجود فضای شادی و نشاط در خوزستان از دیگر خلأهای موجود در استان خوزستان است. در این استان بیشترین آمار افسردگی وجود دارد که بارزترین دلیل آن عدم توجه به مقوله شادی و نشاط با توجه به ذائقه مردم است. این در حالی است که دین اسلام دین شادی و نشاط است. شهرداری اهواز با برگزاری جشن های محله ای در پارک ها ، جمعیت بالایی از مردم را گرد هم می آورد و ساعات شاد و مفرحی را برای آنها به بهترین نحو ایجاد می کند. به عنوان مثال می توان به آبشار مصنوعی در پل تمدن ها اشاره داشت، این آبنما آنقدر مردم را خوشحال کرده است که گویی دنیا را به آنها داده اند. متاسفانه مردم خوزستان آنقدر افسرده شده اند که با چند چراغ رنگی و یک آبنما که به نوبه خود کار بسیار ارزشمندی است، به وجد می آیند. بازار شعار دادن و قشنگ حرف زدن در استان داغ است.خیلی ها در وعده و شعار، سخنرانی های آنچنانی و زیبا حرف زدن خبره اند و بخوبی از پس اینکار برمی آیند اما در عمل هیچ حرفی برای گفتن ندارند. اینگونه مسوولین مسلما به هنگام ارایه گزارش دستشان خالی است و مردم قطعا باور نخواهند کرد.
ای کاش همه مسوولین استانی و شهرستان دست به دست هم می دادیم تا در حوزه های مختلف عمران، علم و دانش، ورزش، مسایل فرهنگی، فرهنگداری و فرهنگسازی، خدا ترسی و دینداری، اقتصادی و ... در سطح کشور حرف اول را بزنیم اما تا کنون هیچ گونه عزمی وجود نداشته است. اگر هم این عزم در مسوولین باشد، تنها محدود به برخی از آن هاست.