هنوز داغ مرگ دختر 5 ساله تهرانی - فاطمه - در آبنمای بوستان کوهسار فراموش نشده که خبر مرگ پسر 13 سالهای به نام علی هوشنگی در آبنمای بوستان الغدیر در شرق تهران، پایتختنشینان را شوکه کرد.
به گزارش ایسنا، پدر علی که هنوز در شوک از دست دادن پسرش است و باور ندارد که او را دیگر نمیتواند در آغوش بگیرد، در گفتوگو با روزنامه «ایران»، جزئیات مرگ فرزندش را تشریح کرد:
چطور از این حادثه باخبر شدید؟
ساعت حدود 8 شب بود که دو نفر از دوستان علی مقابل خانه آمدند. آنها گفتند که علی در پارک حالش بد شده و به بیمارستان الغدیر منتقل شده است. خیلی سریع خودم را به بیمارستان رساندم وقتی بالای سر پسرم رسیدم تیم پزشکی را دیدم که در حال شوک دادن به پسرم بودند؛ هرچند که به گفته آنها شدت برق 3 فاز داخل حوض همان لحظه قلب پسرم را از تپش انداخته بود. متأسفانه تلاشها بیفایده بود و پسرم برای همیشه ما را ترک کرد.
چه کسی او را به بیمارستان برد؟
دقیق در جریان نیستم اما گویا با وقوع اینحادثه اورژانس را خبر میکنند ولی مردم علی را به بیمارستان منتقل میکنند.
علی از چه زمانی به پارک رفته بود؟
حدود 5 یا 6 بعداز ظهر بوده، البته آن موقع من در خانه نبودم. دوستانش بهدنبالش آمده و برای فوتبال به پارک میروند.
قبلاً به پارک رفته بود؟
پارک در نزدیکی خانهمان است. حدود 5 دقیقه پیاده روی دارد. ضمن اینکه معمولاً برای فوتبال در کوچه خودمان بازی میکردند.
از کسی شکایت دارید؟
بله، بعداز پایان مراسم دفن پسرم بهطور قطع شکایت از شهرداری را پیگیری میکنم. درست است که پسرم جانش را از دست داد و با شکایت زنده نمیشود اما بچههای مردم که در آن پارک و خیلی از پارکهای دیگر در حال رفت و آمد هستند هر آن ممکن است سرنوشتی مانند سرنوشت علی من داشته باشند.
علی چطور بچهای بود؟
آرام و دوست داشتنی.
فرزند چندمتان بود؟
یک پسر 18 ساله دارم و علی آخرین بچهام بود.
درسخوان هم بود؟
خیلی خوب. امسال داشت خودش را برای کلاس هفتم آماده میکرد. بچهام ترم 11 کلاس زبان را هم پشت سرگذاشته بود. خیلی به آینده امید داشت اما افسوس که امیدهای او و من و خانوادهام به خاطر غفلت مسئولان پارک نابود شد.
شغلتان چیست؟
نگهبان یک مجتمع هستم.
آخرین بار علی را چه زمانی دیدید؟
مرد جوان سکوت میکند. بعد از لحظهای مکث و در حالی که سعی میکند بغضش را فرو دهد، میگوید: شب قبل آخرین بار بود که او را دیدم. صبح خواب بود که از خانه رفتم و دیگر پسرم را ندیدم. حالا هم (عصر دیروز) راهی بهشت زهرا (س) هستیم تا او را به خاک بسپاریم!