امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
دور تازه روزنامهنگاری خوزستان پس از جنگ با صدور مجوز یک هفتهنامه آغازیدن گرفت. آنچنانکه در پیشینه مطبوعات استان میخوانیم با آغاز تهاجم دشمن بعثی به کشور؛ نشریات خوزستان از انتشار بازماندند و این توقف به دلایلی تا 6 سال پس از آتشبس نیز تداوم یافت!
بهطور دقیق از آبان 1359 تا آبان 1373 هیچ نشریهای در خوزستان منتشر نشده است. 14 سال فترت مطبوعاتی که بیش از زمان موردنیاز برای توقف فعالیتهای رسانهای با اولویت جنگی بود! درباره این دوره طولانی و سرنوشت نشریات دارای مجوز تا آستانه وقوع جنگ، اطلاعی در دسترس نیست. امید که این دست شکافهای اطلاعاتی تکمیل و جورچین ناقص تاریخ مطبوعات استان کاملتر شود.
پنجشنبهای که سپری شد، زادروز نشریه «اروند» بود. فرصتی دست داد تا به بهانهی این یادآوری، مروری بر سرآغاز مطبوعات خوزستان پس از جنگ داشته باشم. با تاکید بر جزئینگری و دقت در توالی تاریخی تا منبعی قابل استناد شود.
سرچشمه مطبوعات
در وبگاه اداره کل فرهنگ و ارشاد از «نور خوزستان» بهعنوان اولین نشریه استان یاد شده که پروانه امتیاز آن بهصورت هفتهنامه و به نام «سید محمدطاهر موسویزاده» صادر شده است. آن هفتهنامه اینک روزنامهای منطقهای گشته که قدیمیترین رسانه مکتوب فعال در خوزستان به شمار میرود؛ اما برخلاف روایتها و تصورها «اولین» نیست!
مجوز نور خوزستان روز دوشنبه 9 آبان 73 صادر و 28 روز (4 هفته) قبلتر، در دوشنبه 11 مهر همان سال پروانه انتشار هفتهنامه «اروند» به «عبدالحسن مقتدایی» اعطا شد. شگفتا اروند در آن زمان هفتهنامهای با گستره انتشار سراسری و دارای زمینههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود. تا آن زمان، شمار مطبوعات دارای صاحبامتیاز «حقیقی» در سراسر کشور به یکصد عنوان نمیرسید و گردش اخبار و اطلاعات بهجز صداوسیما در سیطره و انحصار نهادهای دولتی-حکومتی بود.
در اهمیت قدمت نشریه اروند کافی است به تاریخ رسمی آغاز فعالیت صداوسیما در آبادان و خوزستان پس از جنگ اشاره شود. تلویزیون آبادان یک سال و چهار ماه پس از هفتهنامه اروند و سیمای مرکز خوزستان نیز حدود چهار سال بعدتر و به تاریخ آبان 77 پخش برنامهها را روی آنتن بردند.
مقتدایی آن زمان که مجوز اروند را دریافت کرد، نماینده آبادان در مجلس چهارم بود و چند سال بعد از سوی دولت اصلاحات به استانداری خوزستان منصوب گشت. عمر این هفتهنامه چندان دراز نماند تا علاوه بر نخستین؛ کهنترین رسانه مکتوب استان و یکی از قدیمیترینهای ایران لقب گیرد. 31 شهریور 1382 با رأی هیات نظارت بر مطبوعات، هفتهنامه اروند به دلیل عدم نظم در انتشار مشمول اعمال ماده ۱۶ قانون مطبوعات شد! پس از 3 هزار و 276 روز (حدود ۹ سال) فعالیت نامنظم، اروندِ مقتدایی لغو امتیاز گشت و سپس تصمیمی برای درخواست احیای مجدد آن صورت نگرفت. همزمان با اروند؛ هفتهنامه «آبادان امروز» متعلق به هوشنگ امیری نیز به همان زهر کشنده ماده 16 از پا نشست. زهری که بسیاری رسانههای کشور را در این سالها مبتلا به مرگ زودرس کرده و همچنان برایش پادزهری نیامده است!
خشکی آبراه
اروند چون بسیاری رسانههای دیگر، ذبیح مشغلههای گردانندگانش شد. اگر مدیری توسعهمدار از سوی صاحبامتیازش بر آن منصوب میگشت این اندازه به تعطیلی و محاق نمیرفت. در همان سالها از شماره 400 باید گذر و حتی نیل به روزنامه شدن میکرد؛ دریغا در پایان راه به شماره ۸۰ هم نرسید!
اهمیت یادآوری دقیق این برهههای تاریخی به چهار دلیل است:
اول؛ آن اروند بهجای لغو امتیاز، میتوانست بازیابی و به شخصیت حقیقی یا حقوقی دیگری منتقل گردد.
دوم؛ مقابل طالع نحس لغو امتیاز از همان ابتدا اگر مقاومتی صورت میپذیرفت بهسادگی این شمار رسانه از کف جامعه مطبوعاتی استان نمیرفت.
سوم؛ آن اروند، خاستگاه جریان و نسل تازهای از فعالان رسانهای شد که برخیهایشان همچنان حضوری پویا دارند و یادآور همان مکتباند.
چهارم؛ نامی که مقتدایی بر نشریه خود گذارد، مسمایی مهم و تاریخی داشت. رودخانهای بینالمللی و ارجمند که از دیرباز آبراهه جنگ و صلح بوده و شاید یکی از بهتری انتخابها برای برندسازی رسانهای. آنچنانکه در سال 83 بر سازمان منطقه آزاد گذارده شد تا اثباتی بر همین زیبایی و اهمیت مورد اشاره باشد.
خروش دوباره
محو نام اروند 19 ماه بیشتر دوام نیاورد و این دریغ هنوز کهنه نگشته بود که هفتهنامهای دیگر با همین نام خروشید. 5 اردیبهشت 84 و این بار مجوز به نام «محمدسعید انصاری» نماینده آبادان در مجلس هفتم صادر شده بود. انصاری که از سال 76 و با هفتهنامه «نخل» (به صاحبامتیازی برادرش جواد) به عرصه مطبوعات پای گذارده بود، ازاینپس با برندی خاص، قصد پیگیری فعالیت رسانهای را داشت. اروند، میراث مقتدایی و آغازگر موج نو روزنامهنگاری در آبادان بود و دیگر به انصاری تعلق داشت.
در آغاز و تا اردیبهشت 86 به دست «سید رامین میربابایی» در اهواز نشر یافت و سپس به «رضا خدری» فقید سپرده شد تا برای سالهای طولانی این نشریه در آبادان منتشر شود. به ترتیب سمیرا کردیزاده، عارف دورقی و محمدرضا بهبهانی، مسئولیت سردبیری و انتشار را عهدهدار بودند. مهر 1393 و با موافقت هیئت نظارت بر مطبوعات، اروند پس از 9 سال و 5 ماه انتشار به روزنامه تبدیل شد.
اینک یک هزار و پانصدمین شماره همان روزنامه اروند پیش روی شماست. منهای 300 شمارهای که بهصورت هفتهنامه بر پیشخوان مطبوعات نشست، اروند تاکنون 1200 شماره در وضعیت روزنامه نشر داشته است. در این روزگاری که آمارها همگی کلان و گراناند؛ این عددها چندان قابل و شاید به چشمآمدنی نباشند. حتی 19 سالگی عمر یک رسانه هم نمیتواند چنان مایه بالیدن و تفاخر برای اشاره باشد. در قیاس با محیط محدود اما همین 1500 شماره و 19 سالگی فراتر از اعتبار ماهویشان، دارای ارزشاند. خاصه این رسانه هویتی متصل و 30 ساله اما با تاریخی منفصل دارد.
بومرنگ سرگردان
اروند چنان عجیب به سرنوشت حرفهای من –حسین دلیر- و محمود تیلا گره خورده که انگار هرکجا باشیم و باشد در نقطهای از تلاقی زمان و مکان، چونان بومرنگ سرگردان به ما بازمیگردد. روزگاری ما زیر چتر همین نام در دههی هفتاد به جهان روزنامهنگاری وارد گشتیم و البته با اختلافی 5 ساله نسبت به یکدیگر. تا واپسین روزهای حیات اروند؛ در ساختمان آن نشریه رو به احتضار در فلکه الفی آبادان حضور داشتم و دردناکی مرگش را نظاره کردم.
بعدتر هر دو ما در کنار خدری، جمعی سه نفره گشتیم و اروند را برای ماهها به دندان کشیدیم. کردیزاده که آمد هم همراه او و اروند تا نیمههای 1387 راه پیمودیم. مدار زمان چرخید و محیطهای کاری از پی هم جابهجا شدند و ما برای سالها از اروند دور و به نشریاتی دیگر مشغول گشتیم. سال 1400 که شد زنگهای خطر برای روزنامه اروند بار دیگر نواختن گرفت. اخطار ماده 16 صادر شد و انگار سرنوشت برای این نام به تکرار رسیده بود.
از آنجا که نخستین فرد مطلع از این اخطار بودم، بیدرنگ مدیرمسئول را بدان آگاه کردم. ایشان برآشفته از بیخبری چنین وضعیتی و بیتعهدی سردبیر وقت؛ پس از کمی پیگیری، وعده به رفع مشکل داد. هفتهای نگذشته که از ساختمان وزارتخانه تماس گرفت و خبر رفع مشکل را مشروط به رعایت نظم در انتشار داد.
آن زمان به دعوت جناب انصاری برای انتشار روزنامه، به دلیل مشکلات شخصی پاسخ منفی دادیم و توصیه به واسپاری مسئولیت به همکاران در مرکز استان داشتیم. با شرایطی که بدان مبتلا بودیم، آنها گزینههای مطمئنتری برای نجات اروند به شمار میرفتند. بهضرورت شرایط در ابتدا اروند بهصورت موقت به یکی از همکاران در اهواز سپرده شد و کمی بعد نشریه به یکی از کاربلدهای مطبوعات استان واگذار گشت. امید حلالی یکی از همان گزینههای پیشنهادی نگارنده به جناب انصاری بود که موفق به جلب رضایت انتقال امتیاز این روزنامه گشت. کمی بعد در 20 تیر 1401 پروانه روزنامه اروند به نام او صادر شد تا خیالها از لغو دوبارهی مجوز این رسانه خوشعنوان آسوده شود.
سردبیری و زحمت انتشار این نشریه تا بهمن همان سال بر عهده «میلاد ملحانی» دوستداشتنی بود و از این تاریخ بار دیگر داستان ما و اروند به هم گره خورد. امید حلالی که مدیر و روزنامهنگاری زبردست در رسانه است و خود هنرمندی مولف؛ با طبعی بلند «اروند» را به زادگاه و خاستگاهش بازگرداند. باورمند که اروند متعلق به دیاری دیگر و چهبهتر از همانجا سرچشمه گیرد. ما را بهقدر یک ضمانت شفاهی برگزید و این پیوند همچنان که ادامه دارد و امید که مادام باشد.
فرجام سخن
چهار سپاسگزاری در این مجال بایسته است و شایستهتر که قدرها به گاه مناسب، ارج نهاده شوند.
سپاس از عبدالحسن مقتدایی که راه تازه مطبوعات استان پس از جنگ را آغاز کرد و آنها که وابستگان و کوشندگان همان اروند بودند.
سپاس از محمدسعید انصاری که نگذاشت نام اروند، دیگربار به محاق رود و دوراندیشانه از امتیاز خود به نفع بقای این رسانه گذشت؛ و البته آنها که زیر نام این نشریه با او همراهی کردند.
سپاس از امید حلالی که بینیاز از رسانهای تازه بود و برای آنکه این نام مهجور نشود؛ دشواریها و هزینههایش را به جان خرید. قدردان یاران و یاوران او بهویژه در چاپخانه فرهنگ هستیم که بییاری ایشان، انتشار بر ما میسور نمیگشت.
سپاس از محمود تیلا که استوار بود و رنجها و هزینههای انتشار روزنامه، طاقتش را از کف نبرد.
در ستیز با بدسگالیها و تلخیهایی که بر ما رفته و همچنان که، ایستادهایم تا این رود در جریان باشد و دمی از تلاطم نیفتد.