شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۰۲۲۳
تعداد نظرات: ۱۰ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۲
نوشتاری از فرشید خدادایان / حمله ناجوانمردانه به ناو پلنگ در ساحل آبادان / هفتکل؛ مقاومت استوار گنجی سرباز وطن / جدال در مسجدسلیمان
روز دوم شهریور یکی از رزم ناوهای انگلیسی به بهانه گرفتن نفت و آب و تهیه آذوقه...
شوشان / فرشید خدادادیان

شهریور ماه هر سال، یادآور اشغال نظامی ایران توسط انگلستان و روسیه در جریان جنگ جهانی دوم به سال ۱۳۲۰خورشیدی برابر با 1941 میلادی است.در زمانه ای که آتش جنگ عالمگیر دوم به دروازه های روسیه رسیده بود،دشمن مشترک ژرمن؛دو ابرقدرت زمانه، یعنی انگلیس و روسیه را که دارای اختلاف نظرهای فراوان در عرصه های استعماری بودند متحد نمود تا ترمز ارتش نازی را در سرمای سیبری بکشند.


عبور نيروهاي پياده و موتوري انگلستان از رودخانه كارون در جريان جنگ جهاني دوم

 
ایران در آن شرایط موقعیتی خاص داشت ؛ موقعیتی که دولتین انگلیس و روسیه نمی توانستند نسبت بدان بی توجه باشند.وصیت پطر کبیر هنوز عملی نشده بود و ایران بهترین راه دسترسی آن کشور پهناور به دریای آزاد محسوب می شد و انگلستان نیز نگران فعالیت کمپانی نفت انگلیس و ایران و چاههای نفت جنوب غربی ایران بود و به همین دلیل از هیچ کوششی برای رساندن کمک به رقیب دیرینه ی خود در برابر دشمن مشترک جدید دریغ نمی کرد!

از اسفند ۱۲۹۹خورشیدی که رضاخان میرپنج ردای پادشاهی پوشیده بود،بیست سال می گذشت.طی این مدت ایران همواره مورد طمع نفتی انگلستان محسوب می شد و روسیه نیز سعی می کرد ضمن پیگیری منافع خود،حضور رقیب دیرینه اش انگلستان را نیز در مرزهای جنوبی اش تحمل نماید.در چنین شرایطی حضور قدرتی بنام آلمان،شاه ایران را ترغیب می کرد به امید دوستی با امپراطور جدید جهان خود را از قدرتهای سنتی آن روزگار بی نیاز نماید!رضا شاه بیش از هر چیز مقهور پیروزی های هیتلر بود و آینده ی جهان را در اختیار آلمان می دید.

او حتی به قدرت جوان امریکا نیز بی توجه بود.بازداشت سهوی وزیر مختار ایران در امریکا بدلیل تخلف از قوانین رانندگی هر چند به زودی جبران شده و عذرخواهی رسمی پلیس امریکا و مقامات آن کشور را به همراه داشت،اما بهترین بهانه بود برای رضا شاه تا روابط سیاسی خود با این کشور را قطع نماید!از سوی دیگر در شرایطی که انگلستان به سختی درگیر جنگ بود،رضاه شاه مطالبات ایران از کمپانی نفت را که رقمی در حدود سی و هشت لیره بود را از این کشور درخواست کرد!این امر بر انگلیسی ها گران آمد.انتظار جایز نبود!باید ایران؛ سریعا به راهی که برایش ترسیم شده بود باز می گشت؛ چرچیل طی تلگرافی به استالین نوشت: "ما در وهله اول علاقمندیم که سدی در مقابل پیشروی آلمان ها در شرق ایران ایجاد کنیم و در وهله دوم راهی را برای رساندن مهمات به دریای خزر تامین نمائیم."



قطار متفقين در اهواز 


چرچیل و استالین بهترین راهکار را اشغال نظامی ایران می دانستند زیرا سرنگونی شاه ایران امری بود که به زمان نیاز داشت و برای آنها هر ساعت و دقیقه حکم مرگ و زندگی را داشت.در عین حال آنها به دو نکته نیز توجه ویژه داشتند.نخست؛حضور تعداد زیادی از اتباع کشور آلمان در خاک ایران که برخی از نظر انگلستان و روسیه به جاسوسی برای آلمان ها و خرابکاری در مناطق تحت نفوذ ایشان در ایران می پرداختند و دوم؛منافعی که هر کدام از آن کشورها در ایران داشتند.

مناطق نفت خیز ایران در این میان موقعیتی ویژه داشتند! به همین دلیل چرچیل در تلگراف دیگری به استالین نوشت:"در ایران باید محتاط باشیم تا در بمباران تهران مرتکب بی رحمی نشویم.حال سوال این است که آیا قوای ما به اندازه کافی نیرومند هست که مناطق نفت خیز ایران را در صورت مقاومت سربازان ایرانی اشغال نمایند؟ما هر دو البته برای بیرون کردن آلمانی ها از ایران توافق حاصل کرده ایم."بدین ترتیب دو قدرت مصمم شدند تا با حضور فیزیکی در ایران از پشت جبهه جدال با آلمان نازی بیش از پیش مطمئن شوند.

حمله ناجوانمردانه به ناو"پلنگ"در ساحل آبادان

انگلستان تقریبا" از آغاز جنگ عالمگیر از دولت ایران خواسته بود تا دفاع از شهر آبادان را به نیروهای نظامی بریتانیا واگذار کند.پس از بمباران بحرین توسط هواپیماهای ایتالیایی،انگلستان مجددا این درخواست را مطرح کرد اما رضا شاه با آن مخالفت و مدعی شد ایران توانایی دفاع از مرزهای خود را دارد!البته انگلستان به این ادعا وقعی ننهاد و چند دستگاه آتش بار ضد هوایی در اطراف آبادان مستقر نمود.رضا شاه مغرور به نیروی دریایی ایجاد شده یک هنگ از تیپ لشگر خوزستان را به فرماندهی سرهنگ معصومی در آبادان مستقر نمود.ناو جنگی ایرانی موسوم به"پلنگ"نیز در سواحل آبادان لنگر انداخته بود تا از مرزهای آبی ایران دفاع نماید.



اشغال پالايشگاه آبادان توسط سربازان انگلستان در جريان جنگ جهاني دوم 

روز دوم شهریور ماه مقارن ساعت هیجده یکی از رزم ناوهای انگلیسی حاضر در خلیج فارس با کسب اجازه از مرزداران ایران،به بهانه گرفتن نفت و آب و تهیه آذوقه و استراحت افسران و افراد خود وارد ساحل آبادان شده و در مقابل ناو پلنگ در یکی از اسکله های کمپانی نفت پهلو گرفت. 

ناخدا سوم میلانیان،فرمانده ناو پلنگ با فرمانده رزم ناو انگلیسی دیدار کرد و به ایشان خیر مقدم گفت.امکانات رفاهی و آذوقه در اختیار رزم ناو انگلیسی قرار داده شد تا این ناو صبح فردا به حوزه ی ماموریت خود در آبهای آزاد خلیج فارس باز گردد.

ساعاتی از بامداد روز بعد نگذشته بود که ناخدا میلانیان با صدای انفجاری مهیب از بستر خود در عرشه ناو پلنگ سراسیمه برخواست.از زمین و آسمان به ناو پلنگ توپ و خمپاره می ریختند و سربازان هندی نیز مسلسل بدست از عرشه رزم ناو انگلیسی میزبانان خود را به آتش بسته بودند!ناو بان یکم کهنمویی،فرمانده توپخانه ناو پلنگ انتظار چنین حمله ناجوانمردانه ای از میهمانانی که چند ساعت پیش از آنان استقبال کرده بود را نداشت.او در اثر حمله خمپاره اندازان هندی یک دست خود را از دست داد و در حالی که با یک دست قصد آتش کردن توپ را داشت مورد اصابت گلوله هندی ها واقع و به شهادت رسید.هم رزم دیگر او،ناوبان ریاضی که مسئول کشیک قسمت عقب ناو پلنگ بود نیز ناجوانمردانه هدف خمپاره قرار گرفت و از بدن او هیچ چیز باقی نماند!

فرمانده ناو پلنگ ؛ ناخدا سوم میلانیان در جریان این حمله ناجوانمردانه مجروح شد.حجم آتش ناو انگلیسی بر ناو پلنگ به حدی بود که ساکنان آبادان با تصور زلزله ای مهیب از خواب پریدند و متوجه شدند اسکله شرکت نفت غرق دود و آتش است.همان اسکله ای که کارگزارن شرکت نفت وقتی سوار بر دوچرخه از آن می گذشتند برای سربازان و افسران ناو پلنگ دست تکان می دادند و خسته نباشی دلاور می گفتند.با اطمینان ناو انگلیسی از انهدام ناو پلنگ آتش بار آنان اندک اندک کم شد.ناخدا سوم میلانیان را به همراه سایر مجروحین به اسکله منتقل کردند تا برای مداوا به بیمارستان شرکت نفت ببرند،اما او گفت حاضر است بمیرد اما به بیمارستان کمپانی نفت نرود!سرانجام در حالی که فرماندهان انگلیسی و سربازان هندی سرگرم به اهتزاز در آوردن پرچم بریتانیا بر اسکله آبادان بودند میلانیان برای همیشه چشم از دیدن ایران فرو بست.

هفتکل؛مقاومت استوار گنجی،سرباز وطن

هفتکل یکی از شهرهای مهم نفتی ایران در سال1320 بود که در نزدیکی مسجدسلیمان،مرکز فعالیت های کمپانی قرار داشت و یکی از مهمترین میادین تولید کننده نفت و گاز در دهه 20 بود.این شرکت-شهر نفتی نام خود را از برافراشته شدن هفت کلKEL)،به معنی سنگ چین مخروطی شکل بلند در گویش محلی)بر آرامگاه هفت جوان سلحشور از طایفه لرکی،از طوایف بومی منطقه به یادگار داشت که در مقابله با دزدان و راهزنان به قتل رسیدند و به یادشان هفت کل سنگی بلند بر بلندی مشرف به شهر برافراشته بودند.این میدان نفتی نیز برای کمپانی نفت اهمیت فراوان داشت و انگلیسی ‌ها چاه شماره بیست هفتکل را چاه طلائی (Golden Well) می‌ نامیدند،چون تولید روزانه بیست هزار بشکه نفت از آن، موتور محرکه خودروهای نظامی‌شان را تأمین می‌کرد!به همین دلیل تصرف و حفاظت از آن در مقابل حمله احتمالی آلمانها یکی از اهداف نیروهای نظامی انگلیسی پس از حمله ناجوانمردانه به ساحل آبادان بود.

جنگ نابرابر البته، نتیجه اش از قبل مشخص بود!روز سوم شهریور جیپ های انگلیسی که از اهواز راه افتادند مقصدشان مسجدسلیمان بود.مسلح به مهمات کافی و سربازان هندی با دستارهای سفید و یا آبی رنگ که از دور مانند کلاه جنگی می نمود.به دو راهی هفتکل که رسیدند، چند جیپ و ریو به سمت نفت سفید و هفتکل پیچیدند تا در آن مناطق مستقر شوند و از منافع کمپانی محافظت کنند.همزمان هواپیماهای کوچک جنگی انگلیسی نیز برای فرود در فرودگاه هفتکل بر فراز این شهر کوچک دور می زدند.پاسگاه کوچک ژاندارمری در منطقه فُلــوت-این (Float-In)هفتکل جز برای حل دعواهای ملکی کشاورزان و اختلافات محلی و همچنین سرباز بگیری برای دولت،کار دیگری نداشت.آنروز استوار گنجی که تازه ازدواج کرده بود در منزل خود که در نزدیکی پاسگاه بود استراحت می کرد.او دستور داده بود هنگامی که استراحت می کند تنها سرباز وطیفه مورد اعتمادش بنام"نجف دهکردی"اخبار مهم را به وی منتقل کرد.دهکردی خود را سراسیمه به منزل استوار رساند و خبر حمله هوایی هواپیماهای دشمن به فرودگاه هفتکل را به وی داد!

وی بی درنگ دستور می دهد اسبش را زین کنند و به سمت فرودگاه می تازد.وقتی به فرودگاه می رسد هواپیمای انگلیسی فرود آمده است و افسر انگلیسی رودرروی او از سقوط دولت و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین می گوید و از او می خواهد که خلع سلاح شود. به او گفته شد؛شاه تسلیم‌شده و کشور را به متفقین سپرده،تو هم تسلیم شو و خودت را به خطر نینداز،اما گنجی پاسخ می دهد:من سربازم!مملکت مال شاه نیست و من سرباز شاه نیستم.من سرباز وطنم!

نهایتاً در یک درگیری رودررو استوار گنجی با اصابت گلوله به شهادت می رسد. در جریان این درگیری همچنین سرباز وظیفه (مرحوم)نجف دهکردی نیز از ناحیه پا تیر می خورد و آنگونه که بعدها فرزندش گزارش می دهد علیرغم انتقال به بیمارستان مسجئسلیمان و مداوا تا پایان عمر بدلیل این مجروحیت در راه رفتن مشکل داشته است.حمله سریع و غیرمنتظره نیروهای متفقین و کمبود نیروی نظامی و مهمات در هفتکل باعث شد اشغال این شهر مهم نفتی در فاصله یک نیمروز اتفاق بیفتد!موضوع تهاجم اجنبی بود و اشغال کشور و از دست رفتن خاک و مال و ناموس و ژاندارمری هفتکل گویی آخرین سنگر ایران در مقابل انگلیس در جنگی نابرابر بود.

فرمانده انگلیسی قشون هندی تازه از گرد راه رسیده به جلوی درب ژاندارمری که رسید،برای معاون پاسگاه و سربازان مستقر پیام فرستاد که دیگر نیازی به حضور ژاندارمری در هفتکل نیست و کمپانی خود حفاظت کامل شهر و انتظامات نظامی آن را از طریق نیروهای نظامی بریتانیا در اختیار خواهد داشت.اعضای پاسگاه در پاسخ گفتند که تنها از مافوق شان دستور می گیرد و حال که فرمانده به شهادت رسیده باید منتظر کسب تکلیف از فرماندهی ژاندرمری مسجدسلیمان بمانند.

آنها تاکید کردند به هیچ عنوان حاضر نیست خلع سلاح شده و ساختمان ژاندارمری را به اجنبی تحویل دهد.اولین گلوله های سربازان هندی که به شیشه های پاسگاه اصابت کرد،آنها می دانستد که دو راه بیشتر ندارد،یا تسلیم شوند و زنده بمانند و یا اینکه از شرف سربازی خود دفاع کنند و بمیرند!آنها دومی را برگزید و تا آخرین گلوله از شرف سربازی خود دفاع کردند.در جرین این درگیری کوتاه دو تن از سربازان به نام های"اسد مجیدی"و"باران جارودی"نیز بشدت مجروح شدند.

همچنین یکی از معلمان وطن پرست هفتکل بنام آقای"جناب"نیز در درگیری با سربازان هندی در جلوی مدرسه رودکی هفتکل مجروح شد.غروب روز شهادت استوار گنجی و اشغال هفتکل،دلگیرترین غروب شهریورماه گرم هفتکل در سال 1320 بود.

شهید عنایت الله گنجی از قوم قشقایی و اهل روستایی بنام"قلعه تل"در نزدیکی ایذه خوزستان با نثار جان خود از میهن دفاع نمود و بر سوگند سربازی خود در راه وطن جان داد تا آرامگاهش در گورستان هفتکل،امروز سند افتخار سربازی باشد که برای دفاع از مملکت به ضعف خود و قدرت دشمن نیندیشید و تا آخرین قطره خون جنگید.

جدال در مسجدسلیمان

از صبح روز سوم شهریور 1320 انگلیسی های مستقر در مسجدسلیمان پیگیر اخبار بودند.پیامی از هفتکل بصورت رمز و با اصطلاحات حفاری رسید که از اتفاقات آن شهر خبر می داد و اینکه شش نفربر ارتشی از طریق بمبئی وارد خاک ایران شده اند.یکصد سرباز هندی در مسجدسلیمان سعی کردند بر اوضاع مسلط شوند.فرمانده ژاندارمری مسجدسلیمان سعی کرد فرمانده انگلیسی نیروهای هندی را هدف قرار دهد که تیرش به خطا رفت و خودش هدف قرار گرفت و مجروح شد.در چهارم شهریور با ورود سیصد سرباز ارتش ایران به مسجدسلیمان درگیری در مرکز میادین نفت خیز ابعاد تازه ای پیدا کرد.

نیروهای ایرانی در قسمت های مختلف شهر سنگر بندی کرده و مقر اصلی خود را روبروی ترابری شرکت نفت در مسجدسلیمان مستقر نمودند.مردم شهر نیز به کمک نیروهای ارتشی آمدند و به حمایت از آنان پرداختند.

موقعیت برای انگلیسی ها سخت شده بود.فرمانده نیروهای ایرانی درخواست مذاکرات رئیس کمپانی را رد کرد تا انگلیسی ها حساب کار خود را بکنند!روزهای بعد انگلیسی های مستقر در مسجدسلیمان توسط نیروهای ایرانی به منزل رئیس کمپانی منتقل شدند تا در خصوص آنان تصمیم گیری شود.روز بعد یکی از این افراد روی دیوار منزل مذکور این نوشته را حکاکی کرد:"نود و شش نفر از کارمندان به اتفاق همسران آناه در تاریخ بیست و ششم اوت 1941 در این خانه زندانی بودند و توسط نیروهای نظامی ایران به یک مقصد نامعلوم در ساعت هشت و سی دقیقه صبح روز بیست و هشتم اوت 19421 انتقال یافتند."نوشته ای که تا مدتها بعد بعنوان یادگار ان ایام وجود داشته و جزئی از تاریخ نفت در ایران است.

مقصد که برای انگلیسی ها نامعلوم بود.اندیمشک در شمال استان خوزستان توسط نیروهای ایرانی برای انتقال انان انتخاب شده بود.ایرانیان هر چند ناجوانمردی ناو انگلیسی را در ساحل آبادان و همچنین فاجعه ی هفتکل را شنیده بودند،اما با اسرای جنگی رفتاری انسانی داشتند.انگلیسی ها نیز می دانستند که در ایران خطر چندانی آنان را تهدید نخواهد کرد.قبل از آنکه اتباع انگلیسی در محل مورد نظر در اندیمشک مستقر شوند،خبر تسلیم ارتش شاهنشاهی ایران اعلام شد و انگلیسی ها سوار بر اتوبوس کمپانی در حالی که به فرمانده ی نیروهای ایرانی پوزخند می زدند اندیمشک را به مقصد مسجدسلیمان ترک می کردند!

بدنبال آن در خانقین و کرمانشاه هم پس از چند روز که نیروهای ایرانی کنترل اوضاع را در دست گرفته بودند،سربازان هندی مجددا" در پست های دیده بانی مستقر شده و پرچم کمپانی نفت انگلیس و ایران A.I.O.C مجددا به اهتزاز در آمد. 

جنگ عالمگیر دوم سرانجام با پیروزی انگلیس و شوروی و امریکا به پایان رسید و مدتی پس از آن چرچیل در تحلیل جنگ انجام شده با آلمان تازی و متحدینش؛ پیروزمندانه گفت:"متفقین روی موجی از نفت به پیروزی رسیدند."نفتی که بخش عمده آن از میادین نفتی هفتکل و مسجدسلیمان و دیگر نقاط همجوار در جنوب ایران به ساحل آبادان می رسید و از آنجا روانه ی امپراتوری بریتانیا می شد.
comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱۰
comment
comment
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
comment
1
3
comment من سربازم!مملکت مال شاه نیست و من سرباز شاه نیستم.من سرباز وطنم!عجب جمله ماندگاری
comment
شاهرخ
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
comment
0
3
comment مقاومت دلیرمردانه دلیرمردان نیروی دریایی در ساحل آبادان بنظرم ظرفیت سناریوی یک فیلم موفق سینمایی را دارد.
تشکر از دکتر خدادادی استاد محترم تاریخ و میراث استانمان که چنین دقیق به تاریخ خوزستان نگاه دارند.
comment
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
comment
1
1
comment با تشکر از تاریخ ارایه شد.
قطار متفقين در اهواز چرا شماره فارسی دارد!!!
comment
khozestani
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
comment
1
1
comment چرا با این که عنوان مقاله با جمله "حمله ناجوانمردانه به ناو پلنگ در ساحل آبادان" شروع شده اما در پایان و در قسمت برچسب ها نام آبادان دیده نمی شود؟
پاسخ ها
comment
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۸:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
comment
comment این ایرادهای بنی اسرائیلی چیه میگیری! لااقل بگو ناو پلنگ
comment
فرامرز
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
comment
0
2
comment میراث فرهنگی و پیشینه تاریخی خوزستان بسار جالب و قابل توجه است.انتشار چنین مطالبی توسط کارشناسان به آشنایی نسل جوان خوزستان با میراثشان کمک فراوان می کند
تشکر
comment
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
comment
0
3
comment ... کو پول نفت ؟خرج اصفهان تهران میشه باز قبلا شهری مدرنی داشتیم به امید اینکه همه جای ایران را مسئولان به یک چشم ببینند
comment
دقیقیان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
comment
0
2
comment گذشته چراغ راه آینده است
تشکر از دکتر خدادادیان که قلمش همواره علم و دانشش در حوزه میراث فرهنگی و تاریخ خوزستان را فریاد زده است
درود بر تمامی فرزندان عالم و توانمند سرزمین خوزستان
comment
امیر رضا
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۳:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۷
comment
1
0
comment با سلام، بنازم به شیر مردان همه خوزستان، دلیرمردان مسجدسليمانی که توانستند انگلیسی ها دستگیر کنند.
comment
بامدی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۷
comment
1
0
comment دکتر خدادادی تشکر میکنیم لطفا تاریخ 100ساله نفت رو به همین شکل درشوشان ارائه بدهید واقایع عبرت آموز ،تلخ وشیرین همه را بنویسید
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار